جنگ تحمیلی و همبستگی ملی
۱۴۰۴-۰۴-۲۳
اعلام کاهش ۴۰ درصدی بارندگی، صرفاً یک خبر هواشناسی نیست. این عدد معنایش روشن است: کاهش بارندگی یعنی فشار بر زندگی روزمره، کمبود در کشاورزی، مشکلات صنعت، گسترش فرونشست زمین و حتی تهدید امنیت اجتماعی. هر کشوری که چنین کاهشی را تجربه کند، بلافاصله برنامهریزی میکند. در ایران اما معمولاً این آمارها شنیده میشوند، چند روزی مورد بحث قرار میگیرند و بعد فراموش میشوند تا زمانی که بحران خود را تحمیل کند.
رئیسجمهور در دیدار اخیر خود گفت: «تیم بزرگ دانشگاهی در مورد آب مشغول کار هستند.» این جمله اگرچه امیدبخش به نظر میرسد، ولی تجربه نشان داده مشکل ایران کمبود تحقیق نیست. صدها پایاننامه، گزارش و مقاله درباره آب در قفسههای دانشگاهی وجود دارد. مسئله اصلی این است که سیاستمداران در بزنگاهها یا به این پژوهشها توجه نمیکنند یا برخلاف آن عمل میکنند. در نتیجه اعتماد متقابل بین دانشگاه و دولت از بین رفته است.
برای درک بهتر، کافی است نگاهی به تجربههای جهانی بیندازیم. استرالیا در دهه ۹۰ میلادی با خشکسالی شدید روبهرو شد. آنها بهجای تکرار پروژههای پرهزینه عمرانی، به سراغ اصلاح مدیریت آب رفتند: قیمتگذاری واقعی، محدودیت مصرف خانگی، تغییر الگوی کشت و استفاده از فناوریهای نوین. عربستان سعودی نیز در دو دهه اخیر میلیاردها دلار در فناوری نمکزدایی و بازچرخانی سرمایهگذاری کرده و بخش بزرگی از نیاز آبی خود را از همین مسیر تأمین میکند. برای سعودیها، آب مسئلهای استراتژیک و حیاتی است.
ایران اما مسیر متفاوتی رفته است. سیاست اصلی سالها سدسازی، انتقال آب بینحوضهای و حفر چاههای عمیق بوده است. این اقدامات شاید در کوتاهمدت مشکل را عقب انداختهاند، ولی در بلندمدت وضع را وخیمتر کردهاند. خشک شدن تالابها، فرونشست زمین و نابودی کشاورزی بومی، نتیجه همین تصمیمهاست. حالا حتی کاهش ۴۰ درصدی بارندگی، به تهدیدی جدی برای حیات اجتماعی تبدیل شده است.
در چنین شرایطی، تیم دانشگاهی رئیسجمهور اگر بخواهد موفق باشد، باید چند اصل را رعایت کند: واقعبینی بیپرده، ارائه پیشنهادهای عملی و قابل اجرا و شفافسازی برای مردم درباره ضرورت تغییر در مصرف خانگی و کشاورزی. مردم باید بدانند که ادامه الگوی فعلی، بحران را تشدید خواهد کرد.
از سوی دیگر، دولت هم باید آماده پذیرش تصمیمهای سخت باشد: کاهش سطح زیرکشت محصولات پرمصرف، واقعی کردن قیمت آب، سرمایهگذاری در بازچرخانی و محدود کردن مصرف خانگی. این تصمیمها آسان نیستند و مخالفان جدی دارند، اما چارهای جز آن وجود ندارد. سیاستمدار اگر امروز به خاطر هزینه سیاسی تصمیم نگیرد، فردا بحران بهگونهای رخ خواهد داد که دیگر انتخابی باقی نماند.
خطر دیگر این است که تیم علمی صرفاً برای پرکردن جلسات رسمی به کار گرفته شود. چند گزارش تهیه شود، در رسانهها تبلیغی شود و همه چیز به روال قبل بازگردد. این بدترین سناریو برای دانشگاه است؛ زیرا سرخوردگی و بیاعتمادی را دوچندان میکند. امیدی که به وجود آمده اگر به نتیجه نرسد، ضربهاش از نبود امید هم سنگینتر خواهد بود.
بحران آب در ایران، آزمونی برای سیاست و اعتماد به علم است. آیا سیاستمداران حاضرند به دانشگاه اعتماد کنند و توصیههای علمی را اجرا کنند، حتی اگر دشوار باشد؟ یا بار دیگر علم نادیده گرفته خواهد شد و تصمیمهای کوتاهمدت جایگزین خواهد شد؟ پاسخ به این پرسش آینده ایران را رقم خواهد زد.
یک نکته روشن است: بحران آب منتظر سیاستمداران نمیماند. یا امروز تصمیم میگیریم، یا فردا بحران به اجبار ما را وادار به تصمیم خواهد کرد. تفاوت این دو فقط در میزان خسارت و هزینهای است که مردم باید بپردازند.