وقتی مدرسه، روایتگر تاریخ فرودستان میشود
بامدادجنوب_بشیر علوی
کتاب «الفبای مهر» به قلم علی اسماعیلپور و غلامرضا قربانیمقدم در سال ۱۴۰۴ در ۳۴۸ صفحه با کمک نشر بامداد نو منتشر شد. این کتاب در چند بخش نوشته شده است. افزون بر پیشگفتار، به تسمیه روستای فقیه حسنان و مکتبخانه و روند شکلگیری مدرسه در روستا پرداختهاند. افزون بر موارد فوق، وسیعترین قسمت این کتاب، خاطرات معلمان دبستان و مدرسه راهنمایی روستای فقیهحسنان(۱۳۲۷ تا سال ۱۴۰۴) است که حدود ۱۵۰ صفحه به آن اختصاص داده شده است. نمایه آماری دانشآموزی دبستان فقیهحسنان، و دانشآموزان شهید دبستان، و دانشآموزان ممتاز مدرسه، و اسناد و تصاویر و پیوست(گفتوگو با عکاس سابق اداره فرهنگ بنادر و جزایر خلیج فارس) بخشهای پایانی این کتاب است.
این اثر در واقع، «تاریخ از پایین» است. موضوعی که فلاسفه تاریخ جدید به دنبال آن هستند. در واقع این کتاب، تاریخ محرومان و درحاشیهماندگان و دوردستگان از پایتخت و مردم عادی جامعه است. همواره در دنیا، تاریخی که ثبت و ضبط میشود، تاریخ از بالاست؛ تاریخ پادشاهان، تاریخ دین، تاریخ ادبیات، تاریخ سرمایهداری و… . نوشتن از کسانی که در کف خیابان بوده و همواره تاریخ به دست آنها ساخته شده و دایماً در تحولات تاریخی اینها بودهاند که لطمههای شدیدی متحمل شده و عزیزان و خانه و کاشانه خود را از دست دادهاند، در دنیای امروز و برای امروزیان ارزشمند است.
به نظر میرسد که تاریخ واقعی، همین تاریخ است. تاریخ ستمدیدگان و مردمانی که همواره پا پتی، گشنه و مظلوم بوده و در لحظات سخت در برابر یورشبرندگان ایستادهاند، به هرحال یا باختهاند یا بردهاند. زندگی عادی و معمولی مردمان بدون هرگونه سیاست و قدرت و تودهبازی سرشار از ناگفتههاست. گفته و ناگفتههایی که دید انسان امروز را نسبت به زیستگونگی گذشتگان روشنتر میکند. سنت ما در تاریخ، معمولاً نقلی بوده، در حالی که نوشتن از پایین، راهی به غیر از تحلیل ندارد. هنوز مبانی نظری خاصی از تاریخ از پایین در دست پژوهشگران و تاریخ نویسان نیست. چگونه باید بنویسند؟ از کجا شروع کنند؟ منابع دست اولشان کدام است؟ با صحت و سقم موارد چگونه برخورد کنند؟ و دهها مورد دیگر که هنوز برای آن، بیانیه و نموداری رسم نکردهاند. در واقع متُدیک نیست.
اهمیت تاریخ از پایین، اهمیت ثبات و ارجگذاری به تاریخ است. تاریخ پوشاک روستاییان، تاریخ اهمیت حیوانات در زندگی روستاییان، تاریخ بردگان، تاریخ ضجر و درد گرسنگان، تاریخ افسانهها و لالاییها، تاریخ کودکان و زنان بعد از قتل عام روستا و صدها تاریخ دیگر امروز بر ما پنهان است. اصلیترین مؤلفهی تاریخ از پایین، تاریخ زنان و کودکان است. تاریخی که بهخاطر نگاه مردسالارانه و تاریکشدن رنگ و بوی زنان، همچنان بی زن مانده است.
شاید بتوان گفت که هنگامی که ادوراد تامسون مقالهای با عنوان «تاریخ از پایین» در ضمیمه ادبی تایمز منتشر کرد، از آن پس مفهوم تاریخ از پایین وارد جزئی از اصطلاحات معمول مورخان شد.
در کتاب «الفبای مهر» سخن از دبستانی است که در سال۱۳۲۷ نامنویسی کرده و تا اکنون۷۰ تن از معلمان و مدیران و دبیران و بیش از چهارهزار دانشآموز را در خود دیده است. این کار بیشتر بر مبنای خط و ربطِ این مدرسه بوده و مؤلفان گرامی کمتر به سراغ خود روستا و محیط آن و پیشینهی آن رفتهاند.
در بخش اول به سراغ موقعیت و ویژگیهای جغرافیایی روستای فقیهحسنان رفته و در این بخش به عوامل انسانی و عوامل طبیعی و تحولات جمعیتی روستای فقیهحسنان پرداختهاند. نکتهای که در این بخش حائز اهمیت است، جمعیت این روستا در سنوات گذشته است. در سال ۱۳۲۵ جمعیت این روستا ۸۹۱ نفر بوده و در سال ۱۳۴۵ به ۵۲۸ نفر و در سال ۱۳۵۵ به ۹۹۰ نفر رسیده است. این کم و زیاد شدنِ این چنینی جمعیت نیاز به بحث و دلیلیابی داشت که ای کاش نویسندگان محترم به این امر مهم پرداخته بودند که در جای خود ارزشمند و تاریخی و بهدردخور بود. و جالبتر این که در سال ۱۳۲۵ که جمعیت روستای فقیهحسنان ۸۹۱ بوده، جمعیت کاکی ۶۵۵ نفر بوده است. خب. این رقمها جای تحلیل و تجزیه و علتیابی دارد. سوالاتی که باید از نظر نویسندگان محترم میگذشت و در صورت امکان، جوابی برای آن یافت میشد، این بود که چه مؤلفههایی در کم و زیاد شدن روستا مؤثر بوده است؟ چرا جمعیت روستا در این فاصله این همه رکود کرده است؟ کدام علتها بر مهاجرت مردم روستا تأثیر مستقیم داشته است؟ و چند پرسش دیگر که اگر به آن پرداخته بودند، کار علمیتر حرکت میکرد.
بخش بعدی کتاب مربوط به «وجه تسمیه و نگاهی کوتاه به پیشینهی روستای فقیهحسنان» است. این بخش از زیباترین و پراهمیتترین بخشهای این کتاب است. هرچند که نظر نویسندگان محترم تمرکز بر آموزش و خاطرات معلمان مدرسه بوده، ولی از نظر یک خوانندهی واژهپژوه و تاریخدوست، این بخش، بخش بسیار با ارزش و عالمانهای است. در این بخش، وجه تسمیهی روستا را حضور سه برادر در آن منطقه دانستهاند که یکی از آنها به نام «فقیه حسن» که به «فقیه چکّهپا» نیز معروف بوده، روستای مذکور را تأسیس و نامگذاری کرده است یا نامگذاری شده است.
در همین بخش است که اطلاعات خوب و دستِ اولی از «فقیه زینالدین» ارائه شده که در نهضتهای جنوب فعال بوده و در صف اول جنگ دلوار قرار گرفته است. خود ایشان به همراهی تفنگچیان روستای فقیهحسنان به گفتهی نویسندگان این کتاب، «بارها در منابع مربوط به قیام مردم جنوب آمده است».
از نکات خوب و پرارزش این کتاب ارائه سندهایی است که در تائید ادعای نویسندگان محترم صحه میگذارد. به طور مثال در صفحه ۲۲، بیان شده که در سال ۱۳۰۹ خورشیدی قراردادی بین فقیهزینالدین و انگلیس بسته میشود، مبنی بر حضور شرکتهای انگلیس در شرق بندر کبگان برای استخراج نفت سنگین در این منطقه که این سند، افزون بر تأیید این ادعا؛ بر ادعای دیگری که زمانی «بخشی از سواحل خلیج فارس، یعنی بنادر کلات تا کبگان، تحت حاکمیت فقیهزینالدین بود و او در آن بنادر، کوتوالهایی را برای حفظ و حراست آن مناطق تعیین کرده بود»، نیز مهر تأیید میزند. از ارزشهای این کتاب، یکی همین ارائهی دقیق اسناد و مدارکی است که کتاب را به سمت و سوی اصالت کلام و ادعای علمی پیش میبرد.
در قسمت «نخستین گامهای راهاندازی مدرسه در منطقه دشتی» به شخصی به نام «سید مصطفی بهزادی» اشاره شده که در اواخر روزگار قاجار و اوایل پهلوی کدخدای آبادی بوده است که با بودجه شخصی خود، مدرسه «آقا مصطفی» را در خورموج به عنوان نخستین مدرسه راه اندازی میکند. در این قسمت اطلاعات خوبی در مورد مدرسه «آقا مصطفی» و تغییر و تبدیل آن به نام و عنوانهای دیگر ارائه شده است. اگر نویسندگان اطلاعات ارزشمندی نیز در مورد شخص واقف؛ یعنی «سید مصطفی» ذکر میکردند، کار برای خوانندهها بهتر و تاریخیتر شکل میگرفت. در این قسمت اطلاعات خوبی از شروع مدرسه طلحه و دخترانه دشتی تنظیم شده است و به «حسین خان دشتی» هم پرداختند؛ نخستین کسی که به تعلیم و تربیت دختران منطقه دشتی همت نموده است. در این قسمت در صفحه ۳۵ و ۳۶ ، اسناد ارزندهای در مورد اولین مدرسه روستای دشتی که در سال ۱۳۲۵ در روستای وراوی به همت «مشهدی حسین تیموری» ایجاد شده، ارائه شده است، منتهی اینجا نیز اطلاعاتی در مورد «مشهدی حسین تیموری» ذکر نشده است. برای خواننده، جذاب و ارزشمند بود که این شخص نیز معرفی و ارائه میشد.
در ادامه به «دبستان دولتی احمدی» روستای فقیهحسنان پرداخته شده که به درخواست «نورالدین فقیه»، کدخدای جوان روستا، در سال ۱۳۲۸ آغاز به کار کرده است. نویسندگان محترم در ادامه، تغییر و تبدیل نام و عنوان این مدرسه را از اول سال تأسیس تا پس از انقلاب دنبال کردهاند.
از کارهای خوب و ارزشمند این کتاب پرداختن به بحث تاریخی و فرهنگی مکتبخانه در فقیهحسنان است. در این فصل به مباحث پیشینهای و تاریخی و فرهنگی پرداخته شده که اطلاعات کامل و وافری را در این زمینه، بهره مخاطب کردهاند. در این فصل، مکتبداران روستای فقیهحسنان را نیز عنوان و معرفی نمودهاند. معرفی این مکتبداران، رویکردی علمی، تاریخی و گاه جذابی را در کتاب پیریزی کرده که برای هر خوانندهای، ارزشمند و جذاب است. در ادامه به برکت همین ملاها به ذکر افرادی پرداختهاند که سرشناس، عالم و دانشمند شدهاند.
فصل بعدی، روند شکلگیری مدرسه در روستای فقیهحسنان است که در واقع قبل از فصل «ذکر خاطرات معلمان» از مهمترین مباحثی است که در این کتاب مورد توجه نویسندگان قرار گرفته است.
در صفحه ۵۵ از پنجاه و چهار پسر و هفت دختر، نخستین دانشآموزان این مدرسه، نام برده شده است. از آنجا که تاریخ ماندگاری این کتاب ارزشمند به قرنها بعد خواهد رسید، اگر نویسندگان چرایی حضور اندک دختران را در نخستین مدرسه تحلیل میکردند، به نوعی از متن زنانهنویسی ارج گذاشته بودند. و اگر در ادامه از دلایل حضور پرپیمانتر دختران در سالهای بعدی، آمار و تحلیل به میان میآمد، کار تکمیلتر صورت میگرفت.
یقیناً نسل ما و حتی سه الی چهار نسل بعد از ما متوجه چرایی حضور کم دختران در نخستین مدرسهها خواهند شد، ولی این احتمال در آینده وجود دارد که این آگاهی و این علتها فراموش شود.
در موارد متعددی، مانند صفحه ۵۷ به جزئیاتی مانند تهیه میز و نیمکت و … همراه با اسناد پرداخته شده که به ارزش کتاب افزوده است. نویسندگان، کتاب را به دور از رفتارها و مؤلفههای احساسی و شوری تهیه کردهاند؛ مانند صفحه ۵۸ که موضوعِ روز دهم فروردین ماه ۱۳۲۸ است. یک روز خاص که شروع یک اتفاق مهم و تاریخی در روستا است. نویسندگان در این قسمت، متن را به سمت و سوی احساسی نکشاندهاند. این رفتار، علمی، جذاب، تاریخی و روبه جلو است.
در مبحث «مدیران دبستان روستای فقیه حسنان از سال ۱۳۲۷ تا سال ۱۴۰۴»در صفحه ۸۵ کتاب، تحلیلهای آماری مطلوب و ارزشمندی ایجاد شده است. در این بخش افزون بر این که نام مدیران به ترتیب آورده شده، اطلاعاتِ خوبِ جدولی نیز از مدیران تهیه شده است. در ادامه، ۱۴ مورد به صورت دقیق و جزئی به تحلیل آمار و عدد و رقم پرداخته شده که یک نگاه آماری ارزندهای به شمار میرود. در این فصل از ۳۱ مدیر مدرسه تا سال ۱۴۰۴ و از ۷۰ آموزگار ابتدایی و دبیران مدرسه راهنمایی به ترتیب سالهای تدریس به صورت نام و مدت خدمت جدولی ارائه شده است.
در فصل بعدی که بحث اصلی کتاب است به «خاطرات معلمان دبستان و مدرسه راهنمایی روستای فقیه حسنان از سال ۱۳۲۷ تا ۱۴۰۳»پرداخته شده است. از سید محمود هاشمی و حاج حسین موثق و همایون اسدپور خواجگانی و احمد دلجو به عنوان نخستین کسانی یاد شده که خود نویسندگان محترم، زندگینامه و ویژگیهای شخصیتی آنها را مرقوم فرمودهاند.
از آقای خانباز بهنامی نیز همین گونه اطلاعرسانی شده، با این تفاوت که خاطره معلمی ایشان را از زبان خانم اصیله تورانی، همسر مرحوم بهنامی، ذکر کردهاند. همین اتفاق با همین رویکرد در مورد احمد ابوطالبنژاد نیز انجام شده است. در مورد آقای جلیل کلینی نیز همین روند پیش رفتهاند، با این تفاوت که برادر جلیل کلینی، یعنی منصور کلینی، به ذکر خاطره پرداخته است. افراد دیگر تقریباً همگی خودشان خاطرۀ حضورشان در مدرسه را بیان کردهاند که تعداد افراد و خاطرات آنها به ۷۰ مورد میرسد.
در بخش بعد(ص۱۴۹) چند نکته آماری خوب و پژوهشی از دانشآموزان دبستان فقیهحسنان از آغاز تا امروز ارائه شده، که نکته تلخ آن شماره ۱۴؛ یعنی آخرین آماری است که هم اکنون از آن دبستان پر از دانشآموز وجود دارد. دبستانی که فقط با یک مدیر آموزگار و ۷ دانشآموز در سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۳ ساری و جاری است. پردازش به شش دانشآموز شهید «دبستان احمدی فقیهحسنان» و زندگینامه همه این شهدای بزرگ از موارد بعدی کتاب است.
بخش پایانی بخش اسناد است که ناگفته معلوم است، چقدر توان و وقت صرف شده تا به این اسناد ارزشمند و تاریخی و جزئی دست یافته شود. در پایان نمیتوان از ۱۳۴ عدد عکس، نمودار و سندهایی حرف به میان نیاورد که خود آنها به تنهایی یک کتاب مجزا و با ارزش هستند. در واقع حضور این ۱۳۴ عدد در تمامی کتاب به منزله کتابی در میان کتاب دیگر است که ارزش علمی و تاریخی کتاب را چند چندان کرده است. این اسناد را از اول تا آخر کتاب شمارش نمودهام، حدود ۱۳۴ سند، کاری بس شگرف است که بر سنگینی و پرپیمانی متن کتاب افزوده است. اسناد، نمودارها، عکسها و پیوستها در کتاب در مکان خوب و با تحلیلهای ارزنده ارائه شده است.
نگاه دیگر بنده به این کتاب، رفتار خوبیست که نویسندگان با نام و ویژگی «کدخدا» داشتهاند. با یک چوب همه را راندن، کاری اشتباه و بیهوده است؛ مانند بعضی از همین کدخداهایی که در ایران راهگشایی و راهیابی کردهاند. کدخداهایی که گام و راه پاک و صادق خود را در مسیر تعالی سرزمین و فرهنگ خود برداشتهاند. نمونه دقیق و احصا شدۀ آن، همین کدخدای فقیهحسنان موجود در کتاب الفبای مهر است.
نظر خود را بنویسید
نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.