فرهنگ 484 بازدید
گفت‌وگوی بامداد جنوب با لیلی تحویلیان؛

برایم «هنر» خوددرمانی است

بامداد جنوب – سمیه سمساریلر

لیلی تحویلیان، هنرمند برجسته و مدرس باسابقه‌ هنرهای تجسمی است که دارای کارشناسی نقاشی ایرانی و کاردانی طراحی و بافت فرش است. او با برخورداری از گواهی‌نامه‌های معتبر در حوزه‌های مدیریت، هنر درمانی و مربی‌گری، سال‌هاست به پرورش نسل تازه‌ هنرمندان در آموزشگاه هنری کلبه‌ آبی می‌پردازد؛ که خود بنیان‌گذارش بوده. تحویلیان عضو هیئت‌مدیره‌ انجمن نقاشان اصفهان است و در کارنامه‌ حرفه‌ای‌اش بیش از ۲۵ سال فعالیت آموزشی و برگزاری نمایشگاه‌های متعدد گروهی و انفرادی به چشم می‌خورد. برای شناخت بیشتر دیدگاه‌ها و سیر هنری او در این گفت‌وگو همراهش شده‌ایم؛ آنچه می‌خوانید چکیده‌ای از این نشست است.

از منظر هنرمند نقاش، نگاه شما به جهان و انسان معاصر چگونه است؟

به نظر من این خطی که دور کشورها کشیده‌ایم و نام‌گذاری‌شان کرده‌ایم و همین‌طور چهارچوبی که در آن خودمان را هنرمند می‌دانیم، همه قراردادهایی هستند که خودمان بسته‌ایم. مهم این است که ما انسانیم و باید ببینیم به‌عنوان انسان چه تمایلاتی داریم؟ می‌خواهیم چطور زندگی کنیم؟ حالا هر جای این کره خاکی که باشیم. البته چیزی هست که همگی می‌دانیم نیاز همگانی است و آن مهربانی است؛ و باز می‌توان گفت فقدان مهربانی درد مشترک همه‌ ما آدم‌هاست.

در ارزیابی شما، هنر چه نقشی در پاسخ به نیازهای انسانی و درک ژرف‌تر از زیست انسان ایفا می‌کند؟

پاسخ‌های من به نسبت زیست هنری خودم است و این طبیعی است که تفاوت نظرهایی وجود داشته باشد؛ اما در اصل فکر می‌کنم بین همه‌ آدم‌ها تجربه‌های مشترکی وجود دارد. من در قالب نقاشی، دیگری در قالب موسیقی فرقی نمی‌کند در هر قالبی که فرض کنید، در امر هنری درونمان را بیرون می‌ریزیم. حاصل آن نوعی سبکی و رها شدن است. به‌نوعی خوددرمانی نیز هست و خب اگر که خوش آب و رنگ هم باشد که دیگران هم آن را می‌پسندند و چه‌بسا خریدار پیدا کند. البته که در دوره‌های مختلف وقایع بیرونی هم بر حس و حال درونمان تاثیر می‌گذارد. برای مثال دوران کرونا یا احوالات دیگری که از سر گذراندیم بر آثاری که خلق می‌کنیم تاثیر می‌گذارد اما مقطعی است.

آیا وقتی کارهای خود را رصد می‌کنید، می‌توانید مسیر مشخصی را ردیابی کنید؟

من از ۱۵ سالگی نقاشی می‌کنم اما در این ۱۰ سال گذشته که تلاش کردم هدفمندتر حرکت کنم، وقتی سیر کارهای خودم را می‌بینم، هم در متن‌ها و هم در نقاشی‌هایم، می‌بینم سیر مشخصی طی شده است. مثلاً اگر کسی ۳۰ سال بعد روند کارهای من را ببیند شاید اصلاً متوجه نشود که این کارها زمانی در زمان کرونا بوده است. سیر پختگی که باید هر کدام از ما طی کنیم، طی می‌شود و تمام وقایع چه فردی، چه اجتماعی به این پختگی کمک می‌کند. البته که تحت تاثیر عوامل مختلف جنس رنگ‌ها و فرم‌ها تغییر می‌کند اما در کل مسیر تکامل قابل‌تشخیص است.

شما عضو انجمن نقاشان اصفهان هستید و اساساً در حوزه تجسمی فعالیت‌های گروهی زیادی دارید، این فعالیت‌ها چه‌ دستاوردهایی برایتان داشته است؟

من و تعدادی از دوستانم از اولین‌هایی بودیم که وارد انجمن نقاشان شدیم. آن موقع واقعاً نیاز داشتیم. چون این فضای مجازی که الان در اختیارمان هست، ۲۵ سال پیش نبود. ارتباطاتی که شکل می‌گرفت تاثیر و اهمیت به سزایی داشت. آن جنس نیازی که قبلاً داشتیم را دیگر نداریم الان ارتباطات در فضای مجازی زیاد است. یک نقاش یک دانشجوی هنر حتی یک فرد علاقه‌مند به‌راحتی می‌تواند چه برای ارائه کار و چه برای خرید با فلان گالری در آن سر دنیا ارتباط برقرار کند. حتی امکان این هست که تصویر یک نقاشی را به گوگل بدهی و اطلاعات بگیری که چه کسانی شبیه تو کار می‌کنند. زمینه فعالیت‌های گوناگون فراهم است و دیگر مشکلات زبان هم که با هوش مصنوعی از بین رفته است، پس بسیاری از نیازها مرتفع شده است؛ اما ما همچنان برای حس سیراب شدن مهربانی همچنان دوست داریم مثل قبل کارهای نوستالژیکی انجام بدهیم یا همچنان یک سری نمایشگاه‌های نقاشی به‌صورت فیزیکی برگزار کنیم که هنوز هم حس و حال آن را نمی‌شود با نمایشگاه‌های آنلاین مقایسه کرد.

با توجه به امکانات و ارتباطات جدید، واکنش جوان‌ترها به این فعالیت‌های گروهی یا عضویت‌ها چیست؟

 جوان‌ترها هم به ما می‌پیوندند. برایشان جالب است، مدارکشان را ارائه می‌دهند و عضو می‌شوند. چون به‌هرحال ازلحاظ رسمی دوست دارند عضو جایی باشند که رسمیت داشته باشد. در سوابق فعالیت‌هایشان هم اهمیت دارد.

می‌توان گفت دیگر هنرمند به واسطه‌ای برای عرضه‌ کارش به مخاطب نیاز ندارد. چنین است؟

بله البته امکانش فراهم است اما بسیاری از هنرمندانی که صاحب ایده و آثار ارزشمند هستند، از لحاظ اجتماعی تمایل دارند در خلوت خودشان باشند و ذهنشان را درگیر نکنند، برخی هم مهارتش را ندارند. در این صورت چه‌بسا کیوریتورها و کسانی که در این وادی حرفه‌ای محسوب می‌شوند، با ارتباطات گسترده‌شان در ارائه آثار حمایتش می‌کنند. نمی‌توان انتظار داشت یک فرد در تمام وادی‌ها موفق عمل کند بنابراین همراهی کسانی که در وادی‌های مختلف مهارت دارند بسیار پیش برنده است.

سمت‌وسوی این نگاه شما از فعالیت‌های شما مشخص است. شما از همراهی و کار گروهی استقبال می‌کنید.

بله به نظر من کار گروهی جواب می‌دهد. همواره بر این باور بوده‌ام. به‌خصوص این‌که مثلاً ما گروهی داریم که درست است هر کدام می‌توانیم جداگانه کار کنیم و نمایشگاه انفرادی بزنیم ولی در شرایط فعلی می‌بینیم این کنار هم بودن، مطرح کردن مضامین، گفت‌وشنود بسیار اهمیت دارد.

سال‌هاست در حوزه آموزش نقاشی به بچه‌ها هم فعال هستید. نقش آموزش و استعداد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

چه هنری فرقی نمی‌کند، اصولاً استاد تکنیک را می‌تواند آموزش بدهد. هنر را نمی‌توان آموزش داد. من تکنیک‌ها و نحوه‌ استفاده از ابزار را به آن‌ها یاد می‌دهم؛ اما نکته‌ اصلی دیگر این است که از لحاظ زیست هنری موقعیتی یا فضایی را فراهم کنم که بچه‌ها در آن استعدادهایشان شکوفا شود. آموزگاه من، کلبه‌ آبی بیست‌ساله شده است و تجربه‌ من این بوده است که بسیار اهمیت دارد بدانیم چه خواسته‌ای از هنر داریم. گاهی کسی تنها خواسته‌اش این است که نمایشگاه داشته باشد اما دیگری برایش یادگیری و رسیدن به آستانه‌ هنر اهمیت دارد. به نظر می‌آید که مسیرها متفاوت است؛ و درست است در ابتدا بسیار متفاوت به نظر می‌رسند. همیشه به هنرجویان می‌گویم همه‌ ما دور تا دور دامنه‌ یک کوه ایستاده‌ایم شاید فاصله‌هایمان زیاد باشد اما هنگامی‌که شروع به بالا رفتن می‌کنیم به هم نزدیک و نزدیک‌تر می‌شویم. تا به یک نقطه می‌رسیم. در قله همه در کنار هم ایستاده‌ایم. مهم بالا رفتن است. مهم شناخت و طی مسیر است.

گمانم این تمثیل در تمام‌مسیرهای شناخت مصداق دارد.

دقیقاً فرقی نمی‌کند در عرصه‌ هنر باشیم یا نه مهم معرفت است.

سال‌هاست نقاشی کردن بخش مهمی از زندگی شما است و در این وادی حس و حال خاصی را تجربه می‌کنید.

همین‌طور است. این اواخر اجرایی داشتم که شاید برایتان جالب باشد. در عصارخانه شاهی اصفهان، آیین «هور نور» را برگزار کردم، جایی که کاچی، این خوراک سنتی، به بستری برای روایت قصه‌های اسطوره‌ای بدل شد. در ملا عام، کاچی پختم و قصه‌های باستانی هور نور را بازگو کردم. برای آنکه نسل جدید طعم‌ها را نه‌تنها بچشد، بلکه بشنود و حس کند.

آیا خطاب به کسانی که هنوز نقاشی کردن را تجربه نکرده‌اند، صحبتی دارید؟

تجربه‌های جالبی دارم. بسیاری از هنرجویانی که شروع می‌کنند، ترس دارند. ترس اولیه از نابلد بودن. نتوانستن. همیشه به آن‌ها می‌گویم بیایید با زیست هنری شروع کنیم. یادم هست مادربزرگم شله‌زرد یا کاچی که درست می‌کرد، با دارچین رویش بته‌جقه می‌کشید. خب این نقاشی است دیگر. اگر مادربزرگم این کار را نکرده بود، اگر من تماشایش نکرده بودم، نرفته بودم دنبال نقاشی که ببینم این بته‌جقه چی هست؟ از کجا آمده؟ فلسفه‌اش چی هست؟ همین باعث می‌شد که تلاش کنم شبیه مادربزرگم نقش بکشم. من مطمئن هستم هر کدام ما چیزی از این جنس در وجودمان داریم. یا برای مثال کسانی که خیاطی یا بافندگی می‌کنند. همان خلق یک کل منسجم به‌نوعی نقاشی است با ابزاری دیگر؛ بنابراین من فکر می‌کنم در پاسخ به سؤال شما باید بگویم اگر تاکنون نقاشی نکرده‌اید پیش از هر چیزی به پیدا کردن آن در وجود خود فکر کنید. این مهم‌تر است؛ و این تنها به نقاشی محدود نمی‌شود کند و کاو درون اهمیت زیادی دارد. بسیار از اوقات در درونمان با چیزهایی مواجه می‌شویم که شگفت‌زده خواهیم شد؛ و باز مهم‌تر این است ‌که هر کاری می‌کنیم موزون باشد. این موزون بودن صرفاً در بیرون نیست. انسان باید در درون و با عواطف و افکار خود به‌نوعی توازنی برسد تا بتواند در بیرون آن را اجرا کند.

مصاحبه را با مضمون مهربانی شروع کردید، مهربانانه به تمام سؤال‌ها پاسخ دادید، به پایان مصاحبه رسیده‌ایم. سخن آخر را بفرمایید.

با مهربانی تمامش کنیم که مهم‌ترین است نمی‌توانیم بدون مهربانی ادامه بدهیم.

 

اشتراک‌گذاری:

نظرات

نظر خود را بنویسید

نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.