دکتر محمد محمودی کیا
دکتر محمد محمودی کیا

تحلیلی بر آینده منازعه ایران و اسرائیل؛ از امتناع تا امکان

1 بازدید

دکتر محمد محمودی کیا عضو هیات علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی در یادداشتی برای جماران نوشت: تحلیل روندها و بررسی اخبار تحولات منطقه‌ای حکایت از یک تدارک گسترده برای آغاز یک تنش نظامی با دامنه تأثیرگذاری بالا دارد که با توجه به بدعهدی و خوی تجاوزکارانه رژیم صهیونی و نیز انفعال بازیگران منطقه‌ای و بازیگران سطح نظام، به نظر می‌رسد منطقه درون یک مسیر بدون بازگشت از تنش قرار دارد که می‌بایست در کمال هوشیاری خود را برای هرگونه تنش مجدد آماده کنیم.

تحرکات نظامی در منطقه و به طور مشخص دستور اخیر دونالد ترامپ برای ارسال تمامی سامانه‌های پدافند هوایی حوزه خلیج فارس به اسرائیل، حکایت از تمهید لجستیکی گسترده برای مواجهه فوری دیگری در منطقه حکایت دارد.

این که در مرحله آتی از نبرد- و احتمالاً در وضعیتی خشونت‌بارتر از قبل – کدامیک از طرفین عملیات غافلگیرانه خود را آغاز خواهند کرد به شرایط و مؤلفه‌های مختلفی بستگی دارد، ولی یک امر در این میان به نظر قطعی است و آن اصل مواجهه دوباره بین طرفین منازعه است.

هر چند برخی تحلیل‌گران معتقدند رژیم صهیونی در وضعیت یک تهاجم گسترده دیگر نیست، ولی تجربه خسارت‌بار تهاجم پیشین مبتنی بر راهبرد غافلگیری، تأکیدی است بر لزوم واقع‌نگری هر چه بیشتر و پرهیز از خوش‌بینی‌های تحلیلی؛ چرا که رژیم صهیونی در عمل ثابت کرده به هیچ توافق و صلحی پایبند نیست و خوی تجاوزکارانه و شرور آن اجازه سکون و آرامش بدان را نمی‌دهد. چنانچه در طی دو سال اخیر نشان داده هیچ خط قرمزی در استراتژی تهاجمی خود ندارد و آن میزان نسبت به امنیت هستی‌شناختی خود بیمناک است که از گشودن هر جبهه تازه‌ای در جنگ ابایی ندارد که البته این راهبرد بدون حمایت سخاوتمندانه غرب هرگز امکان‌پذیر نمی‌بود.

اینک رژیم صهیونیستی به رهبری دولتی ائتلافی از نیروهای افراطی راست‌گرا همچون نتانیاهو، اسموتریچ، بن گویر، خود را در یک مبارزه مقدس و ماموریتی الهی! تلقی کرده که بر پایه برتری قوم یهود، هرگونه خشونت برای بازدارندگی حداکثری، ایجاد منطقه حائل و نیز تغییر در معادلات امنیتی منطقه با هدف بیشینه‌سازی صیانت از دولت یهود را مجزی دانسته و طی دو سال اخیر مواجهه خشونت‌باری را به طور عمده نسبت به غیرنظامیان در غزه، کرانه باختری، لبنان، سوریه، یمن و ایران در پیش گرفته است.

 هرچند انگیزه‌های نامقدس در داخل اراضی اشغالی و نیز حمایت‌های سخاوتمندانه غرب از اسرائیل موجب شده تا ماشین جنگی این رژیم صحنه‌های غیرقابل‌باوری از خشونت را در برابر دیدگان جهانیان قرار دهد، با این حال، رژیم در عمل نتوانسته جز ویرانی و مرگ برای بخش‌های غیرنظامی اهداف خود، دستاورد ارزشمندی حاصل نماید.

با این حال، هر چند ترور فرماندهان نظامی مقاومت و یا هدف قرار دادن پایگاه‌های لجستیکی آن توانسته به مراتب و درجاتی توان عملیاتی مقاومت را مختل و یا متوقف نماید، ولی کماکان مقاومت، قدرت عملیاتی و توان آفندی خود را حفظ کرده و از سوی دیگر، تا کنون نیز بر اساس یک اتاق فرماندهی مشترک، عملیات نظامی علیه بانک اهداف خود در سرزمین‌های اشغالی را اجرا نکرده است که در صورت تحقق این مهم، رژیم در یک وضعیت غافلگیری و پدافندی بسیار شکننده قرار خواهد گرفت که این مهم امروز بسیاری از موانع و محدودیت‌های گذشته را پیش روی خود ندارد که این امر، در صورت تحقق، صورت معادلات امنیتی و مناسبات محیط تنش را به صورت بنیادین تغییر خواهد داد.

با این وصف، به نظر می‌رسد اصل تنش اجتناب‌ناپذیر است و می‌توان متوقع بود در آینده نزدیک صورتی عملی به خود بگیرد که این امر ضروری می‌نماید تمامی تدابیر لازم برای آن اندیشیده و حتی تمهیدات لازم برای اقدام پیش‌دستانه نیز در دستور کار قرار گیرد چرا که جنگ تنها با وقفه مواجه شده و شرایط جنگی کماکان ادامه دارد که این مهم با توجه به غافلگیری در حمله پیشین و سطح خسارت‌های انسانی و مادی، هوشیاری بالاتری را می‌طلبد.

با این همه، در راهبرد هجوم، به نظر می‌رسد اسرائیل به دنبال ورود به یک جنگ طولانی مدت با ایران نیست و احتمالاً راهبرد آن مبتنی بر محدودیت زمانی اجرای خواهد شد.

هر چند تحلیل شرایط و محیط تنش حکایت از ازسرگیری تنش دارد با این حال، نگارنده هرگز اهمیت دیپلماسی حتی در بدترین شرایط جنگی را ندید یا کم اهمیت ندانسته و معتقد است دیپلماسی ابزار موثری برای مدیریت تنش در شرایط جنگی است، ولی حقوق بین‌الملل و قدرت چانه‌زنی دیپلماتیک در برابر یک رژیم متجاوز و کودک‌کش، ابزار کارآمدی نبوده و در این مواجهه، تنها قدرت آفندی و عملیاتی و بسیج منابع و ظرفیت‌های در دسترس است که می‌تواند مانع از شرارت رژیم شرور و یا تنبیه عبرت‌آموز آن شود.

همچنین باید توجه داشت تحلیل رفتار بازیگران منطقه‌ای همچون عربستان و ترکیه و نیز بازیگران سطح نظام همچون روسیه و چین در قبال تحولات مذکور، متغیرهای مهمی هستند که هر یک به درجاتی می‌توانند بر سویه تحولات تاثیرگذار باشند، ولی این که بخواهند مانع از بروز تنش باشند تا کنون نشانه قابل توجهی در کنش سیاست خارجی آنها مشاهده نمی‌شود.

در مجموع، جمهوری اسلامی ایران علی‌رغم محدودیت‌های قابل‌توجه در منابع و نیز موانع موجود بر سر راه کنشگری در سطح نظام بین‌المللی، به دلیل ویژگی‌های ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک، ژئوپلیتیکی خود از ظرفیت‌های قابل‌توجهی برای حضور هر چه فعالانه‌تر در سطح معادلات سیستمی و نیز بازترمیم خود برخوردار است که این مهم درون یک منطق نظری واقع‌گرا می‌تواند زمینه را برای فهم واقعیت میدانی و نیز چگونه بسیج منابع فراهم کند.

نگارنده با تأکید بر رئالیسم هوشمند که ترکیب هم‌زمان‌شده‌ای از تقویت قدرت سخت، ساخت قدرت در داخل و نیز بسط کنشگری توازن‌بخش با قدرت‌های سطح نظام است، از آن به عنوان راهبردی مرجح برای سیاست خارجی و دفاعی ایران در این دوره زمانی یاد کرده چنانچه بر پایه راهبردهای تجویزی آن بتوان تنش اجتناب‌ناپذیر با رژیم صهیونی و یا احتمالا مداخله نظامی آمریکا درون آن را مدیریت کرد.

اشتراک‌گذاری: