فرهنگ 4 بازدید
منتقدان سینما از «پیر پسر» می‌گویند؛

گیشه سینما در قبضه تازه‌ترین ساخته اکتای براهنی

بامداد جنوب: فیلم پیرپسر، تازه‌ترین فیلم اکتای براهنی است که از ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ روی پرده سینما آمده است. این فیلم درباره خانواده‌ای سه‌نفره شامل غلام (با بازی حسن پورشیرازی) و دو پسرش است که در آپارتمانی قدیمی و دوطبقه زندگی می‌کنند. علی (با بازی حامد بهداد) و رضا (با بازی محمد ولی‌زادگان) دو پسر غلام هستند که هر کدام مادری جدا از دیگری داشته‌اند. دو پسر که در آستانه میان‌سالگی قرار دارند، مصرانه تلاش می‌کنند پدر را راضی به فروش خانه کنند، اما غلام که مردی معتاد، دائم‌الخمر و خوش‌‌گذران است هر بار از این کار طفره می‌رود و بیش از آنکه نگران آینده فرزندانش باشد، در پی لذت‌جویی و خوش‌گذرانی است. رابطه میان غلام و پسرانش هیچ شباهتی به روابط معمول میان پدر و فرزند ندارد و هر رویدادی که در جریان داستان رخ می‌دهد، این پیوند را پیچیده‌تر کرده و اندک عاطفه باقیمانده را نیز به‌تدریج از میان می‌برد.

به گفته برخی از منتقدان سینما، این فیلم در همه جنبه‌های فنی، از جمله فیلم‌نامه، فیلم‌برداری، تدوین، کارگردانی، بازیگری و طراحی صحنه، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و اثباتی بر توانمندی‌های سینمای ایران است. این فیلم تا هفته سوم تیرماه، توانسته ۱۱۴ هزار و ۷۱۵ مخاطب را به خود جذب کند و به فروشی بیش از ۱۲ میلیارد تومان دست یابد؛ آن در شرایطی که اکران آن دقیقاً دو روز قبل از وقوع جنگ ۱۲ روزه رژیم کودک‌کش اسرائیل علیه ایران کلید خورد و همین مساله موجب شد که بخت کمتری را در جذب مخاطب پیدا کند اما باوجود این، در پساجنگ و بازگشت امنیت و آرامش به جامعه، ۵۰ درصد گیشه سینما را از آن خود کرد.

سیدقدرت‌الله دهقانیان، منتقد سینما بر این باور است که یکی از دلایل مجذوب شدن این فیلم، بازی درخشان بازیگران آن است و در این باره می‌گوید: حسن پورشیرازی یکی از درخشان‌ترین بازی‌های تاریخ سینمای ایران را در این فیلم به نمایش گذاشته؛ او با ظرافتی مثال‌زدنی و به‌شکلی کامل، هیولایی بی‌قیدوبند را به شکلی، مخوف و استثنایی به تصویر می‌کشد و اجرایش در تمام لحظات، معجزه‌وار و خیره‌کننده است. حامد بهداد نیز در نقشی کاملاً متفاوت از کلیشه‌های معمول خود، تصویری درخشان از یک روشنفکر آرام، صبور و درون‌گرا ارائه می‌دهد که در پس ظاهر آرامش، جوشش و طغیانی پنهان وجود دارد. این بهترین بازی کارنامه بهداد محسوب می‌شود

به عقیده وی، لیلا حاتمی، همچون همیشه این نقش بسیار مهم و کلیدی را با افزودن جزئیاتی ظریف مانند شکل خاص خنده و نگاه، از دیگر کارهای خود متمایز می‌سازد. این همان هنری است که او در تمام فیلم‌هایش به کار می‌برد و مخاطبان به حضور همیشگی و درخشان او عادت کرده‌اند؛ حضوری که کارنامه درخشانش را همچنان در حال تکمیل شدن نگه می‌دارد. محمد ولی‌زادگان نیز در اولین تجربه جدی خود در سینما، توانسته است همگام با بازیگران نقش اصلی حرکت کند و نویدبخش ظهور یک بازیگر توانا برای سینمای ایران باشد.

او یادآور می‌شود: فیلم «پیر پسر» که آشکارا و هنرمندانه تحت تأثیر آثار داستایفسکی ساخته شده است، با مهارت تمام، فضای تاریک و نبرد خیر و شر را با چنان قدرتی به تصویر می‌کشد که گویی کارگردانی روسی پشت دوربین آن بوده است. در پایان باید گفت که این فیلم، تجربه‌ای منحصربه‌فرد برای پرده سینماست. جزئیات درخشان در اجرا، تماشاگر را برای سه ساعت تمام در فضایی جذاب و به‌یادماندنی غرق می‌کند و تجربه‌ای کامل و لذت‌بخش را برای او رقم می‌زند. در فیلم «پیر پسر»، شاهد نبرد همیشگی و اساسی بین اندیشه، تفکر، وقار و هنر در برابر توهم، جهل، سطحی‌نگری، ولنگاری و هوس‌های زودگذر هستیم.

مهین بهزادی هم در خصوص «پیر پسر» ساخته اکتای براهنی می‌گوید: این فیلم با الهام از پیچیدگی‌های جهان داستایفسکی، داستانی از قدرت، نفرت و رنج را به تصویر می‌کشد؛ داستانی که ریشه در تاریکی‌های اسطوره‌های ایرانی و بحران‌های امروز جامعه ما دارد. این فیلم، هرچند با ضعف‌هایی همراه است؛ اما جسارت در روایت و عمق شخصیت‌پردازی‌اش باعث شده که به‌عنوان یک ارمغان تازه برای سینمای ایران بدرخشد.

این منتقد سینما با تأکید بر اینکه این نخستین بار نیست که براهنی به سراغ آثار داستایفسکی می‌رود؛ او پیش‌تر نیز در فیلم پل خواب، رمان جنایت و مکافات را به‌مثابه شالوده‌ی روایت خود برگزیده بود، می‌افزاید: اما می‌توان با اطمینان گفت که پل خواب، بیش و پیش از آن‌که تجربه‌ای تمام‌عیار باشد، نقش تمرینی گرم‌کننده را برای او ایفا کرد؛ تمرینی که مسیر ساخت «پیرپسر» را هموار ساخت.

به گفته وی، گذر زمان، تأمل بیشتر در جهان‌نگری پیچیده و اخلاق‌محور داستایفسکی و درک عمیق‌تر از مختصات اجتماعی و روانی جامعه‌ معاصر ایران، همگی دست‌به‌دست هم دادند تا براهنی در دومین تجربه‌ سینمایی‌اش، به بلوغی محسوس دست یابد. در پیرپسر، او نه‌تنها در اقتباس ادبی پخته‌تر ظاهر می‌شود، بلکه در سطوح گوناگون فیلم‌سازی -از میزانسن‌های دقیق و فضاپردازی‌های هدفمند گرفته تا هدایت بازیگران و طراحی سکانس‌های دراماتیک- عملکردی چشمگیر و شایسته‌ تحسین ارائه می‌دهد.

بهزادی با بیان اینکه برای آن دسته از مخاطبانی که پایبندی به جهان‌نگری داستایفسکی و عناصر بنیادین آثار او اهمیتی جدی دارد، لازم است تأکید شود که اکتای براهنی در اقتباس خود از برادران کارامازوف، وفاداری سرسختانه‌ای به ساختار روایت اصلی یا مفاهیم فلسفی و الهیاتی رمان نشان نمی‌دهد، بیان می‌کند: او با آگاهی از تفاوت‌های بنیادین میان مدیوم سینما و ادبیات و همچنین درک مقتضیات مخاطب امروز ایرانی، مسیری متفاوت را برمی‌گزیند؛ مسیری که اگرچه از جهان داستایفسکی الهام گرفته؛ اما در نهایت بدل به ساختاری مستقل می‌شود.

این منتقد سینما تأکید می‌کند: ازجمله مهم‌ترین مفاهیمی که در اقتباس براهنی رنگ می‌بازد، مساله وجود یا عدم وجود خداوند است؛ موضوعی که در برادران کارامازوف، چنان شالوده‌ای هستی‌شناختی، در جان و رفتار هر یک از فرزندان فیودور پاولوویچ حضور دارد: ایوان عقل‌گرای ملحد، آلیوشای مؤمن و مهربان و دیمیتری گرفتار در کشاکش اخلاق و لذت. این سه‌گانگی اندیشه‌ای که آینه‌ای از کشمکش روح بشر با پرسش‌های ازلی ا‌ست، در فیلم پیرپسر دیگر به‌صراحت بازنمایی نمی‌شود و جای خود را به شخصیت‌هایی می‌دهد که بیش از هر چیز، در خدمت کشمکش‌های دراماتیک هستند، نه تأملات فلسفی.

وی با اشاره به اینکه اما این تغییر جهت، نه از روی غفلت، بلکه نتیجه‌ انتخابی هوشمندانه و اقتباسی خلاقانه است، می‌افزاید: پیرپسر در عوضِ وفاداری خط‌کشی‌شده به رمان، درام را در مرکز توجه خود قرار می‌دهد و برای دستیابی به روایتی پرکشش، پرتنش و مبتنی بر برخوردهای روانی و رفتاری میان شخصیت‌ها، گاهی به ادغام برخی شخصیت‌های رمان در یکدیگر دست می‌زند.

به عقیده بهزادی، رسیدن به چنین ترکیب‌های شخصیتی پیچیده‌ای در روند اقتباس، نشان از تلاش آگاهانه و جسورانه‌ کارگردان برای نگارش فیلمنامه‌ای دارد که بتواند مخاطب را در طول نزدیک به سه ساعت زمان فیلم، درگیر و همراه نگه دارد. هرچند در این مسیر برخی از فرازهای مهم رمان حذف شده‌اند و پایان‌بندی نیز به‌کل متفاوت از روایت داستایفسکی است، اما مهم آن است که این پایان‌بندی در منطق جهان مستقل فیلم قابل دفاع و در هماهنگی با لحنی ا‌ست که از ابتدا تا انتها در فیلم حفظ می‌شود. در واقع، براهنی با نگاهی اقتباسی اما نه وابسته، موفق می‌شود جهانی را که وام‌دار برادران کارامازوف است، در دل سینمای خود هضم و به جهانی شخصی و منحصربه‌فرد بدل کند؛ جهانی که از سنت ادبیات کلاسیک وام می‌گیرد اما در نهایت، امضای کارگردان را پای خود دارد.

این منتقد سینما با بیان اینکه در روزگاری که بسیاری از آثار یا در پی تکرار الگوهای فرسوده‌اند یا از جسارت ورود به متون ادبی کلاسیک و عمیق پرهیز می‌کنند، چنین مواجهه‌ای با یک رمان سترگ، آن‌هم با تأکید بر زبان سینما، اتفاقی خجسته و قابل تأمل است، می‌گوید: فیلم از لحاظ ریتم نیز انسجام خود را حفظ می‌کند. فیلمنامه‌ای که با فکر و دقت نگاشته شده، در تعامل با میزانسن‌های سنجیده و دوربینی که حضورش محسوس است ولی هرگز خودنمایی نمی‌کند، موجب می‌شود تا مخاطب حتی در مواجهه با زمان طولانی فیلم احساس خستگی یا سکون نکند. این هماهنگی میان عناصر مختلف کارگردانی، از جمله دکوپاژ، بازی‌گردانی و ریتم بصری، از پیرپسر فیلمی می‌سازد که گرچه پیچیده و سنگین است، اما همواره زنده، متحرک و درگیرکننده باقی می‌ماند.

بهزادی با تأکید بر اینکه به‌کارگیری روایت‌های اسطوره‌ای و کهن‌الگویی ایرانی، یکی دیگر از وجوه قابل‌توجه پیرپسر است، می‌افزاید: عناصری که فیلم را از صرف یک داستان جنایی یا تریلر خانوادگی فراتر می‌برد و آن را به اثری نمادین و چندلایه بدل می‌سازد؛ اما برگ برنده‌ اصلی فیلم در اینجاست که براهنی هرگز اجازه نمی‌دهد این لایه‌های نمادین و اسطوره‌ای، روایت داستانی را قربانی خود کنند. او پیش از هر چیز، در پی ساختن شخصیت‌هایی عمیق و درگیرکننده چون غلام باستانی و رعنا (با بازی لیلا حاتمی) است. شخصیت‌هایی که بار درام را بر دوش می‌کشند و تماشاگر را با خود همراه می‌سازند و تازه پس از آن، زمانی که مخاطب در دل این روابط تنیده و پیچیده فرو رفت، امکان تأویل‌های فرامتنی، اسطوره‌ای و فلسفی برای او گشوده می‌شود.

این منتقد سینما یادآور می‌شود: در نتیجه، پیرپسر نه‌تنها فیلمی ا‌ست که در سطح داستانی‌اش موفق عمل می‌کند، بلکه اثری ا‌ست که ذهن مخاطب را نیز به سطوح دیگرِ دریافت دعوت می‌کند؛ سطوحی که به‌شکلی هوشمندانه و نه تحمیلی، در بافت اثر تنیده شده‌اند. با همه‌ نقاط قوت چشمگیری که پیرپسر در روایت، کارگردانی و فضاسازی دارد، نمی‌توان از برخی لحظات نه‌چندان موفق آن چشم پوشید. البته این ضعف‌ها هر چند چندان برجسته به نظر نمی‌رسند، اما درست به دلیل کیفیت بالای کلیت اثر، مخاطب به‌درستی نسبت به آن‌ها حساس و دقیق می‌شود. یکی از نمونه‌های بارز این کاستی، صحنه‌ای‌ است که در گالری هنری میان رعنا و علی شکل می‌گیرد. حضور یک هنرمند تجسمی (با بازی بابک حمیدیان) و نوع مواجهه‌اش با شخصیت‌ها، از نظر بازیگری، دیالوگ‌نویسی و حتی طراحی صحنه، از سطح کلی فیلم به‌وضوح پایین‌تر است.

اشتراک‌گذاری:

نظرات

نظر خود را بنویسید

نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.