بهادر قائدی برازجانی
بهادر قائدی برازجانی

کتاب؛ کلید دروازه‌های ذهن

49 بازدید

اوایل دهه هشتاد شمسی بود و من دانشجوی دانشگاهی در مشهد. روزی در راهروی دانشکده، استادی مرا صدا زد و گفت‌وگویی کوتاه اما اثرگذار با من داشت که بعدها مسیر زندگی‌ام را تغییر داد. دکتر خزاعی فرید با نگاهی کنجکاو پرسید: «کتاب می‌خوانی؟» نمی‌دانم چه در من دیده بود که این پرسش را مطرح کرد. پاسخم مثبت بود، اما او با لبخندی پیشنهاد داد سری به کتابفروشی قدیمی امام خمینی(ره) در نزدیکی دانشگاه بزنم. گفت: «آنجا می‌توانی ساعت‌ها کتاب بخوانی، حتی اگر چیزی نخریدی.» این پیشنهاد ساده، دریچه‌ای به دنیایی جدید گشود. بارها به آن کتابفروشی رفتم، غرق در صفحات کتاب‌ها شدم، گاه کتابی خریدم و گاه فقط خواندم و لذت بردم. همان‌جا، در میان قفسه‌های خاک‌خورده و بوی کاغذ، با خودم عهد بستم که اگر روزی به زادگاهم؛ برازجان، برگشتم، کتابفروشی راه‌اندازی کنم که پناهگاهی برای عاشقان کتاب باشد؛ جایی که بتوانی ساعت‌ها در آن غرق شوی، بدون اجبار به خرید.

دانشگاه تمام شد و به سربازی رفتم. سرباز معلم شدم و همان عهد قدیمی را عملی کردم. کتابفروشی کوچک و صمیمی راه انداختم؛ جایی که هرکس می‌توانست بیاید، بخواند و بدون خرید چیزی، لذت ببرد. حالا که خودم معلم شده‌ام، عمیق‌تر درک می‌کنم که گاهی یک جمله از یک معلم می‌تواند جرقه‌ای باشد برای مسیری پر از خیر و برکت. یک کلام ساده می‌تواند آینده‌ای را بسازد.

همه ما بارها شنیده‌ایم که سرانه مطالعه در ایران پایین است. حتی کسانی که خود اهل کتاب نیستند، روی این موضوع اجماع دارند؛ اما چرا برای تغییر این وضعیت کاری نمی‌کنیم؟ این پرسش، خود نیازمند تأملی عمیق است. در دنیایی که فضای مجازی و اینترنت، سایه‌ای سنگین بر کتاب‌های کاغذی انداخته، دسترسی سریع به اطلاعات شاید مزیتی بزرگ باشد. با چند کلیک می‌توانی کتابی را پیدا کنی و در وقت صرفه‌جویی کنی؛ اما چیزی در درونم فریاد می‌زند که ورق زدن کتاب، بوی کاغذ و حس لمس صفحات، تجربه‌ای است که هیچ صفحه نمایشگری نمی‌تواند جایگزینش شود. این حس سنتی، گویی بخشی از وجود من است.

بحث کتاب کاغذی و دیجیتال در سراسر جهان موافقان و مخالفان خود را دارد، هرکدام با دلایلی محترم، اما قصد من در این یادداشت، نه ورود به این جدال که سخن گفتن از جادوی مطالعه است. چندی پیش، مقاله‌ای خواندم درباره تحقیقی در یکی از دانشگاه‌های آمریکا. در این پژوهش، ارتباط میان دایره واژگان و جنبه‌های مختلف زندگی بررسی شده بود. نتیجه برایم شگفت‌انگیز بود: دانشجویانی که دایره واژگان گسترده‌تری داشتند، نه‌تنها ضریب هوشی بالاتری نشان دادند، بلکه از نظر مالی و روابط اجتماعی نیز وضعیت بهتری داشتند. این کشف، گویی کلیدی بود به فهم اهمیت کلمات. کلمات، دروازه‌های ورود به ایده‌ها، دانش و دنیاهای ناشناخته‌اند و مطالعه، ابزاری برای شکار این گنجینه‌هاست.

در این سال‌ها دریافته‌ام که مطالعه، صبر می‌آموزد. کسی که کتاب می‌خواند، ساعت‌ها به سخنان نویسنده گوش می‌سپارد، تجربه‌های او را زیست می‌کند و گویی زندگی‌های متعددی را در یک عمر تجربه می‌کند. مطالعه، دانش ما را از جهان عمیق‌تر می‌کند، مهارت تفکر انتقادی را پرورش می‌دهد و ذهن را برای تحلیل و ارزیابی مسائل ورزیده می‌سازد. خواندن کتاب کاغذی، به‌ویژه تمرینی برای تمرکز است؛ ژیمناستیکی برای ذهن. مثل ورزش که عضلات را تقویت می‌کند، مطالعه ذهن را چابک و قدرتمند می‌سازد. برای من، کسی که کتاب نمی‌خواند، گویی از مراقبت از ذهنش غفلت کرده، مثل کسی که مسواک نمی‌زند یا از جسمش مراقبت نمی‌کند.

یکی دیگر از موهبت‌های کتاب، کاهش استرس است. وقتی در دنیای یک رمان یا کتاب غرق می‌شوی، افکار سمی جایی برای جولان ندارند. از روزمرگی فاصله می‌گیری و آرامشی عمیق را تجربه می‌کنی. مطالعه منظم، سن عقلی را بالا می‌برد. وقتی کتابی خوب می‌خوانی، انگار عصاره عمر نویسنده را به خودت هدیه داده‌ای. گویی زندگی او را بدون زیستن مستقیم تجربه کرده‌ای. شاید به همین دلیل است که اهل مطالعه، گاه از زمانه خود جلوتر می‌روند، انگار زمان از آن‌ها عقب می‌ماند.

اما چه بخوانیم و چگونه بخوانیم؟ این پرسش‌ها خود داستانی جداگانه دارند. انتخاب کتاب مناسب و روش مطالعه، عمق تجربه ما را تعیین می‌کند. با این حال، وضعیت کتابخوانی در ایران، با نگاهی به تیراژ پایین کتاب‌ها و حال‌وروز کتابفروشی‌ها نگران‌کننده است. هر یک از ما وظیفه داریم گامی هرچند کوچک، برای تغییر این وضعیت برداریم. نقش معلمان و والدین در این مسیر حیاتی است. کودکی که والدینش اهل مطالعه نیستند، به‌سختی به کتاب روی می‌آورد. معلمان نیز می‌توانند با یک جمله، یک پیشنهاد یا یک کتاب، آینده‌ای را تغییر دهند.

در پایان، شما را با این پرسش تنها می‌گذارم: مطالعه چه نقشی در پیشرفت جوامع پیشرفته داشته است؟ آیا سرانه مطالعه، یکی از ستون‌های اصلی توسعه یک جامعه است؟ بیایید لحظه‌ای تأمل کنیم و شاید، با یک کتاب، گامی به سوی دنیایی بهتر برداریم.

اشتراک‌گذاری: