جامعه 8 بازدید
گفت‌وگوی بامداد جنوب با حوری بافته‌چی، روان‌شناس و مترجم؛

چگونه حریم شخصی فرزندان را حفظ کنیم؟

بامدادجنوب_سمیه سمساریلر

روزنامه بامداد جنوب با توجه به اهمیت روزافزون ارتباط والدین و فرزندان در جامعه امروز، سلسله‌ گفت‌وگوهایی را با عنوان «دردسر والدین» ترتیب داده است. در این مجموعه، هر هفته با حضور روان‌شناسان، مشاوران و کارشناسان حوزه خانواده منتشر می‌شود و به بررسی چالش‌های فرزندپروری، تفاوت‌های نسلی و راه‌های بهبود روابط والد–فرزند می‌پردازد. هدف از انتشار این گفت‌وگوها، افزایش آگاهی والدین، تقویت مهارت‌های ارتباطی و ارائه نگاهی علمی و کاربردی به مسائل تربیتی در خانواده‌های امروزی است.

در همین زمینه خبرنگار ما با حوری بافته‌چی، روان‌شناس و مترجم در خصوص حریم شخصی فرزندان گفت‌وگو داشته است. او کارشناسی روان‌شناسی بالینی و کارشناسی ارشد روان‌شناسی (گرایش مشاوره) دارد و تاکنون کتاب‌های «مغز مضطرب»، «مغز، فرهنگ، رشد»، «فرسودگی از همدلی» و «نبوغ» را ترجمه کرده است. بافته‌چی مدتی با مجله‌ موفقیت در بخش «نظریه‌های روان‌شناسی» همکاری داشته و هم‌زمان با تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد، به‌عنوان کارشناس در سازمان بهزیستی فعالیت می‌کرد. او پس از پایان تحصیل، در مرکز مشاوره دانشگاه تهران (خوابگاه دختران) به‌عنوان مشاور حضور داشت و آن دوران را از ارزشمندترین تجارب حرفه‌ای خود می‌داند. بافته‌چی همچنان در عرصه مشاوره فعال است و هدف اصلی‌اش را انتقال آگاهی روان‌شناختی به والدین و کمک به بهبود رابطه والد–فرزند می‌داند.

از نگاه شما مهم‌ترین تفاوت میان والدین امروز و والدین نسل‌های پیشین در شیوه‌ فرزندپروری چیست؟

ازآنجاکه جوانان امروز در سنین بالاتری ازدواج می‌کنند و تعداد فرزندان کمتری دارند و با توجه به تغییر ساختارهای اجتماعی، شیوه‌های تربیتی نیز نسبت به گذشته تغییر کرده است. در گذشته رابطه والدین و فرزندان و همچنین پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها بیشتر مبتنی بر ساختار سلسله مراتبی بود ولی امروزه خانواده مدرن دچار تغییرات ساختاری شده، والدین سعی می‌کنند بر فعالیت‌های بچه‌ها نظارت و مدیریت بیشتری داشته باشند، در حالی‌که در گذشته این مدیریت کمتر بود. اصطلاحی در روانشناسی وجود دارد بدین معنا که در گذشته فرزندان دیده می‌شدند اما شنیده نمی‌شدند، ولی ارتباط پرمعناتر بود، امروزه هم به دلیل گسترش و رشد فناوری‌ها، اغلب خانواده‌ها احساس می‌کنند که نمی‌توانند ارتباط مؤثر را با فرزندانشان برقرار کنند و همان مشکل دیده نشدن و شنیده نشدن همچنان باقی است. امروزه والدین نسبت به گذشته احساس گناه بیشتری تجربه می‌کنند، زیرا اکثراً درگیر مسائل شغلی، مشکلات اجتماعی و استرس‌های بیرونی و درونی هستند و در عین حال می‌خواهند پدر و مادر خوبی باشند. بچه‌های نسل‌های گذشته به دلیل این‌که در خانواده گسترده و پرجمعیت زندگی می‌کردند، مسئولیت‌پذیرتر بودند، ولی نوجوان و جوان امروزی از همان اوان کودکی شاهد این است که پدر و مادرش در کوچک‌ترین کارهایش هم نظارت و کنترل دارد و سعی می‌کند تا می‌تواند بار مسئولیت‌ها را به عهده گرفته و همواره حلال مشکلات باشد.

گمانم به همین دلیل است که گفته می‌شود والدین امروزی میان دو قطب افراط‌وتفریط نوسان دارند؛ یا بیش‌ازاندازه کنترل‌گرند یا بیش‌ازاندازه رها. برداشت شما از این تقابل چیست؟

ابتدا باید بین تعریف مراقبت کردن و کنترل کردن، تمایز قائل شویم. مراقبت به معنی حمایت کردن و فراهم نمودن بستری مناسب و صحیح برای تصمیم‌گیری‌های فردی است، حتی وقتی انتخاب‌ها و اولویت‌های جوان با ما تفاوت دارد. کنترل کردن به معنی مداخله و به حداقل رساندن حق انتخاب فرد است. ما می‌دانیم که نوجوانان و جوانان شیوه‌های ارتباطی متفاوتی با ما دارند. وقتی‌که والدین به آن‌ها فشار افراطی آورده و کنترل‌گر می‌شوند، احساس می‌کنند که به مرزهای فردی‌شان، بی‌احترامی شده است. اغلب والدین نمی‌توانند بین احساس دوست داشتن و حل مشکلات تمایز قائل شوند، درواقع برای برقراری ارتباط با فرزندشان سعی می‌کنند در فعالیت‌هایش مداخله کنند. به‌عنوان والد باید به فضای فردی او احترام گذاشت. درواقع دادن «فضا دادن» نوعی برقراری ارتباط است که به او «خود_ارزشمندی» را القا کرده و بدین‌وسیله به مرزهای فردی‌اش احترام می‌گذارید. بجای کنترل کردن باید پیام ساده «حضور داشتن» را به او انتقال دهید. این کار را می‌توان با یک پیامک ساده انجام داد. (همیشه کنارت هستم. دوستت دارم. به تو اعتماد دارم.) حتی بسیاری اوقات سکوت آن‌ها را باید درک کنید، زیرا سکوتشان به معنی طرد شما نیست، بلکه نوعی شیوه‌ رفتاری برای تطابق و سازگاری با استرس‌ها و فشارهای درونی و بیرونی است.
چقدر این درک سکوت گاهی پیچیده است به‌خصوص وقتی کودک به آن روی می‌آورد؛ اما به قول شما باید درک شود. در ادامه‌ گفت‌وگو، می‌خواهم از شما درباره‌ فضای مجازی بپرسم؛ فضایی که تقریباً همه، به‌نوعی، درگیر آن هستند. به نظر شما، حضور گسترده در این فضا باعث نزدیکی بیشتر والدین و فرزندان شده یا فاصله‌ای پنهان میان آن‌ها ایجاد کرده است؟

فضای مجازی به بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی روزانه ما تبدیل‌شده و تقریباً می‌توان گفت بر همه جوانب روابط ما تأثیر گذاشته است. وجود فضای مجازی کمیت و کیفیت تعاملات رودررو را بسیاری از موارد یا کمرنگ کرده یا از بین برده است. گاهی اوقات بچه‌ها چنان غرق فضای مجازی می‌شوند که فرصت گفتگو و ارتباط معنادار و تقسیم و بهره‌مندی از تجارب را از دست می‌دهند. همین مسئله الگوی ارتباطی بسیاری از خانواده‌ها را تغییر داده است. برخی از والدین هم یا به دلیل شغل یا برخی مسائل دیگر، وقت و زمان زیادی را در فضای مجازی صرف می‌کنند، به همین دلیل از نیازهای احساسی فرزندشان غافل می‌مانند. همچنین کودکانی که وقت زیادی را صرف فضای مجازی می‌کنند، فرصت‌های معنادار را برای گفتگو و برقراری ارتباط با افراد خانواده از دست می‌دهند.
نگرانی از مواجهه کودکان با محتوای غیرقابل‌کنترل در فضای مجازی اسباب تنش بسیاری در میان خانواده‌‌ها است. در میان مراجعه‌کنندگان شما، بیشترین نگرانی والدین درباره‌ حضور فرزندانشان در شبکه‌های اجتماعی چیست؟ شما چه راه‌کارهایی برای آن‌ها دارید؟

فضای مجازی به‌آسانی می‌تواند حاوی محتوای غیرصحیح و غیراخلاقی باشد، اما مسئله اساسی این است که آیا ما به‌عنوان والدین می‌توانیم فرزندان خود را از این محتواها محافظت کنیم. اینکه بگوییم، پدر و مادر قادر هستند دائماً فعالیت‌های فرزندان را در فضای مجازی کنترل کنند، آیا صحیح است یا خیر؟ آیا همه والدین اصولاً توانایی کاربرد یا سواد آن را دارند؟ در این مبحث پرسش بسیار زیاد است، اما نکته اساسی این است که ما هرگز نمی‌توانیم این تکنولوژی را از زندگی جوان امروز حذف کنیم.

کلید اصلی «ارتباط» است. پدر و مادر باید خود را آماده کنند که در وهله اول فرزندانشان را درک کرده، بعد خودشان را با این مسئله تطبیق دهند که بتوانند در مورد آنچه فرزندشان می‌بیند (به‌خصوص محتوای ناامن برای سن و سالش) واضح، روشن و صریح حرف بزنند و به او آگاهی بدهند و بدون شرم و خجالت به سوالاتش پاسخ بدهند کاری که متأسفانه در مدارس انجام نمی‌شود.

با توجه به تمام این عوامل بیرونی، چه تغییری در جهان درونی و نیازهای روانی نسل جدید مشاهده می‌کنید؟

به همان میزان که نسل ما با والدینمان تفاوت داشت، بسیار طبیعی و عادی است که جوانان امروزی هم نیازهای روانی متفاوتی با ما داشته باشند، به‌خصوص با توجه به تغییرات فاحشی که در دنیای کنونی رخ‌داده و آن‌ها هر روز شاهد این تغییرات هستند و تبعا خواهان بهره‌مندی از آن، ولی به دلیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی قادر به دسترسی نیستند. این مشکلات و بسیاری از مسائل دیگر باعث ایجاد ابهام نسبت به آینده پیش رو در آن‌ها شده و طبیعی است که احساس ناامیدی و سرخوردگی کنند، زیرا به دلیل بسیاری از محدودیت‌ها نمی‌توانند به خواسته‌ها و آرزوهایشان برسند. شاید به همین دلیل است که گاهی مجبور می‌شوند انرژی روانی و جسمی‌شان را به صورت‌های دیگری تخلیه کنند که از نظر جامعه نابهنجار تلقی می‌شود. درصورتی‌که اگر بتوانیم با آن‌ها ارتباط برقرار کرده و درکشان کنیم، هرگز از دیدگاه روانشناسی حق «برچسب زدن» و «قضاوت کردن» در مورد آن‌ها را به خود نمی‌دهیم.

والدین چگونه می‌توانند در برخورد با فضای مجازی، بیش از آنکه نقش ناظم داشته باشند، نقش الگو را ایفا کنند؟

والدینی که علی‌رغم شغل و استرس‌های مرتبط با مسائل اجتماعی_اقتصادی سعی می‌کنند، زمان با کیفیت را با فرزندان بگذرانند، صرف‌نظر از نوع فعالیت معمولاً می‌توانند رابطه مستحکم‌تری را با نوجوان و جوان برقرار کنند. بدین معنی که برای آن‌ها زمان باکیفیت و حضور و با هم بودن در اولویت قرار دارد. اصولاً ارتباط مؤثر اغلب به‌عنوان مهم‌ترین عامل در ایجاد اعتماد و درک در نظر گرفته می‌شود، نه حالت تدافعی و کنترل‌گری. احترام گذاشتن به تصمیمات جوان نقش مهمی در ایجاد اعتماد دارد، هرچند که ممکن است او اشتباه کند؛ اما باید بدانیم اشتباه کردن بخش مهمی از روند رشد و یادگیری است.
و در پایان، اگر بخواهید به والدین امروز راهکاری بدهید تا در ذهنشان بماند، چه خواهد بود؟

در رابطه با جوانان سعی کنیم، همیشه یک‌قدم عقب بایستیم. به «مرزهای فردی» شان احترام بگذاریم. این احترام، اعتماد را در پی خواهد داشت. راهنمایی‌شان نکنید، مگر به هنگام نیاز و درخواست خودشان. «پذیرش» بسیار کلیدی است. آن‌ها را بپذیریم. همان‌گونه که هستند، نخواهیم که مانند ما باشند، به باورها، افکار، احساسات و اعتقاداتشان احترام بگذاریم، هرچند که کاملاً مخالفشان باشیم.

 

 

 

اشتراک‌گذاری:

نظرات

نظر خود را بنویسید

نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.