فرهنگ 7 بازدید
زنان جنوبی از شور پیاده‌روی اربعین روایت می‌کنند؛

کربلا؛ مقصد قدم‌های عاشقانه

بامداد جنوب – الهام بهروزی

این روزها اربعین نقل زبان کوچک و بزرگ است، به طوری که هر جا می‌روی صحبت از آن و اشتیاق آدم‌ها به حضور در این گردهمایی جهانی است. برخی این گردهمایی را ایدئولوژیک و سیاسی می‌دانند اما در مقابل شمار زیادی آن را تمرینی برای خودسازی و بازگشت به خود می‌خوانند. این دسته از افراد با چنان عشق و شوری از تجربه حضورشان در این پیاده‌روی بزرگ جهان اسلام سخن می‌گویند که دوست داری ساعت‌ها بنشینی و به خاطرات و حال و هوایشان گوش بسپاری.

از نقاط قابل توجه در این گردهمایی سالانه، حضور چشمگیر زنان است؛ زنانی که حتی گرما و دشواری‌های این مسیر آن‌ها را از تصمیم‌شان برای حضور در این گردهمایی سترگ بازنمی‌دارد. زنانی که با باور و ارادت قلبی به امام حسین (ع) و اهل بیت (ع) راهی کربلا می‌شوند؛ تا با پیمودن چندین فرسخ راه با پای پیاده به بین‌الحرمین برسند و میعادگاه آمال و خواسته‌هایشان.

یک بانوی بوشهری که دو سال پیش در اربعین به کربلا رفته است، در این باره به بامداد جنوب گفت: زمانی که به کربلا رفتم حالی را تجربه کردم که از توصیفش عاجز هستم. خیلی شلوغ بود و زائران بسیاری از ایران و دیگر کشورهای مسلمان جهان آمده بودند. من به همراه پسر برادرم و همسرش آمده بودم برای زیارت امام حسین (ع). هرچند که پاهایم مشکل نداشت اما به دلیل ازدحام جمعیت، کمی که راه رفتم دچار تنگی نفس شدم؛ چون مشکل قلبی داشتم. پسر برادرم بلافاصله مرا سوار ویلچر کرد و همان شب اول به حرم امام حسین (ع) برد. آن قدر شلوغ بود که من نتوانستم دستم را به ضریح برسانم. همین مسأله موجب دلتنگی‌ام شد و به شدت گریه کردم و گفتم من نتوانستم زیارت کنم، پس من کربلایی نیستم.

شهنار بوشهریان که زنی ۶۴ ساله است، ادامه داد: گریه من باعث شد که همراهان دلشان بسوزد و به من گفتند، نگران نباش ساعت سه خلوت است دوباره تو را برای زیارت می‌آوریم. خدا می‌داند چطور این چند ساعت را گذراندم تا دوباره مرا به حرم آوردند و این بار بالاخره دستم به ضریح رسید و چنان گریه کردم که از حال رفتم. وقتی که به هوش آمدم دیدم که همه زن‌های با لباس چادری به من می‌کشند به نشانه تبرک. آن‌ها بر این باور بودند که من حاجت‌روا شده بودم. حال بسیار خوبی بود. من اهل بیت (ع) را خیلی دوست دارم اما امام حسین (ع) برای من حکایتش فرق دارد. دوست دارم اگر شرایط جسمانی‌ام اجازه بدهد دوباره بروم کربلا و دوباره دستم به ضریح برسد و باز حرف بزنم با آقا امام حسین (ع).

وی با تأکید بر اینکه من خیلی یهویی رفتم کربلا و اصلاً فکر نمی‌کردم که یک روز بروم کربلا، افزود: همیشه در ایام محرم و صفر در روضه‌های امام حسین (ع) که در حسینیه و مسجد محله‌مان برگزار می‌شد، شرکت می‌کردم تا اینکه یک روزی که از روضه برگشته بودم، دختر برادرم تماس گرفت برای گذرنامه‌ات را تمدید کن، گفتم گذرنامه ندارم، گفت برو بگیر و من هم اقدام کردم ولی نتوانستم اینجا گذرنامه بگیرم. از من خواست مدارکم را بفرستم آبادان تا از آنجا برایم بگیرد و درست شب قبل از حرکت، گذرنامه مرا گرفت و من روز بعد راهی کربلا شدم. دختر برادرم در حقیقت واسطه شد که من راهی کربلا شوم و از همین رو برایش همیشه دعا می‌کنم.

بوشهریان در خصوص حال و هوای این سفر معنوی هم توضیح داد: من به معنای واقعی عاشق امام حسین (ع) هستم و زیارت ایشان برایم همیشه یک آرزوی دست‌نیافتنی بود. این‌قدر عاشق بودم که به محض اینکه دستم به ضریح آقا رسید، بیهوش شدم. من از مرز شلمچه رفتیم. در مسیر، قیامتی بود؛ موکب‌های زیادی برای ارائه خدمات رفاهی اعم از آب و غذا و ماساژ و استراحت برپا شده بود تا بتوانیم سرحال به پیاده‌روی در این مسیر سعادت‌بخش ادامه بدهیم. همه چیز پرشور بود. همه انگار از یک خانواده بودند و هوای همدیگر را داشتند. بی‌شک این همه مهربانی و انسانیت از برکات وجود امام حسین (ع) بود که پیروان خودش را این‌چنین همدل و همراه کرده بود.

وی با بیان اینکه در راه زیارت عاشورا می‌خواندم، افزود: با اینکه همیشه زیارت عاشورا می‌خوانم اما هیچ‌وقت آن حالی را که با خواندن زیارت عاشورا در پیاده‌روی کربلا تجربه کردم، دیگر برایم تکرار نشد. آغاز و پایان این پیاده‌روی برای من تمام درس بود. درس انسانیت، درس اخلاق، درس عشق، درس گذشت. امیدوارم که دوباره طلبیده بشوم و به زیارت سالار شهدای عالم بروم.

شنیدن این خاطرات، شوری مضاعف به کالبدمان می‌دمد. مگر حسین چه دارد که این‌چنین شیفتگانش را بی‌قرار کرده است. بی‌قراری که دست از جان می‌شوید و در زیر آفتاب سوزان و دمای نزدیک به ۵۰ درجه با پای پیاده عزم رفتن به کربلا می‌کند. پشت این همه عشق و ارادت چه می‌تواند باشد جز باور و ارادت استوار و محکم.

روشن، دختری ۳۷ ساله است که به قول خودش چندان در نماز خواندن منظم نیست، حجاب سفت و محکمی هم ندارد اما عجیب به امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) اعتقاد دارد. او امسال برای نخستین بار می‌خواهد به کربلا برود؛ آن هم همزمان با روز اربعین حسینی و با پای پیاده.

او در این باره به بامداد جنوب گفت: پارسال دوست داشتم برم ولی نشد و این باعث شد تا چند روز گریه کنم و افسرده شوم اما امسال خود امام حسین (ع) مرا طلبید و پدرشوهرم که عازم کربلا بود تا در یکی از موکب‌ها به زوار امام حسین (ع) خدمت‌رسانی کند، به من هم گفت که با او و مادرشوهرم همراه شوم. وقتی این حرف را شنیدم انگار همه دنیا را یک‌جا به من بخشید. چنان خوشحالم که الان سر از پا نمی‌شناسم و فردا شب از مرز شلمچه عازم هستیم.

وی در خصوص پیاده‌روی اربعین توضیح داد: برخی این پیاده‌روی را تفسیرهای غلط می‌کنند و آن را سیاسی جلوه می‌دهند، این در حالی است که این پیاده‌روی یک حرکت خودجوش مردمی است که بر مبنای باور و اعتقادات ما استوار شده است. من یک آدم معمولی هستم که نه کارمندم که برای افزایش حقوق و تشویقی بخواهم پا در این راه بگذارم و نه آدم مذهبی خشکی هستم که بخواهم برای برجسته کردن ایمانم عازم شوم. من یک آدم معمولی‌ام که فقط از روی ارادت و عشق به امام حسین (ع) و تخلیه روان خسته‌ام از افکار و سختی‌های زندگی مادی به کربلا می‌روم. مطمئنم وقتی برمی‌گردم آدم بهتر و آرام‌تری خواهم بود چون در این مسیر من تجربیات زیادی را با خودم خواهم آورد که هیچ مسیری نتوانسته به من بدهد. من کربلا را فقط به خاطر زیارت امام حسین (ع) و ابراز ارادتم به ایشان دارم می‌روم. به نظر من، امام حسین (ع) اسطوره آزادگی و بزرگی است.

اشتراک‌گذاری:

نظرات

نظر خود را بنویسید

نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.