فرهنگ 54 بازدید
روایت سریا داودی‌حموله از «منوچهر آتشی»:

شاعری که عناصر جنوبی را وارد شعر نو کرد

بامدادجنوب_رضا شبانکاره

منوچهر آتشی نامی بزرگ در سپهر ادبی ایران است که با سرودن عاشقانه‌های ناب و  اشعار معنادار و استوار بر اقلیم جنوب نگاه بسیاری از شاعران و شعرپژوهان معاصر به خود جذب کرد.  سریا داودی حموله، شاعر خوزستانی یکی از کاوندگان شعر آشتی است. وی بر این باور است که «آتشی جزء شاعران پیشرو، اما تجربه‌گرا است که بیشتر قالب‌های ادبی را آزموده، فضاهای بسیاری را تجربه کرده و از منازل زیادی عبور کرده است.»

داودی حموله، شاعر، منتقد ادبی و پژوهشگر متولد سال ۱۳۵۴ در مسجد سلیمان است. او تحصیل‌کرده‌ رشته‌ ادبیات در دانشگاه‌های اهواز و اصفهان است. حاصل تلاش‌های فکری او ۲۰ مجموعه شعر سپید، هفت جلد آنتولوژی شعر شاعران معاصر و سه‌گانه‌های مردم‎‏شناسی «دانشنامه، ادبیات و موسیقی بختیاری» است.

به بهانه‌ بیستمین سالگرد درگذشت منوچهر آتشی (۲۹ آبان) درباره‌ جهان شاعری و کارنامه‌ ادبی این شاعر و ادیب با سریا داودی‌حموله به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم که در ادامه از نظر شما مخاطبان می‌گذرد.

موقعیت شعری منوچهر آتشی در شعر معاصر ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

منوچهر آتشی (۱۳۱۰-۱۳۸۴) زاده‌ دشتستانِ بوشهر، شاعر، روزنامه‌نگار، منتقد و مترجم ایرانی است. آثارش طیفی متنوع از موضوع‌های مختلف اجتماعی و انتقادی را در برگرفته است. موقعیت شعری آتشی به دلیل رویکردهای غنایی ـ تغزلی و فضای طبیعت‌گرایانه و پاستورال، سرشار از شگفتی است. همچنین در زمره‌ ادبیات حماسی (حماسه)، رویکردهای انتقادی را بنیان نهاده است.

آیا می‌توان آتشی را شاعری نوآور دانست و این نوآوری را در کدام بعد از شعر او می‌توان دید؟ درمجموع، شما وجه تشخص‌یافتگی شاعرانگی آتشی را در چه می‌بینید؟

به قول سعید مهیمنی، آتشی شاعر دیروز و امروز است. این چهره‌ شاخص بعد از نیما، حس‌های تازه‌ای در شعر نو آفرید. اگرچه حجم بیشتر آثارش در ردیف شعر ـ اسطوره و شعر ـ تاریخ طبقه‌بندی می‌شود، اما در هر دوره‌ سرایش در دو محور حماسی‌گرایی و تغزل و غنا حرف برای گفتن دارد.

شعر آتشی فضای خاصی دارد. در جهان‌بینی وی مفاهیم عشق، انسان، طبیعت معنا پیدا می‌کند و اشعارش در ذهن مخاطب حرفه‌ای ادبیات ساری و جاری است. با پیوند شعر و اسطوره، نمادی از انسان مدرن را به تصویر کشیده است. اگر آتشی به جایگاه ادبی رسیده، درواقع  او در شعرهایش واقعیت‌های تلخ را به عنوان رویای جمعی نگاه می‌کرده و فردیت هنری وی از همین نقطه آغاز شده است.

آیا می‌توان آتشی را شاعری تأثیرگذار بر شاعران دیگر و جریان‌های شعری معاصر ایران دانست؟ چرا؟

آتشی جزء شاعران پیشرو، اما تجربه‌گرا است که بیشتر قالب‌های ادبی را آزموده. فضاهای بسیاری را تجربه کرده و از منازل زیادی عبور کرده است. با اینکه معاشرت زیادی با شاعران هم‌نسل خویش داشت، اما بیشترین تأثیرگذاری‌اش روی شاعران شعر بومی (اقلیم‌گرا) بوده است؛ به‌طوری‌که در اواخر دهه‌ ۵۰ مسئول صفحه‌ شعر «نشریه‌ی تماشا»، وابسته به رادیو و تلویزیون بود و از بومی‌سرایی شاعران مسجدسلیمان در مجله‌ تماشا حمایت می‌کرد. اسم آن صفحه و اشعار شاعران بومی را «نامِ ناب» گذاشته بود. آتشی، به دفاع از شعر شاعران بومی برخاست و حلقه‌ ادبی «موج ناب» را در مجله تماشا معرفی کرد؛ حلقه‌ شاعرانی که از دریچه‌ زیست‌بوم و اقلیم می‌نگریستند و سویه‌های متفاوت از شعر را در شعر نو رقم زدند.

آیا می‌توان وجه تمایزی بین آتشی ِشاعر بوشهرنشین با آتشی‌ِ شاعر مرکزنشین قرار داد؟ به‌طوری‌که فروغ فرخزاد در گفت‌و‌گویی گفته بود: «… [آتشی] نباید به تهران می‌آمد. بچه‌های تهران آدم را خراب می‌کنند.» نظر شما در این باره چیست؟

اشعار آتشی نسبت به مکان و فضای جغرافیایی، متفاوت و متنوع است. شعرهایی که آتشی در فضای بوشهر سروده، مربوط به زیست‌بوم و طبیعت آنجاست و سرشار از عناصر، زبان و فرهنگ (آداب و رسوم) خاص جنوب است؛ اما در تهران ذهنی دیگرگونه دارد؛ مضامین اجتماعی و سیاسی را به تصویر کشیده است؛ آتشی در تهران، کمی از سنت‌ها فاصله می‌گیرد و به دروازه‌ مدرنیته وارد می شود؛ سردرگم، عصیان‌زده و طغیانگر است و با فاصله از رویکردهای عامه‌گرایانه و سانتی‌مانتالیزم، مسیری دیگر را پی می‌گیرد.

به‌هرحال، در هر دو جغرافیا موفق است و صاحب ایده‌های ادبی خوبی بوده است؛ اما به نظر می‌رسد در تهران، حس‌های نوستالژیک رهایش نمی‌کند و اشعارش در این برهه، بسیار تاریک و طغیان‌برانگیز است؛ ««خانه‌ات سرد است/ خورشیدی در پاکت می‌گذارم/ و برایت پست می‌کنم/ ستاره‌ کوچکی در کلمه‌ای بگذار/ و به آسمانم روانه کن/ بسیار تاریک‌ام»

از دید شما، مهم‌ترین عناصر شاعرانگی زنده‌یاد آتشی را کدامند؟

هر شاعر خلاقی، دنیای خاص خود را دارد. فضای شعری آتشی هم نشان از نوآوری و خلاقیت وی در دوره‌های مختلف زمانی است. آتشی بیشتر زیر تأثیر طبیعت و زیست‌بوم قرار گرفته است؛ عناصر بومی در آثارش برجسته است. طبیعت‌گرایی، تجربه‌ خلاقانه‌ وی بوده است. در فضای اشعارش، جنوب را به تصویر می‌کشد؛ ذهن و زبانش سرشار از گرما، شرجی، ریگ داغ، دشت و دشتبان، قنات و خشکی است. تأکید بر کارکردهای طبیعت‌گرایانه، از چند بُعد قابل‌ تأویل است، آن‌چنان که در حیطه‌ زیست‌بوم‌سرایی و طبیعت‌گرایی پس‌زمینه‌ رمانتیزیسم و غنا، بازنمود بارز دارد؛ ««نام ترا تمام درختان/ گاه بهار زمزمه خواهند کرد/ و مرغ‌های خوش‌خوان/ صبح بهار نام ترا/ به جوجه‌های کوچک خود یاد خواهند داد.» (از مجموعه‌ آوازِ خاک)

به نظر شما دوره‌های شاعرانگی و شعری آتشی را به چند دوره و بخش می‌توان دسته‌بندی کرد؟

شاعرانگی آتشی را شاید بتوان به دوره‌ زیست ذوقی، دوره‌ زیست شخصی، و دوره‌ زیست شعری دسته‌بندی کرد که در هر بخش دست به تجربه‌گرایی زده و مجموعه‌هایی درخور آفریده است. آتشی در ابتدای سرایش تحت تأثیر فایز دشتستانی بوده که ساختار عاطفی اشعارش، نشان از جدال درون شاعر با خویشتن خویش دارد. در این برهه، ناخودآگاه شاعر آن‌چنان قوی است‌ که تحت شوق و شیفتگی اشعار فریدون توللی و مهدی اخوان ثالث هم قرار گرفته است.

در دوره‌ دوم شاعری، یعنی دهه‌ ۳۰ از ایده‌ نیما یوشیج تأثیر پذیرفته و به سبک نیمایی روی آورده است. اشعار این برهه آهنگ عروضی دارند که با محتوا و فضای درونی شعر متناسب و همگون است. با این وضعیت، تجربه‌گرایی آتشی با مجموعه‌ی «آهنگ دیگر» که سرشار از تغزل‌های طبیعت‌گرایانه و زیست‌بوم است، یعنی جغرافیای طبیعی و تاریخ جنوب شروع شد.

در دوره‌ سوم شاعری، آتشی تحت تاثیر شعر سپید شاملو قرار گرفت. اشعار این برهه‌ زمانی، سرشار از طراوت و تازگی است؛ فضای مدرن و ملموس، با واژگان تازه‌ای جان گرفته است و می‌توان گفت اندیشه‌ای که با ساختار زبانی فرم گرفت؛  «نه رفته‌ای/ نه پیام آمدنی داده‌ای/  خانه در تصرف بوی توست/ تو نیستی و خانه در تصرف بوی توست…»

جهان شعری متقدم و متأخر آتشی چه گفتمان‌هایی‌ را در خود جای داده است؟

آثار آتشی در موقعیت‌های مختلف زمانی سروده شده‌اند. در دهه‌۴۰، ۵۰ و ۶۰ به سبک نیمایی شعر گفته که متأثر از اجتماع و رویدادهای پیرامونش بوده است. در آهنگ دیگر (۱۳۳۹) سعی کرده دغدغه‌های زیست‌بوم را به تصویر بکشد؛ شعرهایی با مضامین اقلیمی بسراید. وی راوی داستان‌های تاریخی و بومی است؛ انعکاس عناصر جنوبی در اشعارش بازنمود بارز دارد؛ «اسب سفید وحشی با نعل نقره‌وار/ بس قصه نوشته به طومار جاده‌ها/ بس دختران ربوده ز درگاه غرفه‌ها/ خورشید بارها به گذرگاه گرم خویش/ از اوج بر کفل او غروب کرد/ مهتاب بارها به سراشیب جلگه‌ها/ بر گردن ستبرش پیچید شال زرد/ کُهسار بارها به سحرگاه پُر نسیم/ بیدار شد ز هلهله‌ سم او ز خواب/ اسب سفید وحشی اینک گسسته یال/ بر آخور ایستاده غضبناک…»

آتشی شاعر روایت‌مداری است که به‌واسطه‌ خلق شخصیت‌های داستانی به تجربه‌ مهمی دست یازیده است. «اسب سفید وحشی» از شاهکارهای آتشی است و می‌توان ادعا کرد که بین اشعار وی پرچم‌دار است.

در اشعار «خنجرها، بوسه‌ها و پیمان‌ها»، «ظهور» و … آتشی عناصر جنوبی را وارد شعر نو کرد و احساسی لطیف به ادبیات بومی داد که باعث شد مفاهیم و اندیشه‌ تازه‌ای شکل بگیرد. آتشی در «آواز خاک» (۱۳۴۶) مرثیه‌سرایی و نوستالژیک‌گرایی می‌کند. همچنان که در خلق و آفرینش شعر «ظهور» (عبدوی جط) نوآور است و مهارت دارد. در این تصاویر روایی، مفاهیم عام بشری (طغیان و عصیان)، مضامین تاریخی و اقلیمی (روستایی‌نگاری و زیست‌بوم)، مفاهیم فرهنگی (آداب و رسوم) شاخصه‌های بنیادی محسوب می‌شوند؛ «عبدوی جط دوباره می‌آید/ سینه‌اش هنوز/ صدای عقیق زخم/ از تپه‌های آن سوی گردان خواهد آمد/ از تپه‌ماسه که آنجا ناگاه ده تیر نارفیقان گل کرد…»

اشعار آتشی یک بستر عینی دارند. علاوه‌بر توجه ویژه به ساحت انسان، با طبیعت‌گرایی معناهای تازه را بازتاب می‌دهد. در مجموعه‌ «آواز خاک» به‌خوبی درخشید. در لابه‌لای سطرها و بندها، عناصر و طبیعت بوشهر بارز است. شاعر از مبارزه حرف می‌زند. این نوع ادبیات که موقعیتی بینابینی دارد، در «دیدار فلق» (۱۳۴۸) مضامین اقلیمی و زیست‌بوم شدت بیشتری می‌گیرد.

در دهه‌ ۷۰ با مجموعه‌های «وصف گل سوری»، «زیباتر از شکل قدیم جهان» و «گندم و گیلاس»، «چه تلخ است این سیب» فضایی مدرن را تجربه کرده است. در این اشعار، به سرگردانی انسان معاصر می‌پردازد و با درک مفاهیم مدرن، به ذهن و زبانی پرسشگر می‌رسد. اندیشه‌گرایی در اشعار آتشی، نشان از آگاهی و دانش اوست، همچنان که تجربه‌گرایی دگرگونه، ریشه در روشنگری‌های جامعه‌ مدنی دارد.

از دید شما، شعر آتشی در چه بستر و شرایطی شکل گرفت و گسترش پیدا کرد؟

آتشی، اندیشه‌ سیاسی و اجتماعی دارد و هنر زیستن در اسطوره و تاریخ را سرلوحه‌ ذوق خویش قرار داده است؛ مانند توریستی است که حوادث تاریخی و اجتماعی را در گذر زمان بیان می‌کند. نوعی تاریخچه‌ تباری را مدنظر دارد؛ به افسانه و حماسه‌های قومی روی می‌آورد و در این‌گونه سرایش، صاحب سبک است. همچنین، مضامین تاریخ و اسطوره، غم غربت یا نوستالژی‌سرایی، یأس و ناامیدی بر اشعارش مستولی است. در اشعار آتشی، عناصر جنوبی اهمیت اساسی و حیاتی دارد که ذهن مخاطب آگاه را درگیر می‌کنند؛ سرشار از نماد و عناصر جنوبی و تصاویر بومی است که علاوه‌بر پس‌زمینه‌ عصیانگری، رنگ و بوی سیاسی و اجتماعی نیز دارند.

جهان شعری آتشی، ظرفیت‌های پیدا و پنهان دارد. عناصر بومی در زیرلایه‌های اشعار مشخص است. همچنان که با پرداخت به شعر بومی، هوای تازه‌ای را تجربه کرده است؛ اندیشه‌ای که مخاطب را درگیر می‌کند.

 

اشتراک‌گذاری:

نظرات

نظر خود را بنویسید

نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.