در خلاء آموزشی، اینفلوئنسرها الگو میشوند!
همه ما حداقل روزی یکبار به صفحه خود در فضای مجازی سر میزنیم و یا به سراغ اینستاگرام، توییتر، فیسبوک، تردز، تلگرام و یا هر اپلیکیشن ارتباطی که در فضای مجازی از آن استفاده میکنیم، میرویم تا ببینیم دنبال کنندگان محبوب ما چهکاری انجام میدهند.
کودکان و نوجوانان نیز در این مسیر کنار ما هستند، شاید خود شما بارها از آشنایی کودکانی در بازه سنی هفتتا ۱۰ سال و یا نوجوانانی در بازه سنی ۱۰ تا ۱۶ سال با فضای مجازی شگفتزده شده باشید. اینفلوئنسرهایی که اسم آنها به گوش شما نخورده است اما این کودکان و نوجوانان در جریان ریزترین اتفاقات شخصی زندگی آنها هستند و یا حتی سعی میکنند آنها را الگو خود قرار دهند.
معلمان و یا والدین دیگر الگو نیستند؛ الگوها اکنون برای کودکان و نوجوانان اینفلوئنسرها در یوتیوب و اینستاگرام هستند. آنها در اینترنت هستند، باحال به نظر میرسند، در مورد چیزهایی صحبت میکنند که شما دوست دارید، بنابراین آنها الگو هستند.
قدرت الگوها در زندگی کودکان و نوجوانان بسیار حائز اهمیت است، زیرا آنها تشویق میشوند تا رویاهای خود را دنبال کنند، استعدادهای خود را پیدا کنند و به گمان خود بزرگسالان موفقی شوند. واضح است که رسانههای اجتماعی میتوانند به روشهای شگفتانگیزی و بهعنوان بستری برای کمک به میلیونها کودک و نوجوان مورداستفاده قرار گیرند؛ بسیاری از وبلاگنویسها هستند که آشکارا تجربیات خود در مواجهه با افسردگی و اضطراب را به اشتراک میگذارند. اینجاست که باید از پلتفرم و تأثیری که آنها در اختیار دارند و توانایی ایجاد یک رابطه تقریباً فردی با مخاطبان استفاده کرد و از پتانسیل آن بهره مثبت برد، با این حال بهرهوری مثبت از فضای مجازی نیازمند آموزش است و در محیطی که خلاء آموزشی وجود دارد خطرات زیادی کودکان و نوجوانان را تهدید میکند.
نتایج نظرسنجی صورت گرفته از طرف گروه مشاوره بوستون نشان میدهد که ۹۳ درصد از کودکان ۸ تا ۱۷ ساله در اینترنت هستند. آنچه تکاندهنده است این است که حداقل یک نفر از چهار پاسخدهنده به این نظرسنجی یکبار تجربه تهدید سایبری را داشتهاند. باوجود فراوانی چنین تهدیداتی، بیشتر حوادث گزارش نمیشوند. تنها حدود ۴۰ درصد از والدین گفتند که فرزندانشان در مورد محتوای نامناسبی که در فضای مجازی با آنها مواجه شده بودند، آنها را مطلع کرده است.
امروزه، بحثهای مربوط به امنیت آنلاین کودکان و برنامههایی که تلاش میکنند به این موضوع بپردازند بهشدت به سمت خطرات سوءاستفاده جنسی آنلاین از کودکان و قلدری سایبری گرایش دارند؛ بااینحال خطراتی که کودکان در فضای مجازی با آن روبرو هستند بسیار گستردهتر است.
در این راستا و برای کاهش خطراتی که کودکان و نوجوانان را در محیط آنلاین تهدید میکند، مدارس و سیستمهای آموزشی برخی از کشورها اجرای برنامههای آموزشی و برنامههای درسی را برای فراگیری مهارتها پیشگرفتهاند. این سیستمهای آموزشی باید ملموس باشند و راهحلهایی برای خطرات آنلاین ارائه دهند. اینکه چه هستند؟ کجا هستند؟ چگونه به آنها واکنش نشان دهیم و چگونه از آنها اجتناب کنیم! علاوه بر این، سیستمهای آموزشی باید با والدین در تعامل باشند تا آنها را در جریان آخرین تهدیدات قرار گیرند.
جلسات اطلاعرسانی والدین باید توسط مدارس ارائه شود و کمپینهای آگاهیرسانی متمرکز بر تهدیدات سایبری باید در همهجا وجود داشته باشد. به همان اندازه مهم، مدارس باید دورههای سواد دیجیتالی را ارائه دهند تا اطمینان حاصل شود که مربیان با آخرین پیشرفتهای فناوری و پویاییهای خطر سایبری بهروز هستند.
ممکن است به نظر برسد که این کاری بسیار سخت و زمانبر است و درواقع همینطور نیز است؛ اما پذیرفتن عواقب ناشی از جدی نگرفتن تهدیدات سایبری علیه کودکان یا عدم رویارویی موثر با این تهدیدات که با تلفات ایمنی، کیفیت زندگی، رشد و سلامت کودکان سنجیده میشود سختتر خواهد بود!