فرهنگ 3 بازدید
اکران کامل‌ترین فیلم سیاوش اسعدی؛

«غریزه» در آیینه نگاه منتقدان سینما

بامداد جنوب: فیلم «غریزه» ساخته سیاوش اسعدی، اثری است که پس از تحمل چهار سال رنج توقیفی، سرانجام ۳۰ مهر امسال مجوز اکران خود را گرفت. امین حیایی و پانته‌آ پناهی‌ها بازیگران اصلی این فیلم را تشکیل می‌دهند. «غریزه» یک عاشقانه دراماتیک پرکشش است که با همکاری بین‌المللی ایران و ترکیه و فضاسازی‌های چشم‌نواز شمال کشور به تصویر کشیده شده‌است.

این فیلم داستانی عاشقانه است که در دهه ۴۰ شمسی روایت می‌شود. داستان درباره پسری به نام کامی است که عاشق سینماست. کامی دلبسته دختری به نام آتیه می‌شود، دختری که او را به سینما و جهان فیلم پیوند می‌دهد، اما این عشق خیلی سریع به بن‌بست می‌رسد. آتیه زنی است که در داستان نقش اساسی دارد؛ اما حضورش تنها در میان یک معامله احساس می‌شود، زمانی که رسول‌خان، پدر کامی برای ادای دین راهی را انتخاب می‌کند که همه چیز را به هم می‌ریزد.

در کنار امین حیایی و پانته‌آ پناهی، بازیگران دیگری مثل ژاله صامتی، ساینا روحانی، مهدیار شاه محمدی، پردیس پورعابدینی، فرهاد شریفی، افشین سنگ‌چاپ، ژاله ژاوه‌وند، رضا کرد و فاطمه مرتاضی در غریزه نقش‌آفرینی کرده‌اند. برخی از منتقدان سینما، این فیلم اسعدیان را کاری متوسط و به نوعی آن را ادای دین کارگردان به فیلم‌های ملودرام دهه ۵۰ خوانده‌اند.

در این میان، موحد منتقم «غریزه» را روایت چندان موفق نمی‌داند و می‌گوید: دو سوم ابتدایی فیلم، فیلمساز در تلاش است تا کاراکترهای قصه و روابط عاشقانه را به تصویر بکشد، اما در این مسیر توفیق چندانی ندارد. ریتم کند و بی‌تحرک فیلم در دو سوم نخست، آن را به تجربه‌ای طاقت‌فرسا بدل می‌کند؛ تا آنجا که اگر مناظر طبیعی شمال و فضا سازی زیبای فیلم نبود، تماشای اثر دشوارتر می‌شد.

این منتقد سینما می‌افزاید: فیلم ما را مجبور می‌کند ماجراجویی‌های عاشقانه دو نوجوان را تحمل کنیم، گویی صندلی سینما کلاس درس صبر است. دیالوگ‌ها خسته‌کننده‌اند، صحنه‌ها تکراری و پیش‌بینی‌پذیر و ما تنها تماشاگر دید زدن یا هیزبازی‌های پسر نوجوان و عشوه‌های دختر هستیم. در پایان، جایزه ما؟ یک تلنگر شیرین و ناکام از عاشقی نوجوانی‌مان که بیشتر حس «چرا دو ساعت عمرم رفت؟» را بر می‌انگیزد. در عوض، یک‌سوم پایانی با شتابی غیرمنتظره پیش می‌رود؛ گره‌ها یکی‌یکی گشوده می‌شوند و حوادث اصلی رخ می‌دهد، اما این شتاب ناگهانی بیش از آنکه جذاب باشد، نشانه‌ی دوپارگی ساختار و ضعف در روایت است.

وی با تاکید بر اینکه فیلم حکایت یک «دکمه» است که به‌خاطرش یک «کت» دوخته شده؛ کارگردان یک ایده‌ جنجالی و یک‌خطی داشته و از همان ایده، یک فیلم دو ساعته ساخته است، تصریح می‌کند: برای اینکه در پایان فیلم به این ایده برسیم و تماشاگر غافلگیر شود، مجبوریم دو ساعت ماجراجویی کلیشه‌ای و خسته‌کننده‌ دو نوجوان را تحمل کنیم. کش دادن این ایده‌ محدود ضعف‌های داستان و شخصیت‌پردازی را برجسته می‌کند و نشان می‌دهد حتی یک ایده‌ جذاب هم اگر ساختار و روایت مناسبی نداشته باشد، نمی‌تواند اثر را از تهی بودن نجات دهد.

منتقم با تاکید بر اینکه فیلم از نظر فیلمبرداری، لوکیشن و موسیقی قابل‌قبول است، اما این عناصر به‌تنهایی نمی‌توانند ضعف اساسی فیلم را جبران کنند، همچنین بازی‌ها هم قوی نمی‌داند و می‌گوید: بازی بازیگران، به‌ویژه دو نوجوان نقش اصلی، دو‌بعدی و تیپیکال است؛ با این حال نمی‌توان بر آنان خرده گرفت، چراکه مشکل از فیلمنامه‌ای است که امکان بروز شخصیت‌پردازی عمیق را فراهم نکرده است. یکی از معضلات بنیادین فیلم، کار نکردن «شیمی» میان کامران و آتیه است. در معدود صحنه‌هایی این ارتباط مؤثر به نظر می‌رسد، اما نه آن‌قدر که لازم است. شیوه‌ توسعه‌ رابطه و تعامل میان این دو شخصیت، فاقد انسجام و منطق درونی است.

وی تاکید  می‌کند: در بسیاری از فیلمنامه‌ها، اشیاء تنها تزئین نیستند و حامل بار معنایی و سمبولیک شخصیت‌ها هستند؛ نابودی یا ناپدید شدن آن‌ها معمولاً بازتابی از سرنوشت کاراکتر و انتقال حس فقدان است. در «غریزه» اما ماشین پر از پوستر فیلم  که عقب آن تبدیل به لانه کبوتر شده، نماد جهان خلوت و دنج پسر و فندکی که او به دختر می‌دهد، چمدان قرمزپ، سیگار و… قرار است چنین نقشی داشته باشند، اما  در پایان فیلم هیچ‌گونه تأثیری بر احساسات تماشاگر نمی‌گذارند. این اشیاء صرفاً جزئیات بصری باقی می‌مانند و نتوانسته‌اند عمق روابط یا روان شخصیت‌ها را منتقل کنند.

این منتقد سینما یادآور می‌شود: جالب‌ترین بخش فیلم در دقایق پایانی رقم می‌خورد. به نظر می‌رسد سازندگان تصمیم گرفته‌اند پایان‌بندی اثر را به‌گونه‌ای طراحی کنند که شوک‌آور و غافلگیرکننده باشد؛ در ظاهر هم چنین است، اما یک پایان تکان‌دهنده نمی‌تواند معایب ساختاری فیلم را پنهان کند.

در کل، منتقم، «غریزه» را فیلمی با ایده‌ای بالقوه جذاب اما روایتی از‌نفس‌افتاده می‌داند. از نظر وی، کارگردان توان خلق تعلیق و تداوم کنش در دو سوم ابتدایی را ندارد و مخاطب را میان قاب‌های زیبا و مناظر چشم‌نواز گرفتار رخوت داستانی می‌سازد. هرچند پایان فیلم تلاش می‌کند با غافلگیری و التهاب ناگهانی مخاطب را جبران کند، اما این شتاب پایانی نه تنها اثر را نجات نمی‌دهد، بلکه شکاف ساختاری آن را آشکارتر می‌کند. منتقم بر این باور است که «غریزه» نمونه‌ای از فیلم‌هایی‌ است که در آن یک ایده‌ ساده، بیش از ظرفیت خود کش آمده و نتیجه‌اش روایتی دوپاره و سطحی شده است؛ فیلمی که عناصر فنی‌اش از فیلمبرداری و موسیقی تا طراحی فضا  زحمت نجات آن را می‌کشند، اما در نهایت نمی‌توانند «نبود جان در روایت» را پنهان کنند.

در این میان اما برخی از منتقدان روایت دیگری از این ساخته اسعدیان دارند. در این راستا، افشین علیار می‌گوید: از حوالی اتوبان تا درخونگاه با سینمای سیاوش اسعدی همراه بوده‌ام و از هر پلان فیلم‌هایش به ذوق آمده‌ام، حالا با دیدن چند باره فیلم غریزه که اولین بار آن را در تک سانس جشنواره فیلم فجر سال گذشته در سالن خبرنگاران و منتقدان دیدم، به این نتیجه رسیده‌ام که علاقه نگارنده به سینمای سیاوش اسعدی مقطعی یا از سر ذوق نبوده، چراکه غریزه روی پرده سینما ثابت می‌کند که اسعدی تسلط خاصی به تک تک پلان‌هایش دارد. او با جدیت و اصالت و با تفکری مخصوص به خود سینما می‎سازد. این توصیف در فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی غریزه بیشتر مشهود است. در غریزه فرمی از سینما می‎بینیم که بر پرده جادو می‌کند. کلوزآپ تا لانگ شاتش واقعی است؛ چرا که جهان می‌آفریند و مخاطب را تا انتها با بازی و دیالوگ با تدوین و نُت‌های موسیقی‎اش همراه و عاشق می‌کند.

این منتقد سینما تاکید می‌کند: سیاوش اسعدی با توجه به فیلم‎های قبلی‌اش مشخص است که تسلط خاصی در شناخت سینما دارد از حوالی اتوبان تا درخونگاه فیلم‌هایش سینما تولید می‌‎کنند؛ اما غریزه مهم‌ترین و کامل‌ترین فیلم اوست که پلان به پلان آن سینماست، اسعدی که تسلط در نگارش فیلمنامه دارد در غریزه نخستین عشق یک پسر نوجوان را نسبت به یک دختر با مختصات سینمایی ساخته به‌طوری که معتقدم در فیلم غریزه همه آنچه که باید از انسجام فیلمنامه بیاید با فرم سینماییِ اثر پیوند خورده‌است (فرم در این فیلم به معنی دقیق واژه است نه اجرا یا تکنیک یا هرچیز دیگر) اسعدی در همه فیلم‌هایش به‌خصوص غریزه از دل فرم به متن یا محتوا می‌رسد در اولین سکانس مواجهه کامران با آتیه فرم نقش اصلی دارد، حتی دیالوگ‌هایی که نوشته‌شده بر اساس یک هارمونی است، یک گویش خاص که برای آدم‌های سینمای اسعدی است.

وی با بیان اینکه اسعدی چیزی به نام خرده پیرنگ نمی‌داند و چه خوب، همه آنچه در سینمای او دیده می‌شود بر اساس پیرنگ اصلی است، تصریح می‌کند: بنابراین به همین دلیل مخاطب نمی‌تواند چشم از روی پرده بردارد؛ چرا‌که تعریف سینما چنین است که در فیلم غریزه دیده می‌شود که گاه به‌دلیل مضمون ما را به یاد درخت گلابی مهرجویی یا مالنا تورناتوره می‌اندازد؛ اما این یادآوری‌ها به هیچ وجه در ذهن مخاطب پررنگ نمی‌شود؛ چون غریزه راه خودش را می‌رود. از همان ابتدا شخصیت می‌سازد، جهان پدید می‌آورد و عشق می‌سازد همه مولفه‌های ملودرام عاشقانه در کامران شکل گرفته است و کارهایی که او برای به‌دست آوردن دل آتیه می‌کند همان نکاتی است که مخاطب با آن همذات پنداری می‌کند.

به عقیده علیار، غریزه میزانسن‌هایش با دکوپاژ یا استوری برد پیوند خورده است، اسعدی به همه نکات ریز و درشت پلان‌هایش دقت کرده است به همین دلیل فیزیک پلان‌هایش در لانگ‌شات یا کلوزآپ یک اثر نقاشی پدید می‌آورد، اسعدی دوربین را می‌شناسد و می‌تواند با یک کلوزآپ عشق کامران را برملا کند. سینمای اسعدی یعنی دوربین. او تسلط دارد که با خلق قاب‌هایش خط روایی بسازد او می‌ داند چگونه شخصیت بسازد. دیالوگ‌نویسی او در موازات هر پلان موجب یک شگفتی می‌شود.

این منتقد سینما با تاکید بر یانکه پرداخت اسعدی به نخستین عشق، یک سینما پدید آورده است، تاکید می‌کند: شخصیت پسر درونگرا که عشق نخستین خودش را تجربه می‎کند در فیلم درآمده است، حتی غیرت او نسبت به آتیه سینمایی است. از سوی دیگر، موسیقی فیلم تاثیر شگفت‌آوری بر قاب‌ها گذاشته است و فیلمبرداری که قاب‌های سینمایی را به بهترین شکل ممکن به مخاطب نشان می‎دهد.

این‌که چرا باید این فیلم توقیف باشد ابهام‌برانگیز است؛ اما اکران فیلمی مانند غریزه در چنین برهه‌ای می‌تواند ذائقه مخاطب را نسبت به سینما تغییر دهد سینمایی که جان دارد و خلاقیت دارد و پایان عجیب و خلسه‌واری دارد، غریزه می‎تواند مخاطب را در موازات به اندیشه و تامل دعوت کردن یک اثر سرگرم‌کننده به معنی درست کلمه باشد.

 

اشتراک‌گذاری:

نظرات

نظر خود را بنویسید

نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.