بهادر قائدی برازجانی
بهادر قائدی برازجانی

بامداد جنوب؛ بستری برای شکوفایی قلم‌های آینده

16 بازدید

در حدود سال ۱۲۷۹ ه. ش، هنگامی که جرقه‌های اولیه روزنامه‌نگاری در بوشهر با انتشار روزنامه «طلوع» زده شد، کمتر کسی تصور می‌کرد این مسیر پرپیچ‌وخم روزی به صدایی رسا و تأثیرگذار در قالب «بامداد جنوب» بدل شود. از آن روز تا امروز، مطبوعات بوشهر تحولات بسیاری را از سر گذرانده‌اند؛ از چالش‌های فنی چاپ تا تأثیرات عمیق فرهنگی و اجتماعی که این رسانه‌ها بر جای گذاشته‌اند. «طلوع»، به سردبیری عبدالحمید خان ثقفی، هرچند تنها چند شماره در چاپخانه مظفری منتشر شد، اما به گمانم نقطه عطفی در تاریخ ژورنالیسم بوشهر و حتی ایران بود. نگاه انتقادی «طلوع» به مدیریت قاجار، با بهره‌گیری از طنز سیاسی و کاریکاتور، سرآغاز جریانی فرهنگی و اجتماعی شد؛ جریانی که به تولد مطبوعات حرفه‌ای در این سرزمین انجامید. و حالا، «بامداد جنوب» با انتشار بیش از دو هزار شماره، همچنان پرچمدار این میراث است و شایسته تقدیر.

به یاد دارم روزی را که در دفتر عبدالله رئیسی، به بهانه جشنواره ملی داستان کوتاه پرراس، با تیم کانون همیاران جوان گرد هم آمدیم، در آن جمع، دکتر علی صالحی، نویسنده خوش‌قلم بوشهری، گفت: «دشتستان مانند آمریکای لاتین است؛ پر از ماجرا و داستان.» این تشبیه چنان به دلم نشست که هنوز در ذهنم زنده است. بوشهر، سرزمینی پر از نبوغ و فرصت، نیازمند فضایی است که این استعدادها در آن شکوفا شوند و در مقیاسی بزرگ‌تر دیده شوند. اینجا است که نقش نشریات بومی، به‌ویژه «بامداد جنوب»، بیش از پیش برجسته می‌شود.

به زعم من، روزنامه‌ها فراتر از رسالت آگاهی‌بخشی شان، کارکردی عمیق‌تر دارند: پرورش استعدادهای نویسندگی. آن‌ها می‌توانند بستری باشند برای کسانی که رویای نوشتن در سر دارند؛ نویسندگانی که شاید هنوز قلم‌شان به قدر کافی دیده نشده، اما ایده‌ها و کلمات‌شان می‌تواند آینده ادبیات و فرهنگ یک سرزمین را رقم بزند.

من هم یکی از همین رویاپردازانم. از نوجوانی سودای نویسندگی در سر داشتم و آرزو می‌کردم روزی کلماتم نه‌تنها در ذهنم، بلکه روی کاغذ و پیش چشم دیگران جان بگیرند. گاه‌وبیگاه در فضای مجازی می‌نوشتم؛ یادداشت‌هایی کوتاه، دل‌نوشته‌هایی از جنس روزمرگی یا تأملاتی درباره فرهنگ و زندگی سرزمینم، و گاهی خلاصه کتاب‌هایی که خوانده بودم. اما فضای مجازی، با همه گستردگی‌اش، گاهی بی‌رحم است؛ نوشته‌ها در آن گم می‌شوند و بازخوردهای عمیق کمتر نصیب نویسنده می‌شود.

اینجاست که نقش روزنامه‌ای مانند «بامداد جنوب» پررنگ‌تر می‌شود. این روزنامه می‌تواند سکویی باشد برای نویسندگان نوپا، جایی که قلم‌های تازه‌کار در کنار حرفه‌ای‌ها دیده شوند و بالنده گردند. «بامداد جنوب» با ایجاد فضایی برای انتشار یادداشت‌ها، مقالات و داستان‌های کوتاه، می‌تواند استعدادهای پنهان را کشف کند و به آن‌ها اعتمادبه‌نفس ببخشد. کافی است به نویسندگان جوان فرصت داده شود تا با راهنمایی و نقد سازنده، مسیر خود را پیدا کنند.

تصور کنید صفحه‌ای در «بامداد جنوب» به نویسندگان تازه‌کار اختصاص یابد؛ فضایی برای انتشار داستان‌ها، شعرها و یادداشت‌های آن‌ها. چنین ابتکاری نه‌تنها به رشد نویسندگان کمک می‌کند، بلکه خوانندگان را با صداها و دیدگاه‌های تازه آشنا می‌سازد. بوشهر، با تاریخ و فرهنگ غنی‌اش، پر است از داستان‌های ناگفته و استعدادهایی که منتظر دیده شدن‌اند. «بامداد جنوب» می‌تواند پلی باشد میان این استعدادها و مخاطبان، میان رویاها و واقعیت.

شاید قیاس جسورانه‌ای باشد، اما مگر گابریل گارسیا مارکز و ارنست همینگوی از دل روزنامه‌ها و نشریات زاده نشدند؟ مگر پرویز ناتل خانلری در مجله «سخن» بستری برای درخشش صادق هدایت، احمد شاملو و سیمین دانشور فراهم نکرد؟ نمونه‌های بسیاری در ایران و جهان نشان می‌دهند که مطبوعات می‌توانند خاستگاه استعدادهای شگرف باشند. البته، به قول محمود دولت‌آبادی، «ادبیات امری جانکاه است» و کاری بس دشوار؛ اما وقتی به روند و رویکرد «بامداد جنوب» نگاه می‌کنم، آینده‌ای نویدبخش در ذهنم نقش می‌بندد؛ آینده‌ای که در آن نسل جدیدی از نویسندگان بوشهری متولد شده و به بالندگی رسیده‌اند. باری، به بهانه روز خبرنگار به همه خبرنگاران و روزنامه نگاران استان خداقوت و دست مریزاد می گویم و آرزوی توفیق روزافزون برای خانواده «بامداد جنوب»  دارم.

اشتراک‌گذاری: