فرهنگ 1,594 بازدید
جهانگیر کوثری در گفت‌وگوی با بامدادجنوب:

فیلم‌هایی که با تقوایی می‌خواستیم بسازیم

بامداد جنوب – داود علیزاده

مرگ ناصر تقوایی، نه‌فقط خاموشی یک فیلم‌ساز، بلکه پایان بخشی از حافظه فرهنگی جنوب ایران است؛ حافظه‌ای آغشته به نم، آفتاب و صدای مردمان بندر که با قاب‌های درخشان و صادقانه‌اش جاودانه شد. تقوایی برای سینمای ایران معنای دیگری از واقع‌گرایی آفرید؛ واقع‌گرایی‌ای که نه در شعارهای سیاسی، بلکه در جزئیات زندگی و در زبان و موسیقی و باور مردم تنفس می‌کرد. او نخستین کسی بود که فرهنگ جنوب را نه به‌عنوان «مکان»، بلکه به‌مثابه یک جهان زنده تصویر کرد؛ جهانی با ریتم خاص، صداهای خاص و اندوه و شوخی‌های خاص. از مستندهایش درباره قشم و لار گرفته تا آثار داستانی ماندگارش چون «صادق کُرده» و «ناخدا خورشید»، تقوایی مرز میان داستان و مستند را از میان برد و از هر قاب، تکه‌ای مردم‌شناسی و عشق به خاک بیرون کشید. او خالقِ «دایی‌جان ناپلئون» بود؛ سریالی که نگاه طنزآمیز و تلخ او به جامعه را آشکار کرد و هنوز یکی از ستون‌های ماندگار تاریخ تلویزیون ایران است.

یکی از گوهرهای کمتر دیده‌شده در کارنامه‌اش، مستند «اربعین» است. اثری که در دهه چهل ساخت و در آن آیین محرم مردم بوشهر را با نگاهی مؤمنانه و شاعرانه ثبت کرد. در این فیلم، تقوایی بی‌هیچ اغراق یا دستور، موسیقی و مراسم عزاداری را به‌مثابه یک بیان فرهنگی به تصویر کشید؛ صدای سنج و دمام، حرکت جمعی و نغمه‌های حزن‌انگیز را نه به‌عنوان نمایش، بلکه به‌صورت آیینی زنده ثبت کرد.

 برای واکاوی بیشتر جهان فکری و سینمایی ناصر تقوایی، با جهانگیر کوثری، سینماگر، تهیه‌کننده و از دوستان این هنرمند گفت‌وگو کردیم. کوثری در این مصاحبه از تقوایی چنان سخن گفت که گویی درباره بخشی از حافظه خودش حرف می‌زند؛ خاطراتی که از همکاری‌ها، دقت و نظم و شور کار با او حکایت دارند.

به نظر شما آقای ناصر تقوایی چه ویژگی‌ای داشت که او را از دیگر کارگردان‌های ایرانی متمایز می‌کرد؟

آقای تقوایی از معدود کارگردانانی بود که تکنیک دقیق سینمای کلاسیک را به‌خوبی می‌دانست. سینمایی که پایه آن در علم و ساختار بود و با دقت اجرا می‌کرد. منظور این است که فیلم‌نامه‌ای دقیق و دارای معنا می‌نوشت، دکوپاژ را انجام می‌داد و آن را بر اساس لوکیشن هماهنگ می‌کرد. به‌عبارت دیگر، تمام اصول جزئی سینما را از ابتدا تا انتها رعایت می‌کرد و به همین خاطر در صحنه فیلم‌برداری تسلط کامل بر کار داشت؛ زیرا هم نوشته داشت، هم دکوپاژ و هم گفت‌وگوهای پیش‌ساخته؛ و کسانی را که دوست داشت، بر اساس ذهن ساختاری خود انتخاب می‌کرد و این نکته بسیار مهمی بود. شاید بتوان گفت هیچ کارگردانی این میزان دقت تکنیکی را در مسیر ارائه سوژه خود نداشت.

اگر موافق باشید از اولین فیلم بلند سینمایی‌اش صحبت کنیم. «آرامش در حضور دیگران» که بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی ساخته‌شده بود. این فیلم به‌عنوان اولین اثر سینمایی یک کارگردان چطور بود؟

ایشان از فیلم اولش دست روی یک نکته اجتماعی گذاشت؛ کاری که هر فیلم‌سازی جرأت انجامش را ندارد. فیلم نخست سینمایی‌اش، «آرامش در حضور دیگران» همین مسیر را دنبال می‌کند؛ یعنی پرداختن به سوژه‌ای که از نظر فکری سنگین و پیچیده است. خانواده‌ای نظامی را به تصویر کشید با نوع زندگی خاصشان و آسیب‌هایی که درون آن به‌وجود می‌آمد. در این اثر فوق‌العاده کار کرده بود و مشخص شد که با فیلم‌سازی مواجهیم که صدای قابل اعتنا و قابل امیدی دارد. فیلم درستی بود، فیلم خوبی از آب درآمد و در تاریخ سینمای ایران اثری ماندگار محسوب می‌شود.

نظرتان درباره فیلم‌های بعدی تقوایی هم بفرمایید؟

پس از آن فیلم‌های «نفرین» و «صادق کرده» را ساخت که هر دو صادقانه و پرکشش بودند. ریتم صادق کرده بسیار عصبی بود، همان‌گونه که خود داستان عصبی است؛ مردی که به‌دنبال انتقام از راننده‌هایی است که به همسرش تجاوز کرده‌اند. این بستر عصبی را بسیار درست و صادقانه درآورده بود. من آن را دوست داشتم.

 از فیلم‌های پیش از انقلاب، سه اثر سینمایی و تعدادی فیلم کوتاه داشت که همگی ارزشمند بودند. فیلم «اربعین» را ببینید؛ اثری فوق‌العاده بود، فیلمی ریشه‌دار که با تسلط ساخته شد. از ابزارهای فرهنگی جنوب در آن بهره برد، همان تجربه‌هایی که در فیلم‌های کوتاه خود آزموده بود؛ و همه آن‌ها به‌خوبی دیده و نمایش داده شدند.

درباره آثار سینمایی تقوایی پس از انقلاب هم برایمان توضیح دهید؟

پس از انقلاب هم سه فیلم شاهکار ساخت؛ یعنی ناخدا خورشید که در نوع خود ادامه همان سینمای تکنیکی کلاسیک بود؛ یعنی رعایت اصول و تعریف درست مدیوم‌ها. اگر نمایی مدیوم است، با توجیه و منطق مدیوم است. اگر پلان اضافه دارد، دلیل دارد. اگر لانگ‌شات است و… در آن فیلم هر چیزی به ‌تناسب موضوع تعریف شده، نه صرفاً از سر عادت. در ناخدا خورشید عالی کار کرده بود، فیلمی ساخته بود که سزاوار جوایزی شد و در لوکارنو و جشنواره‌های دیگر نیز تقدیر شد.

آیا «ناخدا خورشید» بر سینمای بعد از خودش هم تأثیرگذار بود؟

بله! ناخدا خورشید از نظر ساختاری فوق‌العاده است‌؛ کاری سخت که بسیار خوب از عهده آن برآمد و بعدها کسانی از همین فیلم تأثیر گرفتند. مثلاً «کشتی آنجلیکا» که ساخته محمد بزرگ‌نیا است؛ کاری فوق‌العاده و به‌نوعی متأثر از آثار ناصر. محمد نیز برای خود کارگردان قابلی است، همان‌گونه که تقوایی در کار با صحنه‌های دریایی چیره‌دست بود.

گفتید پس از انقلاب ناصر تقوایی شاهکارهایی ساخت؛ لطفاً درباره فیلم‌های این دوره و ویژگی‌هایشان توضیح دهید؟

بعد از «ناخدا خورشید» بود که «ای ایران» را ساخت؛ فیلمی با حس ناسیونالیستی بسیار قوی. چقدر خوب آن را خلق کرد، با چه زحمتی و با بهره گرفتن از ابزارهای فرهنگی مورد اعتقاد خود. فیلم را با تصویر نسل‌هایی آغاز و پایان می‌داد که سازندگان آینده ایران‌اند و از دل سرودی ملی فیلمی می‌ساخت که جلوه‌ای سیاسی و ملی داشت. به‌نظر من یکی از سیاسی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ماست.

آخرین اثری که از ایشان دیدیم «کاغذ بی‌خط» بود. جایگاه این فیلم در کارنامه تقوایی چیست؟

«کاغذ بی‌خط» شاید اتوپیا و جهان شخصی تقوایی باشد. من چندان وارد تحلیل آن نشدم، چون فیلمی خاص و جمع‌وجور است؛ اثری خانوادگی با حس‌ها و رفتارهای اجتماعی امروز زن و شوهرها. فیلمی درونی و خصوصی‌تر نسبت به پنج فیلم دیگرش.

یکی از ویژگی‌های متمایز او اقتباس‌های ادبی است. درباره این موضوع توضیح دهید.

یکی از ویژگی‌های قابل‌توجه کار تقوایی اقتباس‌های ادبی او بود؛ از همان آرامش در حضور دیگران که از ساعدی اقتباس کرده بود. تقوایی خود اهل‌قلم بود، شعر می‌دانست، عاشق شاعران بود و شعر نو ایران را دنبال می‌کرد. وابستگی عمیقی به ادبیات داشت و همین نوشته‌ها برایش پشتوانه بزرگی بودند. نویسندگان نیز از اقتباس آثارشان توسط او راضی بودند. مثلاً ناخدا خورشید اقتباسی از همینگوی بود و تقوایی حق مطلب را نسبت به منبع ادبی ادا کرده بود. نویسنده‌ای دقیق و وسواسی بود. در نوشتن آن‌قدر دقت داشت که حدی نداشت. در مصاحبه‌ها نیز پاسخ‌ها را خیلی دقیق می‌داد. ما هنگام ساخت فیلمی درباره فنی‌زاده، (مستند پرویز فنی‌زاده) بخش عمده‌ای را به روایت ناصر خان اختصاص دادیم و ایشان بسیار محترمانه و دقیق پاسخ‌ها را عرضه کردند.

از همکاری‌های مشترک و پروژه‌هایی که با هم داشتید هم بفرمایید؟

من خودم هم با ایشان همکاری داشتم؛ فیلمی را با هم پیش بردیم و تا مرحله اخذ پروانه ساخت پیش رفتیم. فیلمی با موضوعی جنگی، درباره حس انسان‌ها در شرایط درگیری. قرار بود بسازیم، حتی سفری هم در پیش بود، اما اجازه داده نشد و پروژه متوقف شد. بعد قصه‌ای داشت درباره یک فوتبالیست خوزستانی که نسبت به آن بسیار علاقه‌مند بود. درباره‌اش صحبت کردیم و امیدوار بودیم در دوران بسازیم که آن‌هم متأسفانه میسر نشد.

سکوت دو دهه‌ای تقوایی همیشه پرسش‌برانگیز بوده. علت آن را چه می‌دانید؟

درباره سکوت دو دهه‌ای ایشان؛ در واقع نمی‌توان گفت سکوت بود، بلکه وضعیت ساخت فیلم تغییر کرد. شرایط دگرگون شد؛ جامعه و ساختارها دیگر اجازه تولید نمی‌دادند. حتی ادبیات هم متفاوت شده بود. نویسندگان برجسته رئالیسم دیگر نمی‌نوشتند، کتابی منتشر نمی‌کردند و فیلم‌سازان نیز گرفتار چنین وضعیتی بودند. البته کسانی ادامه دادند و متأسفانه نتوانستند کیفیت سابق را حفظ کنند. در مورد خود ناصر خان نیز بیماری جسمی مزید بر علت بود.

رابطه شخصی شما با او چگونه بود؟

من با او ارتباط داشتم، رفت‌وآمد داشتم، بسیار برایم عزیز بود. قلم و فیلم‌سازی‌اش را دوست داشتم، زیرا همه اصول فیلم‌سازی را رعایت می‌کرد؛ یعنی از تکنیک درست بهره می‌برد. این بسیار مهم است، زیرا هرکسی چنین دقتی ندارد. او نظم کاری ویژه‌ای داشت؛ نظم در دکوپاژ، در فیلم‌نامه، در کارگردانی، در مونتاژ و حتی در موسیقی فیلم. چنین کارگردانی کم‌پیدا می‌شود که همه این جزئیات را رعایت کند و نتیجه نیز چنین درخشان از آب درآید.

سخن پایانی؟

به‌هرحال، اگر کسی بخواهد درباره ناصر تقوایی سخن بگوید، باید چند ساعت بنشیند و بحث کند؛ عمر هم زود می‌گذرد؛ امروز خبر درگذشت او را شنیدیم، فردا به خاک سپردنش را. در نهایت حسرت می‌ماند که چرا ناصر را از دست دادیم؛ تقصیر کسی نبود، سرنوشت این‌گونه رقم خورد.

اشتراک‌گذاری:

نظرات

نظر خود را بنویسید

نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.