فرهنگ 2 بازدید
داریوش غریب‌زاده در آیین رونمایی از «زیر درخت بابل»:

در داستان‌هایم اهل «غُر زدن» نیستم

بامداد جنوب – الهام بهروزی

«زیر درخت بابل» جدیدترین مجموعه‌داستان داریوش غریب‌زاده، فیلمساز و داستان‌نویس جنوبی است که نخستین بار داستانی از آن را از احسان عبدی‌پور، سینماگر بوشهری در اینستاگرام شنیدم با لحنی گرم و جذاب. او داستان «فرزند کمتر» این مجموعه را چنان گیرا خواند که همان روز رفتم به خانه کتاب بوشهر و این اثر داستانی را خریدم.

مجموعه‌ای که ۵۰ داستان کوتاه را در خود جای داده، داستان‌های که ظاهرا مستقل هستند اما به‌واسطه وجود شخصیت‌های ثابتی در آن مثل «دی زاغی» و «درخت بابل» با هم مرتبط شده‌اند. این‌گونه برمی‌آید که این داستان‌ها خاطرات غریب‌زاده در دهه ۴۰ و ۵۰ هستند. خود وی با تائید این نظر، می‌گوید که همه این داستان‌ها برگرفته از تجربه زیسته‌ام هستند که ریشه در خاطراتم دارند اما من با دست بردن در این خاطرات، آن‌ها را تبدیل به داستان و از قالب خاطره‌گویی خارج کردم. از این‌رو، دیگر خاطره نیستند.

«زیر درخت بابل» اثری است ساده و روان که از جغرافیای بوشهر برخاسته شده و در خود داستان‌های صمیمی و ماخوذ از فرهنگ این کهن‌بوم را جای داده است. غریب‌زاده در تازه‌ترین مجموعه داستانی خود که به همت نشر پیرسوک روانه بازار کتاب شده، تصویرهایی از بوشهر قدیم به‌ویژه چهار محل را باززنده‌سازی و روایت کرده است. داستان‌هایی که با دیالوگ‌هایی جنوبی گرما و صمیمت بیشتری به خود گرفته است. این داستان‌ها در عین اینکه کوتاه و مینی‌مال هستند اما کامل و موجزند و شنیدنی برای اهالی این بندر یا هر مخاطبی که شیفته فرهنگ شفاهی این دیار است. غریب‌زاده در این مجموعه فارغ از هر پیرایه و تکلفلی، انگار در میانه کوچه مسقف حاج‌رئیس نشسته و داستان‌های خاطره‌آمیزی را برای مخاطبانش روایت می‌کند؛ داستان‌هایی که نه آنقدر بلند هستند که حوصله مخاطب امروزی را سر ببرد و نه آنقدر کوتاه که معناباخته شوند!

حال کتابسرای بوشهر در ابتکاری جالب در اولین برنامه باشگاه کتابخوانی خود که به همت پرهام بردخونی راه‌اندازی شده، آیین رونمایی «زیر درخت بابل» را با حضور داریوش غریب‌زاده شامگاه چهارشنبه، یکم مرداد برگزار کرد. بخش مهم این آیین به گفت‌وگوی غریب‌زاده با مخاطبانش و پرسش و پاسخ‌های بردخونی از او  درباره این کتاب اختصاص یافت. پیش از اینکه داریوش غریب‌زاده به گفت‌وگو درباره اثر تازه‌اش بپردازد، پرهام بردخونی در خصوص این باشگاه و اهدافش مختصر توضیحی داد. به گفته وی، کتابسرای بوشهر که زیر نظر زبانسرای بوشهر با مدیریت آقای نجارباشی فعالیت می‌کند، با هدف ترویج گفتمان مکتوب و فرهنگ کتابخوانی و بازنمایی و معرفی نویسندگان و داستان‌نویسان مطرح بومی، یک باشگاه کتابخوانی را برنامه‌ریزی و راه‌اندازی کرده است تا در آن نویسندگان و داستان‌نویسان بومی بدون واسطه با مخاطبان خود که هر قشر و گروه سنی را در برمی‌گیرد، درباره کتاب و آثار خود و جغرافیای بوشهر به گفت‌وگو بپردازند.

بردخونی ادامه داد: این باشگاه با برنامه رونمایی از کتاب «زیر درخت بابل» و گفت‌وگو با داریوش غریب‌زاده برگزار شد که استقبال چمشگیری از آن شد. این استقبال نشان داد که مردم بوشهر کتاب‌گریز نیستند منتها باید برای آن‌ها محتواسازی شود، آن هم محتوای باکیفیت نه سطحی و بی‌کیفیت. ما درصدد هستیم که برنامه‌های بعدی را نیز به همین شکل و با حضور دیگر نویسندگان بومی برگزار کنیم و فضای گفت‌وگو را در جامعه بوشهر توسعه بدهیم و ظرفیت‌های ادبیات داستانی این منطقه را که بسیار پربار است، به نحو مطلوبی به نسل امروزی بشناسانیم و آن‌ها را با هویت واقعی خودشان آَشنا و مانوس کنیم.

داستان چیزی جز تجربه زیسته نیست

در ادامه این برنامه، نویسنده «زیر درخت بابل» خطاب به مخاطبانش گفت: هیچ‌کدام از داستان‌های این مجموعه از پیش طراحی‌نشده بودند، این داستان‌ها خودشان آمدند و من آن‌ها را تبدیل به داستان کردم. اگر «دی‌زاغی» در این مجموعه پررنگ شده، دلیلش این نبوده که خواستم زن را در کارم برجسته کنم، این داستان‌ها همه برآیندی از درونیاتم است که چون آهن‌ربایی من را جذب خودشان کردند. به عقیده من، در ساختار داستان باید همه چیز سر جای خودش قرار بگیرد تا بتواند شنیدنی شود.

داریوش غریب‌زاده سپس به «درخت بابل» اشاره کرد که هم نام کتاب از آن گرفته شده و هم در جای جای کتاب به آن اشاره شده، او در این خصوص توضیح داد: این درخت در دهه ۴۰ در فاصله هفت یا هشت متری تجارتخانه ایرانی که الان به موزه تجارت دریایی تبدیل شده، قرار داشت. در سراشیبی میدان قبرستان که الان کاملا صاف شده و به محدوده گمرک بوشهر متصل شده است.

وی با تاکید بر اینکه وقتی کتابم را چاپ می‌کنم، استرس دارم که آیا مخاطب از آن خوشش می‌آید یا خیر!، تصریح کرد: چاپ کتاب ادعای بزرگی است؛ چون نویسنده با انتشار کتاب، به مخاطب می‌گوید هم پولت را به من و هم وقتت را. قطعا هر اثری که منتشر می‌شود نقص‌های خودش را دارد. من همیشه در مراسم اکران فیلم‌هایم از مخاطبان می‌خواستم که نقاط ضعف آن را بگویند تا در اثر بعدی‌ام تکرار نشوند. در مورد داستان‌هایم هم همین‌گونه هستم، دوست دارم نقاط ضعف‌‌شان گفته شود.

نویسنده «زیر درخت بابل» که به همت نشر پیرسوک منتشر شده، گفت: ۱۰ درصد نویسندگی به استعداد برمی‌گردد و ۹۰ درصد آن به مهارت و پشتکار  که با تمرین می‌توان به این مهارت دست یافت.

غریب‌زاده با بیان اینکه داستان نوشتن هم مثل فیلم ساختن و نقاشی کردن است، تاکید کرد: داستان چیزی جز تجربه زیسته نیست. پشت این تجربه زیسته همه چیز نهفته است؛ زندگی، سیر حوادث، خاطرات و جغرافیا. جغرافیا مهم‌ترین عنصر در شکل‌گرفتن داستان است که البته بدون وجود انسان معنا پیدا نمی‌کند. من در جغرافیای بوشهر از بچگی با دریا، ماهیگیر و جاشو و بازار مواجه شدم، این‌ها مرا به‌عنوان یک داستان‌نویس ساختند. من اگر ۶۳ سال پیش در سوئد یا هند یا امریکا متولد می‌شدم، داستان‌هایم فرق داشتند. من مثل آیینه‌ای هستم که این داستان‌ها را در این جغرافیا منعکس می‌کنم. به همین دلیل هیچ‌وقت خودم را خالق داستان نمی‌دانم، چراکه داستان برای من نیست و من مخلوق این فرهنگ و روابط اجتماعی و سیاسی و فرهنگی هستم. داستان نوشتن مثل یک باغ میوه است که در آن سیر می‌کنیم و میوه می‌چینیم. این میوه‌ها برای ما نیست فقط آن‌ها را می‌چینیم. داستان‌های من هم همان میوه‌هایی است که از جغرافیای بوشهر می‌چینم از جاشوها، ماهیگیرها، پشت‌بوم همسایه و …

وی در خصوص نگاهش به بوشهر در داستان‌هایش گفت: بوشهر شهر خاص، منحصربه‌فرد و عجیبی است که با خیلی از شهرها فرق دارد. این شهر خصوصیات عجیبی دارد که ساخته آدم‌هایش است. من اینجا دارم درباره بوشهر دهه‌های ۴۰ و ۵۰ و اتمسفری که بر چهار محل آن (بهبهانی، کوتی، دهدشتی و شنبدی) و صلح‌آباد و جبری و جفره حاکم بود، صحبت می‌کنم؛ اتمسفر خیلی خاصی داشت. آدم‌های آن دوره خیلی خاص بودند، چه زن و چه مرد! کلونی عجیب انسانی! کمتر شهری چنین ویژگی را داشته، همه کنار هم زندگی می‌کردند با هر دین و آیینی در نهایت تحمل و مدارا و چشم‌پوشی.

غریب‌زاده در پاسخ به این سوال که آیا دریا قصه‌زاست، گفت: نه تنها دریا، بلکه یک بوته خار در بیابان هم با خودشان قصه می‌آورند. همه عناصر طبیعت قصه دارند و با خودشان قصه می‌آورند؛ از دریاها و اقیانوس‌ها گرفته تا کوه و دشت و بیابان. حتی موریانه‌ هم قصه دارند. به عقیده من، لانه مورچه همان‌قدر قصه دارد که کوه هیمالیا. مثل قصه مورچه تشباد در شکردان! این داستان را من نوشتم که خودم را در جهان نویسندگی بزرگ نمی‌دانم. شما به کلیله و دمنه نگاه کنید که نویسنده با استفاده از حیوانات چه شاهکاری را خلق کرده است.

وی تاکید کرد: به‌نظر من هر هنرمند و نویسنده‌ای در جغرافیایی که در آن بالنده شده، شاهکار پدید می‌آورد چون فهم بهتری از آن دارد و بر اساس تجربه زیسته‌اش در این جغرافیا می‌نویسد. من قطعا هیچ تجربه‌ای از زندگی در مراکش ندارم، بنابراین نمی‌توانم اثری قوی در خصوص آن جغرافیا بنویسم.

نویسنده «زیر درخت بابل» در ادامه درباره تفاوت داستان‌نویسی و فیلم‌ساختن توضیح داد: داستان به ذهن برمی‌گردد و فیلم به عین و تصویر. هرچند داستان می‌تواند دارای ایماژ باشد و تصویرسازی کند. داستان در کل به ذهن و درونیات نویسنده برمی‌گردد که با واژه‌ها و جملات درست و کامل جان می‌گیرند. برای مثال، داستان بوف کور هدایت آنقدر ذهنی و انتزاعی است که تبدیل آن به فیلم کار دشواری است. البته در مقابل داستان‌هایی هم داریم که مصور هستند و قابلیت تبدیل شدن به فیلم دارند مثل کلبه عمو تم.

غریب‌زاده یادآور شد: نویسنده باید گوش شنوا و چشم بینا داشته باشد تا بتواند با نگاهی عمیق‌تر و دقیق‌تر و مبتنی بر شناخت به پدیده‌ها و اتفاقات زندگی نگاه کند و با قدرت تحلیل و مکاشفه در طبیعت به داستان نوشتن بپردازد. نویسنده باید حواس پنجگانه خود را با تمرینات ذهنی ورزیده کند تا بتواند داستان خوب بنویسند. من با اینکه آدمی هستم که زیاد «غر» می‌زنم اما در داستان‌هایم اهل غر زدن نیستم. البته با غرزدن در داستان مخالف نیستم ولی غر زدنی که اصلاح کند و منجر به بهبود زندگی اجتماعی شود.

یادآوری می‌شود، از دیگر بخش‌های این برنامه می‌توان به سخنرانی آقای نجارباشی، مدیر مجموعه زبانسرای بوشهر درباره فعالیت‌های کتابخوانی این مجموعه اشاره کرد، همچنین معرفی داریوش غریب‌زاده، نمایش فیلم‌های کوتاه وی و آثار سینمایی و تلویزیونی که در آن به ایفای نقش پرداخته بود، رونمایی از کتاب «زیر درخت بابل» و جشن امضای آن دیگر بخش‌های این ویژه‌برنامه را تشکیل دادند.

اشتراک‌گذاری:

نظرات

نظر خود را بنویسید

نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.