فرهنگ 11 بازدید
آتشی، بی‌قراری قراریافته در قفای زندگی؛

شاعری که می‌خواهند گمنام بماند

بامداد جنوب – الهام بهروزی

دوم مهرماه، سالروز تولد منوچهر آتشی است؛ شاعری که با قلم پرشور و جهان‌بینی منحصربه‌فرد، بر اعتبار شعر جنوب در پهنه شعر معاصر ایران افزود. او شاعری با رنگ و بوی سیاست بود، شیفته جنوب و دلبسته مطرودها؛ همانانی که جامعه به حاشیه رانده بودشان. آتشی در آثارش با نگاهی عمیق و پرداختی شاعرانه و نوآورانه، به این چهره‌های فراموش‌شده اعتباری تازه بخشید و تصویری نو و ماندگار از سیمای آن‌ها ترسیم کرد.

آتشی، شاعر هیاهو، بی‌قرار و ریسک‌پذیری بود که سر پرشوری داشت و همین‌ها باعث شد او هر بار از رسیدن به سهم شایسته‌اش از زندگی بازبماند. هرچند در سال‌های پایانی عمر از غوغا فاصله گرفت و به‌قول عبدالله رئیسی، در شعر و زندگی به «قرار» رسید، اما هیچ‌گاه نتوانست حق خود را از جهان بیرون بگیرد، حتی در شعر سهمش را به‌موقع نگرفت. او در واپسین روزهای حیاتش، زمانی که واژه‌ها رنگ آرامش گرفته بودند و لحنی از صلح درونی داشتند، تازه مورد نوازش قرار گرفت و به‌عنوان چهره ماندگار ادبیات ایران معرفی شد. گویی شاعر، پس از عمری تاختن در دشت‌های بادخیز جنوب و جدال با حاشیه‌ها، سرانجام در آوای آهسته نی‌زارهای زادبومش به نقطه اوج رسید.

عبدالله رئیسی در این خصوص به بامداد جنوب گفت: آتشی نزدیک به پنج دهه به‌طور مستمر یکی از قله‌های شعر معاصر بود و زبان و ذهنیت حاکم بر شعرش دائم پوست‌اندازی می‌کرد و نو می‌شد. کمتر شاعری را سراغ داریم که توانسته باشد در طول چندین دهه همواره در اوج و مرکز توجه ادبی باشد. منظورم این نیست که شعر او فراز و نشیب و نوسان نداشته؛ اتفاقاً شعر او همواره سیر تحول داشته و حتی در یک مقطع کوتاه پس از کتاب «آهنگ دیگر» و شعر «ظهور»، دچار اندکی توقف و ایستایی مقطعی هم شد، با این حال، نباید و نمی‌توان انکار کرد که نام و شعر آتشی همواره در کانون توجه شاعران و منتقدان معاصر نبوده است! حضور او در مجله تماشا در دهه پنجاه و بعدها حضورش در نشریه کارنامه در کنار هوشنگ گلشیری به وضوح نشان می‌دهد که میزان شهرت و تاثیرگذاری ادبی او چقدر بوده است.

این منتقد ادبی بر این باور است که امروز متاسفانه از نام و آوازه و به نوعی از ظرفیت او استفاده و حمایت نمی‌شود. دلایل این امر هم پیچیده است که بخشی از آن به قدرت بازدارنده‌ مخالفان آتشی برمی‌گردد و بخشی هم به ناهماهنگی موافقان او.

همان‌طور که رئیسی اشاره کرد، آتشی نامی بزرگ در شعر معاصر امروز ایران و جنوب است اما متاسفانه به‌دلیل یک سری عوامل و دیدگاه‌ها این شاعر نتوانسته آن‌گونه که باید در محافل ادبی امروز مطرح و برجسته شود تا ره‌پویان جوان با آشنایی با صلابت شعری وی، مسیرشان را برای سرودن اشعار غنی و معنامند هموار و هموارتر کنند.

آتشی شخصیتی چندوجهی داشت؛ هم در تئاتر دستی داشت و هم در ترجمه، اما عمده شهرتش را مدیون شعر است، چراکه در آن، زبان جنوب را با آهنگی نو، تصاویر بکر و روایتی از زندگی حاشیه‌نشینان به ادبیات معاصر ایران آورد. او با ترکیب موسیقی کلمات و جسارت مضمون، سیمایی تازه از شعر جنوب ترسیم کرد؛ سیمایی که فراتر از محدوده جغرافیایی‌اش، به دل مخاطبان ملی و حتی جهانی راه یافت. به همین دلیل، بشیر علوی، منتقد و پژوهشگر ادبی، معتقد است تبلور نام آتشی نه در صحنه تئاتر و نه در میدان ترجمه، بلکه در میدان شعر رقم خورد؛ جایی که او توانست خصلت‌های شخصی و هویت سرزمینش را به اثری ماندگار بدل کند.

علوی با تاکید بر اینکه موفقیت اصلی آتشی در شعر بود؛ به ویژه شعر نیمایی با رویکرد سبک سمبولیسم اجتماعی که در درون خود یک شورشی به پا کرده بود، به بامداد جنوب گفت: آتشی از همان دوران اولیه نوجوانی شعر می‌سرود و خیلی طول نکشید که شعر‌های او در روزنامه‌های استان بوشهر نشر یافت. وی در سال‌های ۱۳۷۰-۱۳۴۰ درگفت‎وگو‌ها و نشست‌های ادبی فراوانی شرکت می‌کرد و به عضوی فعال و حاضر در این محافل تبدیل شد.

به گفته وی، آتشی در این جلسات به بررسی شعر شاعران دیگر یا شعر خودش می‌پرداخت و درلابه‌لای این نقدها به نکات زیبایی اشاره می‌کرد. او در دهه ۳۰ شاعری نو-سنت‌گرا بود و در اواخر این دهه به آستانه شعر نیمایی نزدیک شد و حتی از آن نیز گذشت. منتهی تا آخر زندگی‌اش این خط شاعری‌اش؛ نو-سنت‌گرایانه حفظ شد.

نویسنده کتاب «نیم‌قرن شعر بوشهر» به‌دلیل بسامد بالای لغات و ترکیبات محلی و بومی در شعر آتشی، او را شاعری بومی‌گرا برشمرد و تصریح کرد: آتشی نگاهی نو به شعر بومی داشت و آن را به‌منظور پیشبرد ادبیات معاصر به کار گرفت و با استفاده از گونه‌های نو، خودش را به‎عنوان شاعری تغییرگرا معرفی کرد و در چهار زمینه زبانی، محتوایی، صورخیال و موسیقی، پابه‎پای نیما شعر را تغییرداد تا در جریان شعر نو فارسی مؤثر باشد.

به عقیده وی، از موفقیت‌های به جا مانده و ماندگار آتشی در شعر، رویکرد موفق بومی‌گرایی و زیست اقلیمی وی است که به معنای واقعی بی‌نظیر است. به جرأت می‌توان گفت که از اصلی‌ترین حرکت‌های خوب آتشی که در میان شاعران جنوب کمیاب است، همین توجه ویژه وی به تصاویر و واژگان بومی است. آتشی با در کنار هم گذاشتن واژه‏‎های ادبی و بومی در یک بند و در یک تصویر، جنبه ادبیت واژه‌های بومی را تضمین کرده است.

علوی با بیان اینکه ما با شاعری مواجه هستیم که بسیار سعی کرده تا طبیعت و محیط زندگی‌اش را وارد آثارش کند و شعر خود در ردیف اشعار بوم‏گرا و خود را بومی‌دوست معرفی کند، گفت: شعر وی وقتی هنرمندانه می‌شود که بسامدهای طبیعی مانند کوه، درخت، خورشید و باران را در کنارکلمه‌هایی که بومی و قومی‎‏اند، قرار می‌دهد و بدون شک استفاده منوچهر آتشی از کلماتی که بوی طبیعت می‌دهد در یک محور همنشینی با لغات بومی و محلی شکل تازه‌ای به دفترهایش می‌دهد؛ لغاتی ماننددکله، کرند، شوکی، جرگه، یورت، کبکاب، ترت و… در حقیقت وی با بیان فنی، صبغه‌ اقلیمی را در شعر خود برجسته می‌کند که بر این اساس می‌توان گفت، یکی از زیربناهای ساختاری شعر وی همین طبیعت و بومی‏گرایی جنوبی است. در هر کجای دفاتر شعری وی می‌توان به این مهم دست یافت. آتشی تنها به ذکر لغات بومی بسنده نکرده، بلکه دست به تصویرسازی‌ها و ترکیب‌هایی تقریباً ابداعی می‌زند که زیربنای آن تصویرهای جنوبی است و این شگفتی را وی به این زیبایی می‌آفریند: «ناو عظیم خورشید در ملتقای آب و افق آتش گرفته است.»

به گفته وی، خلق همین تصاویر ابداعی که وی در شعر خود ایجاد می‌کند، نوعی التذاذ ادبی می‌آفریند که خواننده هر چند با لغات و ترکیبات جنوبی آشنایی ندارد، ولی مشتاقانه مطلب را پی می‌گیرد تا ببیند که مثلاً، سرانجام عبدوی جط در پس تمامی تصویرهای جنوبی به کجا می‌انجامد. آتشی بدون اینکه شعر خود را به تمامی به مرحله گویشی یا بومی برساند، گاه با ذکر یک کلام یا نگاه بومی، جلوه‌های زیبایی را از نمادهایی که از تاریخ و فرهنگ جنوب نشأت می‌گیرد؛ در شعر خود ترسیم می‌کند: «تو را دیدم، سخن بر لب شکستم/ پری دیدم، کتاب عقل بستم.»

این استاد دانشگاه و منتقد ادبی به نگاه مشوقانه آتشی به شاعران جوان برای بومی‌سرایی اشاره و تصریح کرد: آتشی خود بارها، جوانان را تشویق کرده که به بومی‌گرایی روی آورند و این کار را دلیل بر بزرگی روح آنان می‌داند. وی انگیزه روانی روی آوردن به شعر بومی را دو چیز می‌داند: نخست، نوعی احساس نیاز و نزدیک شدن به قلب مردم و تسخیر قلب آنهاست و دیگر اینکه پذیرش عام بودن است و در میان این پذیرش حرف خود را زدن و خود این چنین دلگشا و پهناور رابطه‌ای با مردم جنوب ایجاد می‌کند: «مثل دریایی تو/ اندوه انگیز و غرورآهنگ/ مثل دریای بزرگ بوشهر/ که پر از زورق آزاد پریشان گرد است.»

وی در خصوص دلیل شهرت آتشی یادآور شد: شهرت آتشی در سطح ملی بیشتر به سمبولیسم اجتماعی است که در آثار میانی آتشی خود را نشان داده است. رفتارهای انسانی نیز قسمتی از شعر آتشی را به خود گرفته است، به ویژه دفترهای پایانی آتشی که شاعر در سال‌های پایانی زندگی خود به تکمیل عاطفه انسانی در شعر خود پرداخته است.

علوی همچنین به تمایز شعر آتشی با شاعران هم‌عصرش اشاره و تصریح کرد: وجه متفاوت و متمایز شعر آتشی در میان همسالان خود، رویکرد تصویرسازی سنتی در شعر است. آتشی علاوه بر شناخت تصاویر نو و بکر، از صور خیال با کارکرد سنت نیز غافل نیست و اگر به غزل‌های آتشی توجه کنید، می‌بینید که با همان تخیلات عمیق شعر کلاسیک پیوند خورده و خود را در کنار این مفهوم در گذشته قرار می‌دهد.

این منتقد ادبی یادآور شد: به هر حال جرقه‌های خیال در شعر آتشی نمودی همیشگی پیدا کرده و به نظر من، اوج انسجام خیالی و زبانی و ذهنی در دفترهایی چون «دیدار در فلق»، «ریشه‌های شب»، «آهنگ دیگر»، «آواز خاک» به‌خوبی مشخص است، بهره‌گیری از سمبل‎‏ها و نمادها که در جایگاه صور خیال ادبیات معاصر قرار می‌گیرند، در شعر او تکرار می‌شود و میزان نفوذ شعر وی را در استفاده بهینه از صور خیال که جزء عوامل فنی و هنری شعر است، افزایش می‌دهد.

اشتراک‌گذاری:

نظرات

نظر خود را بنویسید

نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.