داوطلبان شورای شهر زمان را از دست ندهند
۱۴۰۴-۰۷-۱۲
بامداد جنوب: 20 سال پیش در روزی مانند امروز رخ داد؛ اتفاقی که باعث شد خبرنگاران موضوع خبرها شوند. ۱۵ آذر ۱۳۸۴ قرار شد که جمعی از خبرنگاران برای پوشش خبری رزمایش عاشقان ولایت که در چابهار در جنوبشرقی ایران برگزار میشد، از تهران به بندرعباس بروند. هواپیمایی که قرار بود آنها را انتقال دهد هواپیمای نظامی از نوع C-130 بود. افزون بر خبرنگاران، تعدادی از ارتشیان هم مسافر این هواپیما بودند.
خلبان پس از ترک فرودگاه مهرآباد از نقص فنی در موتور هواپیما خبر داد و تقاضا کرد به فرودگاه برگردد اما هنگام بازگشت دچار آتشسوزی شد و با ساختمان مسکونی ۱۰ طبقهای در شهرک توحید در منطقه فرودگاهی مهرآباد (در فاصله سه کیلومتری فرودگاه) برخورد کرد. گفته میشود آخرین کلام خلبان پرواز این بود: یا حسین.
این حادثه بر اساس آمارها باعث مرگ ۱۲۸ نفر و مجروح شدن ۱۳۲ نفر شد. ۹۴ نفر از قربانیان این حادثه مسافران هواپیما بودند که ۶۷ نفرشان را اهالی رسانه تشکیل میدادند و بقیه از ساکنان ساختمان و افراد حاضر در اطراف آن بودند.
علت چه بود؟
سازمان قضائی نیروهای مسلح ۶ ماه پس از این حادثه یعنی خرداد ۱۳۸۵ با اعلام اینکه بر اساس بررسیهای انجام شده و اعلام مراجع امنیتی هیچ گونه شواهدی دال بر انجام اقدامات خرابکارانه در هواپیما به دست نیامده، اشکال در سامانه ناوبری هواپیما، سهلانگاری کنترلر تقرب (رادار) و برج مراقبت و مسئولان اداره مراقبت پرواز فرودگاه مهرآباد و مجموع خطاها و سهلانگاریهای به عمل آمده در پایگاه هوایی مهرآباد و اداره مراقبت پرواز فرودگاه مهرآباد را در وقوع این حادثه موثر دانسته بود.
در این اطلاعیه آمده بود که بر اساس قرار نهایی دادسرای نظامی تهران که در ۹۳ صفحه تنظیم شده است قصور چهار نفر از مسئولان و کارکنان تیپ ترابری منطقه هوایی مهر آباد و چهار نفر از مسئولان و کارکنان بخش مراقبت پرواز و تقرب (اپروچ) فرودگاه مهرآباد، در این سانحه اثبات و پرونده آنان به اتهام مشارکت در اهمال، سهل انگاری، بی مبالاتی و عدم رعایت نظارت دولتی مقررات ایمنی مربوط به پرواز و هوانوردی منجر به قتل غیر عمدی (شهادت) سرنشینان هواپیما ، تعدادی از رهگذران و ایراد صدمه بدنی غیرعمدی به تعدادی از ساکنان و رهگذاران محلی با صدور قرار مجرمیت و کیفر خواست به دادگاه نظامی تهران ارسال شد.
پرواز بیبازگشت
در میان شهدای رسانه، نام داریوش شاهینی شهیدی از خطه دشتستان به چشم میخورد. او متولد ۱۳۵۶ و تحصیلکرده رشته مهندسی بود اما علاقهاش به حوزه رسانه او را به صداوسیما کشانده بود. او چندین سال در حوزههای تحلیل و تفسیر خبر و گفتگوی ویژه خبری کار کرده و هنگام شهادت مدیر گروه اجتماعی اداره کل اخبار داخلی سازمان صداوسیما بود. شهید شاهینی تنها شهید رسانه استان بوشهر به شمار میرود.
حسن علیرضایی از پیشکسوتان واحد مرکزی خبر در گفتوگو با بامداد جنوب، از آن روز بسیار تلخ و خاطراتش از شهدای رسانه از جمله شهید شاهینی میگوید.
او در زمانی که این حادثه رخ داد دبیر گروه سیاسی واحد مرکزی خبر بود. این خبرنگار باتجربه از ۱۵ آذر ۱۳۸۴ به عنوان روزی که رسانهها در شوک فرو رفتند، یاد میکند.
علیرضایی میگوید: اگر چه تقدیر شهادت اصحاب رسانه و دیگر شهدای این حادثه بر هیچ کسی پوشیده نیست اما نشانههای بیتدبیری هم در وقوع این حادثه شنیده شد.
او ساعات اولیه آن روز را این طور توصیف میکند: حدود ساعت ۸ صبح وارد محل کار شدم و پشت میز مشغول دیدن آخرین اخبار و آماده شدن برای پوشش خبری مصاحبه قبل از سفر رئیس جمهور وقت به عربستان بودم. شهید حاج محمود ایل بیگی هم آخرین کارهای خود را برای اعزام به رزمایش ولایت را انجام میداد. با لبانی خندان در حال رفتن به سمت دفتر اداره کل اخبار داخلی بود و با هم سلام و علیک کردیم. گفتم حاج محمود خیلی شادابی که پاسخ داد آخر میخواهیم برویم دیگر. نمیدانستم این جملهاش به معنی رفتن ابدی است. این آخرین صحبت من با شهید ایل بیگی بود. دقایقی بعد به سمت پاویون دولت فرودگاه مهرآباد رفتم و با پایان مصاحبه به سازمان برگشتم.. هواپیمای رئیس جمهور عازم عربستان شد و ساعتی بعد هواپیمای c130 حامل خبرنگاران، تصویربرداران و عکاسان هم پرید؛ پریدنی که سقوطش، عروج بیش از ۱۲۰ نفر را در پی داشت.
وی بیان خاطره آن روز را این طور ادامه میدهد: در سالن غذاخوری ساختمان شیشه ای بودم که زنگ تلفنم به صدا درآمد. صدای لرزان آقای جوانفکر (مدیر کل وقت اخبار داخلی واحد مرکزی خبر) بود که گفت زود بیا بالا. در مسیر شنیدم یک هواپیمای نظامی سقوط کرده است. به واحد مرکزی خبر و پخش اخبار که رسیدم دیدم آنجا به عزاخانه تبدیل شده است. هیچ کس آرام و قرار نداشت، همه زانوی غم بغل کرده بودند و چشمانشان خیس اشک بود. توصیف آن لحظات واقعا بسیار سخت است.
ماجراهای خاص برخی مسافران هواپیمای سی ۱۳۰
او نام برخی از خبرنگاران و آخرین گفتگوهایشان را میآورد؛ خبرنگارانی که حضورشان در این هواپیما ماجراهای عجیبی داشته است. مثلا شهید افشار که زودتر از سفر استانی رئیس جمهور به ایلام به تهران برمیگردد تا خود را برای شرکت در رزمایش آماده کند.
اما در این میان یک ماموریت ذهنش را مدتها درگیر کرد، وقتی که شهید محمود تورانپشتی به او اصرار میکند که به جای تصویربردار دیگری به رزمایش برود.
علیرضایی میگوید تورانپشتی با همکاری که از قبل اسمش را اعلام کرده بودیم توافق کرده بود که به جایش به رزمایش برود. به او تأکید کردم که حفاظت ریاست جمهوری قبول نمیکند اما او با اصرار از من خواست که به آقای یزدی (مسئول وقت امور رسانههای ریاست جمهوری) تماس بگیرم و درخواست را مطرح کنم. وی هم ابتدا قبول نکرد اما وقتی تورانپشتی با او صحبت کرد راضی شد که اسم تصویربرداران را عوض کند و او به سفری بیبرگشت رفت. تا ماهها این درخواست و تأکید شهید توران پشتی اذیتم میکرد و با خود میگفتم ای کاش تسلیم اصرارهای چند بارهاش نمیشدم. یادم میآید وقتی خبر شهادت همکاران آمد همکار تصویربردار اولیه به شدت به سر و صورت خودش میزد و اشک میریخت که ای وای چه کاری کردم.
شهید شاهینی با اصرار راهی رزمایش شد
او از شهید داریوش شاهینی نیز یاد میکند و میگوید: حدود دو سال بود که سردبیر گروه اجتماعی اداره کل اخبار داخلی شده بود. پوشش برنامههای نیروهای مسلح از حوزههای کاری گروه اجتماعی بود و مسئولیت گروه اعزامی از اخبار داخلی بر عهده شهید ایل بیگی بود. اما یادم میآید که شهید شاهینی سه بار به اصرار فراوان(دو بار را خودم شاهد بودم) به آقای جوانفکر(مدیرکل اخبار داخلی) گفت که اجازه بدهید من هم برای کسب تجربه به این ماموریت اعزام شوم. آقای جوانفکر هر بار با این توجیه که شما فرزند تو راهی داری و بنابر گفته خودت حدود یک ماه و نیم دیگه زمان تولدش است، مخالفت میکرد. اما سرانجام و بعد از اصرارهای فراوان با رفتن این شهید موافقت کرد و به همراه دیگر اصحاب رسانه آسمانی شد.
این خبرنگار پیشکسوت صداوسیما ادامه میدهد: این در حالی بود که اصلا نام وی در بین اسامی معرفی شده به روابط عمومی ارتش نبود و بعدا به فهرست اسامی اضافه شد. تفاوت این شهید با دیگران این بود که سایر شهدا و فرزندانشان، همدیگر را دیده بودند اما شهید شاهینی فرزندش را ندید و بعد از شهادتش به دنیا آمد. دختری که حسرت دیدار پدر را دارد و پدری که حسرت دیدن فرزند را با خود بُرد.
علیرضایی معتقد است که نمیتوان تعبیری جز مشیت الهی برای این اصرارها بیان کرد. نمیدانیم، اگر به این ماموریت نمیرفت شاید در حادثه تصادف دنیا را وداع میکرد. خوب ارزش شهادت بهتر است یا مرگ طبیعی؟ قطع و یقین خداوند بهترین سرنوشت را برای بندگان خوب خود رقم میزند.
منصوره رضایی همسر شهید شاهینی در گفتگویی اشاره کرده بود که داریوش شب پیش از شهادت با شور و شوق خاصی از رزمایش برایش گفته بود و حتی به احتمال شهادتش اشاره کرده و خواسته بود که اگر شهید شد، حلالش کند.
از شهید شاهینی دختری به یادگار مانده که چندین روز پس از شهادت پدر به دنیا آمد. زهرا امسال چندین روز پس از سالگرد شهادت پدر، ۲۰ ساله میشود.
مزار شهید شاهینی در شهر آبپخش قرار دارد.
نظر خود را بنویسید
نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.