فرهنگ 21 بازدید
تاملی بر نقش تاریخی سیراف در اقتصاد خلیج فارس ؛

سیراف؛ ماسوله‌ای رو به دریا

بامداد جنوب – مژده پاینده

«اگر امروز به سیراف توجه نکنیم، بخشی از هویت دریایی ایران برای همیشه نابود خواهد شد.» این هشدار تند و بی‌پرده را عماد شیرویس، رئیس انجمن گردشگری استان بوشهر و دانش‌آموخته‌ کارشناسی ارشد برنامه‌ریزی مقصد، سال‌هاست که تکرار می‌کند؛ او همان دغدغه‌مندی است که به مانند محمد کنگانی، سیراف‌پژوه جنوبی از لزوم ثبت چهانی این بندر باستانی بارها داد سخن داده است؛ چون که این بندر سندی بر پارسی بودن خلیج فارس است.

سیراف، بندری که زمانی قلب تپنده‌ تجارت خلیج‌فارس بود، امروز زیر سایه‌ فراموشی و بی‌توجهی به آرامی در خاک و فرسایش گم می‌شود؛ اما برای شیرویس، این فقط شهری متروک نیست. او سیراف را سندی زنده از پیوند دریا و تمدن ایرانی می‌داند؛ جایی که نشان می‌دهد چرا ایرانیان روزگاری فرمانروای تجارت دریایی منطقه بودند. او بدون تعارف به بامداد جنوب می‌گوید: سیراف فقط یک شهر تاریخی نیست؛ سیراف تمدنی کامل است، شهری که اگر دوباره آن را احیا نکنیم، بخشی از تاریخ و هویت جنوب ایران برای همیشه پاک خواهد شد.

برای درک اهمیت سیراف باید به عقب بازگردیم؛ به روزگار ساسانیان و نخستین سده‌های اسلامی. در آن دوران، این بندر از مهم‌ترین مراکز تجاری خلیج فارس شناخته می‌شد. کشتی‌هایی حامل ابریشم، ادویه، عاج و چوب‌های کمیاب از هند، چین و آفریقا در سیراف پهلو می‌گرفتند. اینجا نخستین ایستگاه ایران در مسیر جاده‌ ابریشم دریایی بود. برخلاف دیگر شهرهای ایران که اقتصادشان بر کشاورزی می‌چرخید، سیراف به‌طور کامل بر تجارت دریایی استوار بود؛ ویژگی که آن را به یک مرکز اقتصادی بین‌المللی بدل کرد و بازرگانان و دریانوردانش را به شهرتی جهانی رساند.

عماد شیرویس در این باره توضیح می‌دهد: نباید سیراف را فقط یک شهر تاریخی ببینیم. در دوران اوج، بیش از ۳۰۰ هزار نفر از ملیت‌های گوناگون در این شهر زندگی می‌کردند؛ یونانی‌ها، رومی‌ها، چینی‌ها، هندی‌ها… حتی یهودیان، مسیحیان و زرتشتی‌ها. سیراف موزه‌ای زنده از همزیستی فرهنگی و مذهبی بود.

رئیس هیات مدیره انجمن گردشگری استان بوشهر یادآور می‌شود که در متون و پژوهش‌های خارجی، سیراف تنها یک بندر ثروتمند تصویر نمی‌شود؛ بلکه «الگویی قدرت‌ساز» برای ایرانِ ساسانی و صدر اسلام است؛ شهری که به تثبیت نفوذ ایران در خلیج فارس یاری رساند و بعدها الگوی شکل‌گیری بنادر موفقی چون کیش و هرمز شد. به تعبیر او، این زاویه‌ نگاهِ «سیاست–دریا» در منابع فارسی چندان پررنگ نیست؛ چون بیشتر به تجارت روزمره یا معماری سیراف پرداخته شده است.

شیرویس همچنین به کاوش‌های دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ اشاره می‌کند؛ زمانی که گروهی از باستان‌شناسان بریتانیایی به سرپرستی «دیوید وایت‌هاوس» در سیراف حفاری کردند. یافته‌های آن‌ها نشان داد سیراف نقشی کلیدی در تجارت اسلامی داشته است؛ موضوعی که بعدها دستمایه‌ چندین کنفرانس بین‌المللی شد.

او سپس به پیوندهای دوربرد سیراف می‌رسد و می‌گوید: در منابع یونسکو از آغاز ارتباطات دریایی سیراف با جنوب چین در حدود سال ۱۸۵ میلادی یاد شده است؛ عددی که عمق حضور ایرانیان سیراف را در شبکه‌های اقیانوسی جهان به‌خوبی آشکار می‌کند.

به گفته‌این کارشناس گردشگری، نکته چشمگیر دیگر در منابع خارجی، روایت «شهر فرورفته» است؛ شواهد باستان‌شناسی نشان می‌دهد بخشی از سیراف در اثر رویدادهایی چون زلزله، فرسایش سریع ساحلی یا حتی فعالیت‌های آتشفشانی به زیر آب رفته است.

معماری شگفت‌انگیز

اینجا باید اشاره شود که شکوه سیراف تنها به تجارت محدود نبود. معماری آن هنوز هم می‌تواند مخاطب امروز را شگفت‌زده کند. شیرویس در این خصوص نیز بیان می‌کند: خانه‌های پلکانی در دامنه‌ کوه و مشرف به دریا، سیستم‌های پیشرفته‌ی آبرسانی، گورستان‌های صخره‌ای با دخمه‌های اسرارآمیز و بادگیرهایی که به معماری بومی ایران هویت بخشیدند. به گفته وی، سیراف، ماسوله‌ای است رو به دریا.

او سپس به قلعه نصوری در قلب این بندر هم اشاره می‌کند و می‌افزاید: بنایی متعلق به دوره قاجار است که با گچبری‌های ظریف و صحنه‌هایی برگرفته از شاهنامه، ترکیبی از هنر و سازوکار دفاعی را به نمایش می‌گذارد.

بازسازی قلعه نصوری؛ بازگشت هویت

در میان بناهای تاریخی سیراف، شیرویس دلبستگی ویژه‌ای به قلعه نصوری دارد. او این بنا را نماد هویت دفاعی و سیاسی بندر می‌داند و می‌گوید: جایی که وقتی بر برج‌هایش بایستی و به افق خلیج فارس خیره شوی، می‌توانی تصور کنی کشتی‌های تجاری قرن‌ها پیش از همان نقطه راهی چین و آفریقا می‌شدند.

به باور او، بازسازی قلعه نصوری فقط یک پروژه عمرانی نیست؛ بلکه پیامی فرهنگی به داخل و خارج است؛ پیامی مبنی بر اینکه سیراف هنوز زنده است. این کارشناس گردشگری توضیح می‌دهد که مرمت این بنا در فازهای نهایی به همت یک سرمایه‌گذار در حال انجام است و قرار است بازسازی آن با کاربری فرهنگی و گردشگری همراه شود؛ ظرفیتی که می‌تواند قلعه را به نقطه‌ کانونی گردشگران علاقه‌مند به تاریخ، معماری و فرهنگ بدل کند.

شیرویس همچنین با اشاره به طرح‌هایی برای تبدیل قلعه نصوری به هتل سنتی و رستوران فرهنگی، تاکید می‌کند: بازسازی این قلعه می‌تواند انگیزه‌ای برای مرمت سایر بناهای تاریخی و جذب سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی باشد.

وی در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه با وجود همه‌ این افتخارها چرا سیراف امروز در حاشیه مانده است؟، توضیح می‌دهد: موقعیت خاص میان کوه و دریا باعث شده مسیرهای ورودی‌اش محدود باشد. این بندر هرگز به اندازه‌ بنادر بزرگ‌تر توسعه پیدا نکرد و همین امر موجب شد در جذب گردشگر عقب بماند. رسانه‌ها هم کمتر به آن پرداختند. از سوی دیگر، فرسایش طبیعی و پیشروی آب دریا بخش زیادی از آثار تاریخی را تخریب کرده است.

شیرویس سپس با لحنی گلایه‌آمیز ادامه می‌دهد: سیراف نه تبلیغ شد، نه معرفی، نه زیرساختی برایش ساخته شد. در حالی‌که همین بندر می‌توانست در سطح جهانی بدرخشد؛ مانند زَنگبار در تانزانیا که امروز یکی از مقاصد اصلی گردشگری شرق آفریقاست یا مالاکا در مالزی که در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارد یا حتی کارتاژ در تونس که باستان‌شناسی و تاریخ دریایی‌اش سالانه هزاران گردشگر جذب می‌کند. وجه مشترک همه‌ این بندرها با سیراف این است که هر سه روزگاری گذرگاه‌های مهم تجارت دریایی بودند؛ درست همان نقشی که سیراف در خلیج فارس ایفا می‌کرد. در سال ۲۰۰۶ بقایای یک کشتی باستانی در نزدیکی بندر کشف شد که نشان‌دهنده‌ پیشینه‌ درخشان دریانوردی در این منطقه است.

سیراف، موزه‌ای زنده زیر سایه‌ فراموشی

یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد سیراف این است که آثار تاریخی‌اش در دل زندگی روزمره‌ مردم پراکنده‌اند؛ از کوچه‌هایی که ناگهان به دخمه‌ای صخره‌ای ختم می‌شوند تا حیاط خانه‌هایی که هنوز دیوارشان بر پایه‌های باستانی استوار است. شیرویس این وضعیت را هم یک «فرصت» می‌داند و هم یک «تهدید» بزرگ و تاکید می‌کند: اگر مدیریت درستی نداشته باشیم، همین زندگی روزمره آثار را نابود می‌کند؛ اما اگر با مشارکت مردم محلی جلو برویم، سیراف می‌تواند به یک موزه‌ زنده تبدیل شود.

از نگاه او، کلید موفقیت در دست همان مردمی است که امروز میان بقایای تمدن هزارساله زندگی می‌کنند. اگر به آن‌ها آموزش داده شود و از نظر اقتصادی نیز منتفع شوند، تهدید به فرصت بدل می‌شود و مردم خود به میراث‌بانان داوطلب تبدیل خواهند شد. شیرویس پیشنهاد می‌کند: مسیرهای گردشگری از دل بافت زنده‌ شهری طراحی شود؛ جایی که گردشگر نه فقط با آثار تاریخی، بلکه با زندگی واقعی مردم سیراف روبه‌رو شود.

قانون و محدودیت‌ها؛ تیغ دو لبه

با وجود همه‌ ارزش‌ها، اعلام کل محدوده‌ سیراف به‌عنوان «محوطه تاریخی» برای ساکنان مشکلاتی به همراه داشته است. ساخت‌وساز آزادانه تقریباً غیرممکن شده و همین موضوع گاهی نارضایتی اجتماعی ایجاد می‌کند. شیرویس معتقد است که حفاظت از آثار تاریخی بدون در نظر گرفتن نیازهای مردم نتیجه‌ای جز دل‌زدگی نخواهد داشت.

 به گفته او، اگر همه‌چیز را ممنوع کنیم، مردم در مقابل میراث قرار می‌گیرند. راه درست، مشخص‌کردن مناطق حفاظتی است؛ بخشی از شهر که ارزش ویژه دارد باید ثبت و حفاظت شود، اما در دیگر نقاط توسعه‌ شهری ادامه یابد. این نگاه واقع‌گرایانه می‌تواند راهی میانه میان ضرورت حفاظت و حق زندگی مردم باشد؛ راهی که اعتماد اجتماعی را هم تقویت خواهد کرد.

تهدیدی از دل دریا

با این‌حال، بزرگ‌ترین دشمن امروز سیراف نه ساخت‌وساز است و نه کم‌توجهی رسانه‌ها بلکه تغییرات اقلیمی و فرسایش طبیعی است. سطح آب خلیج فارس به‌تدریج بالا می‌آید، رطوبت به جان سنگ‌ها افتاده و دیوارهای باستانی را پوک می‌کند. این کارشناس گردشگری هشدار می‌دهد: اگر اقدامی فوری صورت نگیرد، بخشی مهمی از آثار این بندر باستانی در چند دهه‌ آینده به‌طور کامل نابود خواهد شد.

راهکاری که شیرویس پیشنهاد می‌کند، ترکیبی از علم و فناوری است؛ مستندسازی دیجیتال از طریق نقشه‌برداری سه‌بعدی، اسکن لیزری و ثبت تصاویر دقیق. تا اگر روزی اثری فرو ریخت، دست‌کم رد و سند آن برای آیندگان باقی بماند. او همچنین ساخت دیواره‌های حفاظتی در برابر دریا و مدیریت مسیرهای آب سطحی را ضروری می‌داند؛ اما تاکید می‌کند که این اقدامات تنها با همکاری چندجانبه امکان‌پذیر است. این مسئولیت فقط بر دوش میراث فرهنگی نیست؛ شهرداری، محیط زیست و حتی سازمان‌های مردم‌نهاد باید پای کار بیایند.

چالش‌های گردشگری دریایی

سیراف برای تبدیل‌شدن به مقصدی جهانی، تنها به تاریخ تکیه نمی‌کند؛ دریا هم برگ برنده‌ آن است. با این حال، عماد شیرویس با نگاهی واقع‌بینانه سه مانع بزرگ را یادآور می‌شود. نخست، نبود زیرساخت‌های کافی است؛ چراکه سیراف نه هتل‌های مناسب دارد، نه حمل‌ونقل مدرن و نه مراکز تفریحی استاندارد. دوم، بی‌توجهی مدیریتی است؛ در حالی‌که در بسیاری از کشورها گردشگری در جایگاه اولویت ملی قرار دارد، در بوشهر همچنان فعالیتی فرعی تلقی می‌شود. سومین مانع نیز شرایط دشوار اقلیمی است؛ گرمای طاقت‌فرسا، رطوبت بالا و تخریب ساحل نه‌تنها آثار تاریخی را تهدید می‌کند بلکه می‌تواند گردشگر را هم دل‌زده سازد.

درس‌هایی از جهان برای سیراف

وقتی از او می‌پرسم آینده‌ سیراف را چگونه می‌بیند، بی‌درنگ پاسخ می‌دهد: سیراف می‌تواند دوباره بدرخشد، به شرط آنکه از تجربهی دیگران یاد بگیریم. او سپس نمونه‌هایی از بنادر تاریخی جهان را پیش می‌کشد. زَنگبار در تانزانیا که با حفظ بافت قدیمی‌اش به مقصدی جهانی بدل شد. مسقط قدیم که با سرمایه‌گذاری هوشمندانه تاریخ و دریا را درهم آمیخت و دوبرونیک در کرواسی، شهری که روزگاری بندری کوچک بود و امروز، به لطف ثبت جهانی یونسکو و برنامه‌ریزی دقیق، یکی از پربازدیدترین مقاصد گردشگری دریایی جهان است.

به باور او، نقطه‌ مشترک همه‌ این شهرها روشن است: آن‌ها فقط به آثار باستانی خود تکیه نکردند، بلکه میراثشان را با زندگی امروز پیوند زدند؛ گردشگری را از دل مردم، معیشت و فرهنگ بیرون کشیدند و به تجربه‌ای زنده برای جهان بدل کردند.

دریا؛ فراتر از یک پس‌زمینه

شیرویس دوباره تاکید می‌کند که دریا نباید تنها یک قاب زیبا در پشت عکس‌های گردشگری باشد. این دانش آموخته برنامه‌ریزی مقصد، دریا را عنصری زنده و فعال در توسعه‌ جنوب ایران می‌داند؛ عنصری که می‌تواند دوباره هویت فرهنگی و اقتصادی این سرزمین را جان ببخشد.

به باور شیرویس، سیراف باید داستان دریا را بازآفرینی کند؛ از راه‌اندازی موزه‌های دریانوردی و برگزاری جشنواره‌های فرهنگ دریا گرفته تا تورهای قایق‌سواری در مسیرهای تاریخی و حتی بازسازی اسکله‌های قدیمی. او برای روشن‌تر شدن این چشم‌انداز، به تجربه‌ استانبول اشاره می‌کند. همان‌طور که تنگه بسفر به بخشی جدانشدنی از گردشگری استانبول تبدیل شده، خلیج فارس هم می‌تواند در متن برنامه‌های گردشگری سیراف حضور داشته باشد.

پایداری؛ کلید آینده

اما همه‌ این ایده‌ها تنها با یک اصل امکان‌پذیرند؛ «گردشگری پایدار». شیرویس توضیح می‌دهد که بودجه‌های دولتی محدودند و نباید تنها امید باشند. او مدل‌هایی مشارکتی را پیشنهاد می‌کند و می‌گوید: بخش خصوصی می‌تواند هتل‌ها و اقامتگاه‌های بومی بسازد، سرمایه‌گذاران خارجی به‌ویژه کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس که تاریخ مشترکی با سیراف دارند، می‌توانند وارد میدان شوند و حتی مردم محلی می‌توانند صندوق‌های گردشگری تشکیل دهند.

از نظر این کارشناس گردشگری، سرمایه فقط پول نیست؛ آگاهی مردم نیز سرمایه‌ای حیاتی است. به همین دلیل، آموزش جامعه‌ی محلی را «از نان شب واجب‌تر» می‌داند. شیرویس معتقد است: وقتی مردم بدانند هر سنگ باستانی در واقع آینده‌ فرزندانشان است، خودشان نخستین حافظان میراث می‌شوند.

سه ضلع نجات سیراف

در پایان گفت‌وگو، شیرویس مثل کسی که نقشه‌ راه را روی میز می‌گذارد، سه عامل کلیدی را برای نجات سیراف برمی‌شمرد؛ نخست، حمایت قانونی و ثبت جهانی؛ چراکه بدون پشتوانه‌های رسمی، هیچ میراثی در برابر فرسایش زمان دوام نمی‌آورد. دوم، سرمایه‌گذاری هدفمند در زیرساخت‌ها؛ از هتل و حمل‌ونقل گرفته تا تبلیغات بین‌المللی، همه آن‌چیزی که می‌تواند سیراف را از یک نام مهجور به مقصدی جذاب بدل کند و سوم، مشارکت مردم محلی؛ چراکه هیچ طرحی بدون دل و همراهی ساکنان، سرانجامی روشن نخواهد داشت.

به باور او، اگر این سه ضلع در کنار هم قرار گیرند، سیراف تنها از نابودی نجات پیدا نمی‌کند؛ بلکه می‌تواند بار دیگر به ستاره‌ای درخشان در آسمان گردشگری تاریخی و دریایی جهان تبدیل شود.

اشتراک‌گذاری:

نظرات

نظر خود را بنویسید

نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.