فرهنگ 7 بازدید
روایتی از جایگاه سراینده «دشتستون»

فرج‌الله کمالی؛ فانوس درخشان شعر گویش جنوب

بامدادجنوب_الهام بهروزی

فرج‌الله کمالی، نامی بزرگ در شعر محلی بوشهر به‌ویژه شهرستان دشتستان است که با سروده‌های دلنشین و گویشی خود نقش پررنگی را در حفظ و بازشناسی زبان محلی این منطقه ایفا کرد. او و همتای گناوه‌اش، یعنی ایرج شمسی‌زاده با شعرهای محلی و عاشقانه به حافظه تاریخی و ادبی این منطقه قوام بخشیدند و باعث شدند که واژه‌ها و اصطلاحات شیرین جنوبی در مرکز و شمال استان بوشهر به‌شکل فزاینده‌ای نشو و نما پیدا کنند.

هر دوی این شاعران صاحب‌‌قریحه و باذوق با وجود همه اهمیت و جایگاهی که در ادبیات فولکور این خطه و میان مردم داشتند، در دوران حیاتشان در محافل رسمی و دولتی و مسئولان همواره مورد بی‌مهری و بی‌‍‌توجهی قرار می‌گرفتند ولی این بی‌مهری‌ها هرگز دستاویزی نشد که آن‌ها از مسیری که برگزیده‌اند، دست بکشند. بی‌شک اگر کمالی و شمسی‌زاده نبودند، چه بسا بسیاری از واژه‌های اصیل گویشی منطقه دشتستان و حیات‌داوود و شمال استان از خاطرها پاک می‌شد.

در این نوشتار درصدد برآمدیم تا به نقشی که فرج‌الله کمالی بر شعر دشتستان و شعر محلی جنوب زد، بپردازیم. او از تربیت‌یافتگان مکتب سعادت و از نخستین شاعرانی بود که زبان و لهجه مردم بوشهر را به عرصه مکتوب شعر کشاند. بدون اغراق، کمالی را می‌توان پدر شعر محلی بوشهر دانست؛ چراکه پیش از او، لهجه‌های بومی بیشتر در ترانه‌ها و نقل‌های شفاهی حضور داشتند و کمتر شاعری جرأت می‌کرد، زبان روزمره مردم را به قالب شعر رسمی و چاپی بیاورد.

او مجموعه‌ای از برجسته‌ترین سروده‌های خود را به گویش دشتستانی در قالب دو دفتر با عنوان‌های «دشتسونی» (با کوشش احمد قائمی‌فرد) و پس از آن «لیک ناله بیچارگان» منتشر کرد و بدین‌سان مرز میان شعر مردمی و شعر مکتوب را از میان برداشت. در میان آثار او، شعرهای «دشتسون» و «قمرو» بیش از دیگر آثار بر دل‌ها نشست؛ چنان‌که ورد زبان زن و مرد و پیر و جوان شدند و به حافظه جمعی دشتستان پیوستند.

کمالی با سرودن اشعاری نغز، صمیمی و سرشار از روح جنوبی، بی‌درنگ به مرادی در میان شاعران و دوستداران شعر بومی بدل شد. محافل خانگی و نشست‌های دوستانه‌ای که با حضور او برپا می‌شد، به مدرسه‌ای نانوشته برای نسل تازه شاعران محلی تبدیل شد؛ نسلی که از گرمای بیان و صداقت زبانی او الهام گرفت و راه شعر به گویش مادری را ادامه داد.

زنده‌یاد ایرج صغیری نیز در نوشته‌ای درباره او، کمالی را «شاعری شش‌دانگ و مردمی» خوانده بود، چراکه در سروده‌هایش مردم، فرهنگ و لحن شیرین دشتستانی را به افتخار بدل کرده بود. شعر او نه فقط بازتاب احساسات فردی، بلکه شناسنامه‌ای از روح جنوب بود؛ شعری که میان سنت و زندگی روزمره پیوندی نیرومند برقرار می‌کرد و نشان می‌داد که زبان مادری، اگر درست به کار گرفته شود، توان بیان عمیق‌ترین تجربه‌های انسانی را دارد.

یک شاعر محلی‌سرای با اشاره به نقش شگرف کمالی در شعر گویشی و محلی دشتستان به بامداد جنوب گفت: در گستره‌ شعر محلی دشتستان، نام فرج‌الله کمالی چون فانوسی در تاریکی فراموشی زبان بومی می‌درخشد. او نه‌تنها شاعری چیره‌دست در وزن و زبان است، بلکه پاسداری متعهد از واژگان، اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های محلی را در دل اشعار عاشقانه، اجتماعی و انتقادی خود جای داده است. این دیدگاه، اشاره‌ای است به جوهره‌ تعهد ادبی کمالی و تأثیر او بر نسل‌هایی که شعر را نه فقط برای زیبایی، بلکه برای حفظ هویت و فرهنگ خود می‌سرایند.

محمدجواد جعفری‌همت سپس با اشاره به ویژگی‌های تکنیکی و زبانی سروده‌های این شاعر پرآوازه محلی بیان کرد: از منظر تکنیک و ساختار، برجسته‌ترین نقطه قوت فرج‌الله کمالی در شعر محلی دشتستان را باید در پیوند عمیق میان تعهد زبانی و مهارت‌های ادبی جست‌وجو کرد. هرچند تسلط او بر فنون عروضی و انتخاب وزن‌های متناسب با لحن و موسیقی گویش دشتستانی قابل تحسین است، اما آنچه آثارش را متمایز و ماندگار کرده، نه صرفاً مهارت در وزن و قافیه، بلکه تعهدی است ریشه‌دار به حفظ و احیای زبان و فرهنگ بومی.

وی با تاکید بر اینکه کمالی در اشعار خود، فراتر از بیان احساس، رسالتی فرهنگی را دنبال می‌کرد، افزود: پاسداری از واژگان، اصطلاحات، ضرب‌المثل‌ها و اسامی محلی که در گذر زمان در معرض فراموشی‌اند، مهم‌ترین کاری بود که کمالی در شعر دشتستان انجام داد. او با تکرار هوشمندانه این عناصر در قالب ابیاتی روان، دلنشین و عام‌پسند، نه‌تنها زیبایی‌شناسی شعر را حفظ کرد، بلکه به نشر و مراقبت از گویش دشتستانی نیز یاری رساند. این تلفیق میان زیبایی ادبی و مسئولیت فرهنگی، حاصل سواد ادبی عمیق و تعصب شریف او نسبت به میراث زبانی خویش بود.

این شاعر با تاکید بر اینکه در مکتب زنده‌یاد کمالی، شاعران دیگری نیز بالیده‌اند، خاطرنشان کرد: کسانی که یا شاگرد مستقیم او بوده‌اند یا در رفاقت ادبی با وی، از نگاه و زبانش تاثیر پذیرفته‌اند. سیدطالب هاشمی از جمله این چهره‌هاست که با خلق اشعاری دلنشین و اصیل، مورد توجه ادب‌دوستان قرار گرفته است.

وی در ادامه در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه آیا نسل جوان به این نوع شعر، یعنی شعر بومی، اقبال نشان می‌دهد؟ گفت: از نگاه من، بله؛ مشروط به آن‌که نهادهای فرهنگی و هنری استان، برنامه‌ریزی جدی و مستمر برای ترویج این گونه ادبی داشته باشند. برگزاری شب‌های شعر، کلاس‌های آموزشی، نشست‌های نقد و بررسی و تولید محتواهای چندرسانه‌ای می‌تواند هم به ارتقای سطح علاقه‌مندان کمک کند و هم زمینه جذب جوانان را فراهم آورد.

این شاعر که خود در سال ۱۴۰۲ نخستین مجموعه شعر محلی خود را با نام «غیاله» راهی بازار کتاب کرد، تاکید کرد: به عقیده من، بازنمایی و خوانش اشعار اساتیدی چون ایرج شمسی‌زاده، فرج کمالی و دیگر پیشکسوتان شعر محلی جنوب در محافل امروزی، قطعاً تأثیر عمیقی در محبوبیت این ژانر ادبی میان نسل امروزی خواهد داشت. این شاعران نه تنها در زمان خود؛ بلکه در نسل‌های بعدی نیز به‎‌عنوان ستون‌های شعر محلی شناخته می‌شوند و اشعارشان در بسیاری از شب‌های شعر و محافل ادبی امروز بازخوانی می‌شود، اما به نظر می‌رسد برای تداوم این اثرگذاری و ارتقاء فهم و ارزش شعر بومی، صرفاً خوانش و تکرار اشعار آن‌ها کافی نباشد.

جعفری‌همت سپس با تاکید بر اینکه ادبیات بومی را نباید صرفاً در قالب شعر محدود کرد، یادآور شد: روایت‌های کوتاه، داستان‌های محلی، ترانه‌های بومی و حتی نوحه‌ها و اشعار آیینی می‌توانند بستری برای بازآفرینی این میراث باشند. نمونه موفق آن را در آثار آقای عبدی‌پور می‌بینیم که با روایت‌های جذاب و بومی، مخاطبان گسترده‌ای را جذب کرده‌اند. در استان‌های لرستان و خوزستان، استفاده از اشعار آیینی بومی در مناسبت‌هایی چون محرم، نشان از ظرفیت بالای این گونه ادبی دارد؛ ظرفیتی که در استان ما کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

وی ادامه داد: از نگاه من، ادبیات بومی نه‌تنها یک ابزار هنری، بلکه یک رفیق صمیمی، یک همسایه امن، یک دوست روز دلتنگی و یک آشنای مهربان در غربت است. همین‌قدر عزیز، محترم و دوست‌داشتنی.

اشتراک‌گذاری:

نظرات

نظر خود را بنویسید

نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.