سفره غذای بوشهری غنی و رنگارنگ است
۱۴۰۴-۰۸-۰۷
الهام بهروزی – بامداد جنوب
هفته کودک را فرصت مغتنمی شمردیم تا پای صحبتهای مهدیه امیری، نویسنده، پژوهشگر، زنپژوه و فعال حوزه کودک بنشینیم که چند صباحی است با راهاندازی کارگاههای متنوع نویسندگی، کتابخوانی و فعالیتهای اندیشمندانه در آکادمی کتاب ارغنون در پی پرورش نسلی از کودکان و نوجوانان بوشهری است که بر مبنای «کتاب»، «اندیشهورزی» و «بازی» جهان درون خود را بهتر بشناسند و با کشف خود به شناخت جهان پیرامونی و بیرونی دست بزنند.
حرکتی که بر پایه دغدغهمندی و اندیشهپروری و هویتگرایی شکل گرفته است تا با استفاده از برجستهترین ابزار داناییافزا؛ یعنی کتاب، نسلی هویتمند، خلاق، مسئولیتپذیر، با اعتمادبهنفس و آیندهنگر با تفکر انتقادی و تحلیلگر تربیت شود؛ نسلی که با اتکا بر خرد، نوشتن، ایدهپردازی، شناخت فلسفه زندگی، خودشناسی و خودباوری دست به انتخاب میزند. مهدیه امیری که با همراهی اسماعیل حساممقدم (همسرش) این کارگاهها را در سطح کودکان، نوجوانان و بزرگسالان برگزار میکند، بر این باور است که «نوشتن کتاب برای کودک نوعی تجربه هویتی است؛ به او نشان میدهد که اندیشههایش اهمیت دارند و میتواند از طریق کلمات، جهان اطراف را تحت تاثیر قرار دهد. این احساس موثر بودن، ریشه اصلی اعتماد به نفس است.»
امیری که تاکنون بیش از ۸ کتاب و شمار قابل توجهی مقاله و یادداشت در مجلات علمی و روزنامهها و… منتشر کرده است، در این گفتوگو به نکات حائز اهمیتی در خصوص اهمیت کتابخوانی و نویسندگی کودکان و نقش خانوادهها در این مسیر اشاره کرد که ماحصل آن در ادامه میآید.
نخست بگویید از نگاه شما کتابخوانی خلاق برای کودکان و نوجوانان چه نقشی در پرورش قدرت تخیل، مهارت حل مسئله و رشد اجتماعی دارد؟
ما در آکادمی کتاب ارغنون بر این باور هستیم که کتابخوانی خلاق صرفا خواندن یک داستان نیست، بلکه تجربهای چندلایه از تخیل، تفکر و گفتوگوست. وقتی کودک تنها شنونده یا خواننده نیست و به شکل فعال در فرایند خواندن شرکت میکند مثلا پایان جدیدی برای داستان میسازد، با شخصیتها گفتوگو میکند یا موقعیت تازهای طراحی کند، تخیلش از حالت منفعل به حالت خلاق و سازنده در میآید. در این فرایند، او درگیر تفکر واگرا میشود؛ همان نوع اندیشیدن که پایه اصلی خلاقیت است. با توجه به اینکه داستانها بهطور طبیعی مملو از تضاد، بحران و تصمیمگیریاند، بنابراین وقتی کودک درباره انتخاب شخصیتها بحث میکند یا خودش پیشنهاد میدهد که چه باید میکردند، در واقع در حال تمرین حل مسئله است.
از سوی دیگر، گفتوگوهای گروهی در کلاس باعث میشود مهارتهای اجتماعی او نیز رشد کند؛ چون باید گوش بدهد، درک کند، مخالفت کند و گاهی نظرش را تعدیل کند. این فرایندها، کودک را برای زندگی جمعی آماده میکنند. به بیان سادهتر، کتابخوانی خلاق پلی است میان تخیل فردی و یادگیری اجتماعی؛ جایی که کودک هم خیالپردازی میکند و هم همکاری میآموزد. کتابخوانی تنها یک مهارت فردی نیست؛ تمرینی برای زندگی جمعی است. وقتی کودکان درباره داستانها گفتوگو میکنند، در واقع یاد میگیرند که چگونه به تفاوتها گوش بدهند، نظر بدهند و همدلی کنند. این همان تربیت پنهانی است که از دل ادبیات میروید: گفتوگو، مدارا و درک دیگری. در جهانی که اختلافنظرها گاه به سدی بدل میشود، نسلی که با کتاب و گفتوگو رشد کند، میتواند پلی میان اندیشهها باشد. کودک کتابخوان یاد میگیرد که هیچ حقیقتی مطلق نیست که هر قهرمان میتواند اشتباه کند و هر ضدقهرمانی میتواند دلیلی برای رفتار خود داشته باشد. چنین درکی، پایه جامعهای دموکراتیکتر و انسانیتر است.
به نکات خوبی اشاره کردید، اینک کارگاههای آکادمی ارغنون ترکیبی از کتابخوانی، کتابنویسی و تبدیل ایدههای کودکان به کتاب است؛ این همافزایی چگونه باعث میشود کودک از مصرفکننده متن به خالق متن تبدیل شود؟
ببینید کتاب برای ما فقط یک «متن آماده» نیست، بلکه نقطه آغاز خلاقیت است. وقتی کودک صرفا میخواند، در حال مصرف معناست؛ اما زمانی که شروع میکند به نوشتن، همان معنا را بازآفرینی میکند و از دنیای مصرفکننده به دنیای خالق وارد میشود. در تمرینهای ما، کودک یاد میگیرد از نویسندهها الگو بگیرد، سبک آنها را کشف کند و سپس با تخیل خودش آن الگوها را دگرگون کند. به مرور درمییابد که او هم میتواند روایتگر جهان باشد، نه فقط شنونده آن. لحظهای که کودک داستان خودش را مینویسد و آن را چاپ شده یا در جمع خوانده میبیند، تجربهای از مالکیت اثر در او شکل میگیرد. این حس، هویتی فرهنگی برایش میسازد. او دیگر تنها مصرفکننده کتاب نیست، بلکه تولیدکننده فرهنگ است. این همان چیزی است که ما آن را توانمندسازی فرهنگی کودکان مینامیم.
با توجه به اینکه لمس تجربیات شخصیتهای کتابهای کودک و نوجوان، بخش مهمی از برنامه شماست؛ این ارتباط عاطفی و تجربی چه تاثیری در درونیسازی ارزشها و مفاهیم داستانی دارد؟
در آموزش ارزشها، احساس از آموزش مستقیم موثرتر است. وقتی کودک با شخصیت داستانی هم احساس میشود، ارزشها از حالت دانستنی به حالت تجربهشده تبدیل میشوند. مثلا اگر در داستان، شخصیتی با صداقت پیروز میشود، کودک آن حس پیروزی را با تمام وجود لمس میکند. این تجربه احساسی بسیار ماندگارتر از شنیدن یک پند اخلاقی است. در کلاسها، ما بچهها را تشویق میکنیم تا خود را جای شخصیت بگذارند، تصمیم بگیرند، اشتباه کنند و نتیجه تصمیمشان را ببینند. این فرایند باعث میشود ارزشهایی مثل دوستی، مسئولیتپذیری، مهربانی یا صداقت به صورت طبیعی در ذهن و احساس آنها نهادینه شود. ارزشها وقتی با عاطفه و تخیل پیوند بخورند، به بخشی از هویت کودک تبدیل میشوند.
و در ادامه این مسیر شما کودکان را ترغیب میکنید که ایدههای خود را به داستان مکتوب تبدیل کنند، در این فرایند آیا چالش آموزشی یا روانی هم پیش میآید؟ شما چگونه این مسیر را هم روان و هم جذاب میکنید؟
بله، به نکته درستی اشاره کردید. یکی از بزرگترین چالشها این است که بسیاری از کودکان فکر میکنند نوشتن کتاب کاری سنگین و مخصوص بزرگترهاست. این احساس ترس از «بزرگی پروژه» گاهی باعث میشود حتی قبل از شروع، دست از تلاش بکشند. ما برای رفع این مانع، فرایند نوشتن را به بخشهای کوچک و قابل دسترس تقسیم میکنیم: نوشتن آزاد برای رهایی ذهن از ترس و سانسور درونی، ساختاردهی ساده برای درک چگونگی شروع و پایان داستان و بازنویسی خلاق برای یادگیری اصلاح و تکمیل ایدهها. در هر گام، موفقیتهای کوچک را جشن میگیریم تا کودک حس کند هر مرحله پیشرفت است. همچنین تمرینهای بیرون از کلاس مثل توصیف دریا با پنج حس یا ثبت مشاهدات روزمره، باعث میشود کودک بفهمد که نوشتن بخشی از زندگی است، نه تکلیف درسی. در نتیجه، فرایند خلق کتاب از کار سخت به تجربهای لذتبخش و الهامزا تبدیل میشود.
بسیاری معتقدند کتابنویسی در سنین پایین جسارت و اعتماد به نفس را بالا میبرد؛ آیا شواهد یا نمونههای موفقی دارید که نشان دهد اعضای کارگاه شما بعد از این تجربه در سایر حوزهها هم رشد کردهاند؟
بله، بسیار زیاد. ما بارها دیدهایم کودکانی که در ابتدا خجالتی، ساکت یا حتی مضطرب بودند، بعد از نوشتن و خواندن آثارشان در جمع، به شکل چشمگیری دگرگون شدند. البته ما در این مسیر به هیچ نوع اجبار یا فشاری متوسل نمیشویم. اجازه میدهیم کودک و نوجوان خودشان در زمان مناسب وارد بحث و نوشتن شوند. با یک جمله تا چند جمله در گفتن و نوشتن شروع میکنیم و این کار را تا جایی ادامه میدهیم که آنها احساس کنند توانایی زیادی در بیان ایدهها و تفکرشان دارند. برای مثال، یکی از دانشآموزان ما که همیشه از صحبت در جمع پرهیز میکرد، وقتی داستانش را برای همکلاسیها خواند و تشویق شد، درخشش خاصی در چشمانش دیده شد. چند هفته بعد داوطلب اجرای برنامه کتابخوانی در کلاس شد و در خانواده هم فعالتر و شادتر بود. این تجربه به او یاد داد که میتواند «صدایی موثر» داشته باشد.
در واقع، نوشتن کتاب برای کودک نوعی تجربه هویتی است؛ به او نشان میدهد که اندیشههایش اهمیت دارند و میتواند از طریق کلمات، جهان اطراف را تحت تاثیر قرار دهد. این احساس موثر بودن، ریشه اصلی اعتماد به نفس است. باید بگویم که در دنیای امروز که کودکان بیش از هر زمان دیگری با تصویرها، ویدئوها و دادههای آماده احاطه شدهاند، کتاب و نوشتن به آنها مهارتی کمیاب میدهد، توان اندیشیدن در عمق، نه در سطح. نوشتن تمرینی است برای صبر، تمرکز و دقت؛ برای درک رابطه علت و معلول؛ برای مسئولیتپذیری نسبت به اندیشهها و احساسات خود. کودک در فرایند نوشتن در مییابد که هر کلمهای که مینویسد، اثری دارد، درست همانگونه که هر تصمیمی در زندگی اثری برجا میگذارد.
از نگاه روانشناسی رشد، این تجربهها مستقیما به شکلگیری خودآگاهی و اعتماد به نفس درونی منجر میشود. کودکی که دیده میشود، شنیده میشود و میتواند اندیشهاش را روی کاغذ ببیند، باور میکند که «من میتوانم» و همین «میتوانم»، نقطه آغاز مسئولیتپذیری و خودباوری است. دو خصیصهای که نسل آینده برای رشد اجتماعی و فکری به شدت به آن نیاز دارد.
در طراحی متد آموزشی خود، بیشتر بر تقویت مهارتهای فنی نوشتن متمرکزید یا بر تحریک تخیل و نگاه انسانی به داستان؟ چگونه این دو را متوازن نگاه میدارید؟
در مسیر نویسندگی کودک، ما دو بال داریم: تخیل و مهارت. در آغاز، تخیل مهمتر است؛ چون بدون آزادی ذهنی، کودک جرات خلق ندارد. باید اجازه دهد ذهنش پرواز کند، حتی اگر ایدهها بینظم یا عجیب به نظر برسند؛ اما در مراحل بعد، یادگیری ابزارهای فنی مثل ساختار داستان، شخصیتپردازی، توصیف و ویرایش ضروری است تا ایدهها شکل منسجم بگیرند. ما تلاش میکنیم بین این دو تعادل برقرار کنیم: ابتدا آزادی برای کشف و خیال، سپس نظم برای پرورش ایده. این ترکیب باعث میشود کودک نه تنها نویسندهای خلاق، بلکه متفکری نقاد شود. کسی که جهان را از زاویهای تازه میبیند و میتواند آن را به زبان خودش بازگو کند؛ یعنی هر دو تفکر خلاق و تفکر انتقادی را آموزش میدهیم و از هر دو در کنار هم استفاده میکنیم. اگر کتابخوانی به همراه پرورش خلاقیت به کودک «چگونه دیدن» را میآموزد، نویسندگی به او یاد میدهد «چگونه آفریدن» را تجربه کند.
ادامه این گفتوگو را در سایت روزنامه بامداد جنوب بخوانید
نقش والدین در این فرایند چقدر پررنگ است؟ آیا بسترهای همراهی خانواده با کارگاهها فراهم شده یا نیاز به فرهنگسازی بیشتری وجود دارد؟
والدین یکی از کلیدیترین عناصر در مسیر رشد خلاقیتاند. وقتی کودک میبیند خانوادهاش با علاقه نوشتهاش را میخوانند یا از او میخواهند داستانش را برایشان تعریف کند، احساس ارزشمندی و تعلق در او تقویت میشود. ما در آکادمی در حال برنامهریزی جلساتی هستیم که والدین نیز دعوت میشوند. شبهای داستانخوانی که بچهها آثارشان را با افتخار برای خانوادهها میخوانند. در این جمعها، والدین یاد میگیرند که تشویق فرایند مهمتر از تاکید بر نتیجه است؛ یعنی بهجای اینکه بگویند «کتابت باید بیاشتباه باشد»، بگویند «چه جالب که ایدهات را نوشتی!». وقتی خانواده مسیر خلاقیت را بپذیرد، کودک احساس امنیت میکند و جرات خیالپردازی بیشتری پیدا میکند. وقتی کودک شروع به نوشتن میکند، در واقع دارد جهان را از درون خود میسازد؛ میآموزد که تخیلش میتواند شکل بگیرد، صدا پیدا کند و معنا بیافریند. این فرایند، تمرینی است برای تفکر مستقل و خلق هویت فردی که برای والدین نیز بسیار مهم است.
آیا برای انتشار آثار برگزیده اعضای کودک و نوجوان بهصورت کتاب رسمی یا دیجیتال برنامهای دارید تا بازخورد جامعه به خلاقیت آنها سنجیده شود؟
بله، بخش انتشار آثار برای ما بسیار مهم است؛ چراکه کودک وقتی ببیند نوشتهاش در قالب کتاب چاپی یا دیجیتال منتشر شده، تجربهای از دیده شدن و تاثیرگذاری اجتماعی را پشت سر میگذارد. ما آثار برگزیده را پس از ویرایش و تصویرگری منتشر میکنیم و گاهی آنها را در قالب مجموعههایی از داستانهای کوتاه چاپ میکنیم. البته تصویر در کتاب هم بر عهده خود نویسنده است و خود کودک به خلق تصاویر ذهنیاش چه در قالب نوشتن و چه در قالب نقاشی میپردازد. این انتشار نه تنها پاداشی برای تلاش کودک است، بلکه بخشی از فرایند یادگیری اوست؛ چون درک میکند که خلاقیت میتواند به «اثر واقعی» تبدیل شود. وقتی کودکان میبینند نوشتههایشان در کتابفروشیها یا در فضای مجازی خوانده میشود، انگیزهشان چند برابر میشود و مسیر نویسندگی را جدیتر دنبال میکنند. البته ما تصمیم بر رونمایی از کتابهای بچهها نیز در آینده نزدیک داریم.
خب، شما با این جمله موافقید که پرورش نویسندگان کوچک، مهمترین سرمایهگذاری فرهنگی در یک جامعه است؟
قطعا. هر جامعهای آیندهاش را نه در کارخانهها یا فناوریها، بلکه در تخیل کودکانش میسازد. آینده از آن کسانی است که میتوانند رویا ببینند و رویای خود را به زبان بیاورند و این توانایی، از دل کتابخوانی و نویسندگی جوانه میزند. ببینید نویسندگی برای کودک فقط نوشتن چند صفحه نیست؛ تمرین ساختن جهان در مقیاسی کوچک است. کودک هنگام نوشتن یاد میگیرد که جهان چگونه ساخته میشود از ایده، از انتخاب، از ساختار، از بازبینی. همین مهارتها بعدها در هر زمینهای از علم تا مدیریت و هنر به کارش میآیند. در حقیقت، آموزش نویسندگی نوعی سرمایهگذاری بلندمدت فرهنگی است. ما با پرورش نویسندگان کوچک، نسلی را میسازیم که در آینده توانایی تحلیل، تخیل و تصمیمگیری مستقل خواهد داشت. نسلی که از خواندن لذت میبرد و از نوشتن برای اندیشیدن استفاده میکند، کمتر به تکرار و تقلید تن میدهد. او نه تنها مصرفکننده اطلاعات، بلکه تولیدکننده معناست و این همان تفاوت بنیادین میان جامعه ایستا و جامعه پویاست.
هر کتابی که کودک میخواند، دریچهای به جهانهای دیگر باز میکند. هر متنی که مینویسد، پلی است میان دنیای درون و بیرون. وقتی این تجربهها در طول سالها تکرار میشوند، به تدریج فرهنگ عمومی را دگرگون میکنند. جامعهای که در آن کودکان میخوانند و مینویسند، جامعهای است که در آن تفکر، گفتوگو و خلاقیت ارزش محسوب میشود. چنین جامعهای در برابر بحرانها انعطافپذیرتر است، چون نسلش یاد گرفته از دل دشواریها معنا بیافریند. در برابر موج اطلاعات سطحی، نسل نویسنده، قدرت تحلیل و انتخاب دارد. در برابر ناامیدی، میتواند داستان تازهای بنویسد و همین یعنی امید.
آیا پیام خاصی خطاب به خانوادهها دارید؟
امیدوارم خانوادههای بیشتری به قدرت نوشتن که مهارتی عمیق و حیاتی است، بیشتر پی ببرند و فرزندان خود را در این مسیر هدایت کنند، چون در آینده متوجه لطفی که به خود و فرزندان خود کردهاند، میشوند؛ چراکه وقتی کودکان و نوجوانان با داستاننویسی، تفکر خلاق و انتقادی و فعالیتهای بازیمحور آشنا میشوند، تخیلشان فعال و قدرتمند میشود و در زندگی روزمره هم جریان دارد. تفکر انتقادی و مهارت حل مسئلهشان تقویت میشود. اعتماد به نفس و جسارت اجتماعی افزایش مییابد. انگیزه و احساس مالکیت بر ایدهها و آثارشان ایجاد میشود. مهارت نگارش، بیان و ساختاردهی متن در آنها تثبیت میشود. توانایی تجربه و درونیسازی ارزشها از طریق همذاتپنداری با شخصیتها شکل میگیرد. نگاهشان به جهان بازتر، خلاقتر و بدون ترس از قضاوت دیگران میشود. «آکادمی کتاب ارغنون» در همین راستا قصد تاثیر گذاشتن و شکل دادن به نسلی از کودکان و نوجوانان این سرزمین را دارد، فرزندان سرزمین ایران که رویاها و تخیلات امروزشان، سازنده آینده خواهد بود. ازهمین رو توجه اصلی ما در «پروژه ارغنون؛ بازگشت به آینده» برهمین پایه، بنیان نهاده شده است.
۱۴۰۴-۰۸-۰۷
۱۴۰۴-۰۸-۰۵
۱۴۰۴-۰۷-۲۰
نظر خود را بنویسید
نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.