نسل جدیدی از دختران نویسنده در راهند
بامداد جنوب – الهام بهروزی
بوشهر یکی از کانونهای داستاننویسی ایران است؛ جغرافیایی که در گستره خود از دیرباز داستاننویسان، قصهپردازان و روایتگران صاحبسبک و خوشذوقی را پرورش داده است. احمد آرام، نویسنده جنوبی، بر این باور است که تاروپود این جغرافیا با افسانه و روایت درآمیخته شده است؛ به طوری که در هر کوچه و گذر و خانهاش حکایتی تازه میتوان جست.
تاکنون از همین اقلیم تفتیده و شرجیزده، نویسندگان و داستاننویسان نامداری برخاستهاند که هر یک بهگونهای بر سیمای ادبیات داستانی ایران اثر گذاشتهاند؛ صادق چوبک با نثر تلخ و واقعگرایانهاش، رسول پرویزی با طنز گرم و صمیمی، منیرو روانیپور با خیال و اسطورههای درهمتنیده در جهان زنانهاش، محمدرضا صفدری با زبانی تجربهگرا و بومی، محسن شریف با روایتهای مینیمال، احمد آرام با نثری سیال و سرشار از خیال جنوبی و ایرج صغیری با روایت محلی و تاریخی خود، هر یک بخشی از روح این جغرافیا را به ادبیات ملی پیوند زدند.
با این اوصاف، از ژرفای این بندر کهن، صدایی برخاست که تا امروز در داستان ایرانی طنین دارد؛ طنینی که در سالهای اخیر، با ظهور نسلی تازه از نویسندگان جوان که اغلب سیرابشده از مشرب کارگاه «جنوبِ داستان» هستند، رساتر شده؛ نسلی که با نگاهی تازه در حال بازتعریف زیستجهان جنوبیاند و در حال پیشبرد ادامه آن سنت قصهپردازی در مسیر نوگرایی ادبی هستند. به نظر میرسد که اگر جنوب داستان و همت مهدی انصاری، داستاننویس خلاق و دغدغهمند جنوبی نبود شاید امروز با این نسل از نویسندگان جوان موفقی که اغلب آنها یک اثر را راهی بازار داستان کردهاند، مواجه نمیشدیم. نسلی که در تلاش است تا از زاویه نگاه و تجربه زیسته خود، پرتره گویایی از این جغرافیای دلنشین و پرقصه را به جهان داستان بازشناسی کند.
موسس کارگاه «جنوب داستان» در خصوص چگونگی شکلگیری آن به بامداد جنوب گفت: جنوبِ داستان در واقع ادامه کارگاه داستان حوزه هنری بود که ابتدای دهه هشتاد؛ یعنی در سالهای ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ به همت استاد فرید میرشکار بنا گذاشته شد. در ابتدا بیشتر بر نمایشنامهنویسی تمرکز داشت و بعد از یک سال صرفاً به داستاننویسی تبدیل شد. این کارگاه تا پیش از تغییر مدیریت در سال ۱۳۹۵ بسیار پویا بود و نویسندگان جوان آن به طور مرتب در جشنوارههای کشوری برگزیده میشدند. از سال ۱۳۹۵ این کارگاه در حوزه تعطیل شد و به اتفاق دوستان نام «جنوبِ داستان» را برای آن انتخاب کردیم. مدتی جلسات آن را در دانشگاه پیام نور و انجمن سینمای جوان برگزار کردیم، سپس به مدرسه تاریخی سعادت منتقل شد و مدتها در آنجا کارگاه فعالیت کرد تا اینکه در چند ماه اخیر به دفتر انجمن سینماجوانان استان کوچ کردیم و هماینک در این دفتر جلسات هفتگی خود را برگزار میکنیم.
مهدی انصاری در خصوص تداوم ۲۰ و اندی ساله این کارگاه داستاننویسی در بندر کهن بوشهر توضیح داد: چندین علت باعث دوام و استمرار این کارگاه شد؛ یکی از آنها سیاست آهستگی و پیوستگی بود. به همین خاطر، همیشه در جلسات تأکید میکردم که کار ما و کارگاه ما، مانند مؤسسهها و آموزشگاههای هنری نیست که بخش مهمی از آن انتفاع مالی باشد. به یاد ندارم از کسی مبلغی گرفته باشیم جز برای برگزاری رونمایی، خرید کتاب یا اجاره سالن. در یکی دو دوره قبل که مبلغی از هنرجویان گرفته شد، با همان مبلغ دومین دفتر داستانهای خود بچهها را به چاپ رساندیم. همیشه میگفتم پولی را که میخواهید به عنوان شهریه بدهید، بروید با آن کتاب بخرید. جالب است بدانید بسیاری از افرادی که متقاضی حضور بودند، وقتی متوجه میشدند جلسات پولی نیست، فکر میکردند احتمالاً جای خوبی نیست و بیارزش است!
به گفته وی، یکی دیگر از دلایل مهم دوام و استمرار «جنوبِ داستان» علاقه جنونآمیز من به داستان و گفتوگو درباره داستان است؛ بهطوریکه به قول بوشهریها اگر از آسمان «منتیل» (دیلم سنگتراشی) میبارید، باید کارگاه را تشکیل میدادیم! گاهی فقط دو یا سه نفر میشدیم، اما باز ادامه میدادم و اتفاقاً مباحث تخصصیتر و جدیتر میشد.
انصاری در ادامه در پاسخ به این سوال که یکی از مهمترین دستاوردهای این کارگاه، پرورش نسلی نو از نویسندگان بوده که برخی از آنها امروز به نویسندگان موفقی هم مبدل شدهاند و در برخی از رویدادهای ادبی بهعنوان داور یا برگزیده حضور موفقی داشتهاند؛ درست است؟ بیان کرد: بیشک همینطور است؛ ما با هم رشد کردیم. یک تبادل اطلاعات و گفتمان در نشستهای کارگاه شکل میگیرد که بسیار مؤثر است. البته این نکته را هم باید گفت که قرار نیست هرکسی که در کارگاهی ادبی شرکت میکند، فردا نویسندهای موفق و بزرگ شود؛ اما اگر ممارست داشته باشد، میتواند به مخاطب جدی ادبیات تبدیل شود.
به عقیده وی، گاهی از یک کارگاه ادبی، منتقدی بسیار خوب و نکتهسنج متولد میشود. در کارگاه ما نویسندگانی با سنین مختلف حضور داشته و دارند؛ از حسین پورصفر و محمود بدیه گرفته تا فاطمه زندهبودى و رحیم رستمی و زهره زنگنه و احمد دریانورد و عدنان جعفری و… بسیاری از این نویسندگان دیگر نیازی به حضور در کارگاه ندارند، اما باز هم به عنوان جایی برای تبادل اندیشه و سلیقههای ادبی در کارگاه حضور پیدا میکنند.
این داستاننویس مجرب جنوبی همچنین در پاسخ به سوال دیگری دال بر اینکه برخی از نویسندگان پرورشیافته کارگاه جنوب داستان، نویسندگان زنی هستند که کارهایشان از سوی نشرهای معتبر کشوری منتشر شدهاند به نظر شما دلیل این توفیق چیست؟، گفت: امروزه یکی از مهمترین عرصههایی که زنان میتوانند در آن نقشآفرینی کنند، حوزه ادبیات داستانی است؛ چراکه زنان داستانها و قصههای بسیاری برای گفتن دارند، نقشی تاریخی؛ چیزی که در گذشته مادربزرگها به عهده داشتند، به عنوان اصلیترین راویان قصههای خانواده، تبار، قبیله و شهر حتی. همزمان نقش پررنگ زنان در تحولات اجتماعی ایران را نیز نمیتوان نادیده گرفت.
انصاری تاکید کرد: در کارگاه «جنوبِ داستان» نیز زنان حضوری پررنگ دارند، چنانچه تقریباً در همه جلسات و کارگاههای ادبی و داستاننویسی کشور نیز اینگونه است. از سوی دیگر، ما در «جنوبِ داستان» تلاش کردیم هر نویسنده نثر و صدای خود را پیدا کند. در سالهای اخیر فاطمه زندهبودى، زهره زنگنه، فرشته حاجیدیوجی، شیوا پولادی و… در جشنوارههای مختلف موفق به کسب جایزه شدند. نسل جدیدی از دختران نویسنده نیز در راه هستند که بسیار به آنها امیدوارم؛ بسیار بااستعداد و باهوشاند. بسیاری از این دختران دبیرستانی آثار مهم ادبی را به زبان اصلی مطالعه میکنند.
وی در خصوص اینکه چرا اغلب داستاننویسان امروزی بهویژه زنان داستاننویس استان تنها به همان یک اثر اکتفا کرده و پس از آن اثری را راهی بازار کتاب نکردهاند، بیان کرد: همین طور است که من اسم این را پدیدهای به نام «سندروم نویسندههای تککتابه» گذاشتهام، این پدیده دلایل متعددی دارد؛ شاید نداشتن چشماندازی ادبی مهمترین دلیل آن باشد. به نظر من، نویسنده یک پروژه ادبی برای خود تعریف نکرده و حتی به آن نیندیشیده است. وقتی آثار نویسندگان مهم و تأثیرگذار دنیا را میخوانید، با منظومهای مشخص از رمانها و مجموعهداستانها مواجه میشوید که جهانی را میسازد که در آن میتوان ردپای اندیشه و دغدغههای نویسنده را یافت. مثلاً در آثار نویسنده مورد علاقهام «یوسا» میتوان این سیر و خط فکری و ادبی را دنبال کرد.
انصاری در ادامه با تاکید بر اینکه نویسنده در مسیر نوشتن هم از نظر فکری و هم از نظر فرمهای ادبی و سبک شخصی به بلوغ میرسد.، افزود: نویسنده باید چشمانداز داشته باشد تا بتواند دست به خلق آثاری ماندگار بزند. نویسندگان ما گویی با چاپ اولین مجموعهداستان یا رمان ارضا میشوند و دیگر سوژهای برای نوشتن ندارند. البته مسائل دیگری نیز ممکن است وجود داشته باشد، از جمله سرخوردگیهای ادبی و اجتماعی و… که بیتاثیر نیست در بیانگیزهکردن آنها برای انتشار کار بعدی.
این داستاننویس و موسس کارگاه داستاننویسی «جنوب داستان» که در حال حاضر پویاترین و زندهترین کارگاه ادبی استان بهشمار میرود، ادامه داد: یکی از خوبیهای کارگاه «جنوبِ داستان» باز بودن درهای آن به روی همه نویسندگان و علاقهمندان ادبیات است. ما در «جنوبِ داستان» شاهد حضور نویسندگانی با سنین و سلیقههای ادبی گوناگون هستیم؛ از حسین پورصفرِ ۷۰ساله گرفته تا سحر رشیدیِ ۱۶ساله. همه اینها در کارگاه ما شرکت میکنند که این مواجهه باعث شکلگیری دیالوگ و گفتوگو میان نسلهای مختلف میشود. در کنار انتقال تجربه نویسندگان قدیمی به نسل جدید، جالبتر زمانی است که نسل جدید داستانهای نویسندگان پیشکسوت را با آرا و نظریههای جدید نقد و تحلیل میکند.
وی سپس به چشمانداز و افقی که برای کارگاه «جنوبِ داستان» تعریف کرده، اشاره و تصریح کرد: افقی که تعریف کردم، تربیت نویسندگانی است که بتوانند در سالهای آینده در حوزه ادبیات داستانی کشور حرفی برای گفتن داشته باشند. این البته افقی آرمانی است، اما روش و منش من همواره حرکت آهسته و پیوسته بوده است. چون معتقدم که نویسنده یکشبه به وجود نمیآید و در عرض پنج تا ۱۰ سال هم نمیتوان انتظار زیادی داشت. این مسیری طولانی و زمانبر است، بهاندازه یک عمر. کمترین کاری که میشود کرد، تربیت مخاطب حرفهای ادبیات است.
انصاری در خصوص اینکه آیا حضور ذهن دارید که تا این لحظه در این کارگاه چه تعداد داستان تولید شدهاست، گفت: حقیقتا من خیلی آماری به مسئله نگاه نمیکنم؛ مسئله بیش از آنکه کمی باشد، کیفی است. ممکن است بگویم ما مثلاً ۲۰۰ داستان تولید کردهایم، اما آیا همه این ۲۰۰ داستان ارزش ادبی و ماندگاری دارند؟ مسلماً نه. پس نمیتوان نگاه کارخانهای داشت. تاکنون دو دفتر از داستانهای نویسندگان منتشر کردهایم و خود نویسندگان نیز چندین مجموعهداستان و رمان منتشر کردهاند.
وی یادآور شد: البته دفتر دوم این کارگاه را با عنوان «فانوس دوم» بهار امسال منتشر کردیم. این مجموعه شامل هشت داستان از سحر رشیدی، مهسا دشتی، فاطمه مسیگر، شیلان میرزایی، ملیکا دلبر، آیه عبدی، ماهک قناتی و غزاله ابولی است. همه این نویسندگان از شاگردان مرضیه ترکینژاد در مدارس مختلف بوشهر از جمله تیزهوشان و نمونه بودند. مرضیه ترکینژاد خود نویسنده و شاعر است. آمدن این دانشآموزان به کارگاه باعث شد ترمی جداگانه برایشان تعریف کنیم و بهصورت مشترک آموزششان دهیم. این مجموعهداستان نتیجه و خروجی این دوره آموزشی است که با استقبال دوستان و نویسندگان استان از جمله دکتر علی صالحی و مسعود کبگانیان مواجه شد. نفس این کار دقیقاً انگیزهبخشی به نسل جوان است و حتماً تأثیرگذار خواهد بود.
انصاری در خصوص اینکه شما در کنار انتشار آثار اعضای کارگاه، از رونمایی کارهایشان نیز غافل نمیشوید، این اقدام تا چه میزان داستاننویسان جوان را به کارشان دلگرمتر و آگاهتر میکند؟، توضیح داد: رونماییها بهویژه در معرفی آثار نویسندگانی که تریبونی فراگیر ندارند و در شهرهای دور از مرکز به سر میبرند، بسیار مؤثر است. به عقیده من، رونماییها یک اتفاق ادبی در این شهرها هستند. به همین خاطر تلاش کردیم این اتفاق را در شهر بوشهر و دیگر شهرهای استان رقم بزنیم. از سوی دیگر، مخاطب ادبیات معمولاً مخاطبی ناشناخته است؛ یعنی نویسنده هیچگاه نمیتواند تکتک خوانندگان آثارش را ببیند، بشناسد و بازخورد بگیرد؛ اما در جلسه رونمایی و نقد و بررسی، این امکان به شکل محدود فراهم میشود و این فرصت، غنیمتی برای نویسنده است و بیشک دلگرمکننده، اثربخش و کارساز است.
وی در خصوص اینکه چرا تاکنون اثری مستقل از خود راهی بازار داستان نکرده است، هم گفت: من بیشتر از همه دستوپاشکسته کار کردهام. داستانهایی نیمهکاره دارم و رمانی ناتمام. دوست عزیزم دکتر علی صالحی مرتب از داستان جدید میپرسد و من اظهار شرمندگی میکنم. همیشه بهانهای برای تنبلی بوده است، اما همزمان درگیر فیلمنامه، نمایشنامه و فیلم مستند هستم که این تمرکز را غیرممکن میکند.
نظر خود را بنویسید
نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.