قادر باستانی تبریزی
قادر باستانی تبریزی

بازآفرینی قدرت اطلاعاتی، کلید بقای هوشمندانه

1 بازدید

جنگ اخیر، بی‌تردید آغاز یک مرحله جدید از مواجهه‌هاست؛ مرحله‌ای که در آن، نه فقط موشک و تانک، بلکه روایت و معنا، باور و احساس، مخاطب و ذهن او تعیین‌کننده است. در این میدان، آن‌که توان تحلیل دقیق‌تر، روایت هوشمندانه‌تر و سیاست‌گذاری چابک‌تر داشته باشد، برنده واقعی است. نظام اسلامی باید خود را برای این سطح از جنگ آماده کند؛ سطحی که در آن «سامانه شناختی» به اندازه «سامانه پدافندی» اهمیت دارد.

جنگ‌ها، در عین ویرانگری، آیینه‌هایی بی‌رحمند که نقاط کوری را آشکار می‌کنند که در روزهای صلح از دید پنهان مانده‌اند. آنچه در مواجهه نظام با جنگ ۱۲روزه اخیر برجسته شد، اخلال در ارزیابی برخی مؤلفه‌های اطلاعاتی-تحلیلی بود؛ وضعیتی که می‌تواند با رویکردی آینده‌نگرانه، به فرصتی برای بازتعریف ظرفیت‌های نرم‌افزاری امنیت ملی تبدیل شود.

در جهانی که جنگ‌ها دیگر فقط در میادین فیزیکی رخ نمی‌دهند، بلکه در ذهن مخاطبان، پلتفرم‌های دیجیتال و لایه‌های پنهان رسانه‌ای و سایبری نیز جریان دارند، قدرت ملی بیش از آن‌که به ابزار نظامی متکی باشد، به توان ارزیابی، تحلیل و سیاست‌سازی مؤثر وابسته شده است. از این منظر، بازنگری در سامانه تحلیل اطلاعاتی کشور، نه فقط واکنشی صرف به یک رخداد، بلکه گامی راهبردی در جهت ارتقای قدرت شناختی نظام جمهوری اسلامی است؛ ظرفیتی که رمز بقای هوشمندانه در شرایط نوین نظم منطقه‌ای و جهانی خواهد بود.

جنگ‌ها همواره فرصت‌هایی نادر برای سنجش و بازآرایی ساختارهای حاکمیتی‌اند، چراکه آنچه در زمان صلح ممکن است در هاله‌ای از توجیه و تکرار پنهان بماند، در شرایط بحرانی تمام‌قد نمایان می‌شود. جنگ ۱۲ روزه اخیر در منطقه، گرچه با برخی دستاوردهای راهبردی برای جبهه مقاومت همراه بود، اما از منظر تحلیل اطلاعاتی، نشانه‌هایی از نیاز به بازتعریف سازوکارهای دریافت، پردازش و برآورد اطلاعات در سطوح ملی را به نمایش گذاشت.

اشتباه رایج در مواجهه با چنین وضعیت‌هایی، حواله دادن مسئولیت‌ها به یک نهاد خاص یا چند فرد است. بدیهی است، چالش اطلاعاتی، غالباً حاصل اختلال در «زنجیره دانایی» است؛ از جمع‌آوری داده‌های میدانی تا تفسیر راهبردی، از انتقال تحلیل به تصمیم‌گیر تا اعمال آن در میدان. اگر هر یک از این حلقه‌ها دچار ضعف باشد، نتیجه چیزی جز سوءبرداشت، تصمیم‌های نادرست و تحرکات پُرهزینه نخواهد بود.

جنگ اخیر، بی‌تردید آغاز یک مرحله جدید از مواجهه‌هاست؛ مرحله‌ای که در آن، نه فقط موشک و تانک، بلکه روایت و معنا، باور و احساس، مخاطب و ذهن او تعیین‌کننده است. در این میدان، آنکه توان تحلیل دقیق‌تر، روایت هوشمندانه‌تر و سیاست‌گذاری چابک‌تر داشته باشد، برنده واقعی است. نظام اسلامی باید خود را برای این سطح از جنگ آماده کند؛ سطحی که در آن «سامانه شناختی» به اندازه «سامانه پدافندی» اهمیت دارد.

در ساختارهای پیشرفته حکمرانی، پذیرش نواقص در سامانه‌های تحلیل اطلاعاتی نه تنها نشانه ضعف نیست، بلکه گام نخست در مسیر بازسازی و ارتقای قدرت راهبردی کشورهاست. آمریکا، روسیه و حتی رژیم صهیونیستی بارها و بارها پس از حوادثی غیرمنتظره، دست به اصلاح بنیادین در سیستم‌های ارزیابی اطلاعاتی خود زده‌اند. جمهوری اسلامی نیز اکنون در موقعیتی مشابه قرار دارد که می‌تواند از این مرحله، برای بازآفرینی قدرت نرم‌افزاری خود بهره گیرد.

به بیان دقیق‌تر، حاصل نبرد اطلاعاتی در جنگ ۱۲ روزه، اگر به تأملی عمیق و تحولی ساختاری نینجامد، خود به آستانه‌ای برای ناکامی‌های بزرگتر در آینده بدل خواهد شد. راه پیش‌رو، نه در نفی واقعیت، بلکه در تبدیل آن به سکوی بازآفرینی قدرت اطلاعاتی و شناختی جمهوری اسلامی ایران است و این مسیر، تنها با صداقت در تحلیل، شجاعت در اصلاح، و هوشمندی در سیاست‌سازی میسر است.

در نبرد اخیر، در سطح تحلیل شناختی-رسانه‌ای، خلأهایی دیده شد که نشان از لزوم هم‌افزایی بیشتر میان نهادهای اطلاعاتی، رسانه‌ای و راهبردی دارد. روایت‌سازی مؤثر، پیش‌بینی واکنش‌های افکار عمومی جهانی، هماهنگی در پیام‌رسانی و پیشگیری از غافل‌گیری ادراکی، همگی جزو عرصه‌هایی هستند که نیازمند بازتعریف جایگاه در الگوی تصمیم‌سازی کشورند. تجربه‌نگاری‌های کشورهای توسعه‌یافته در زمینه حکمرانی اطلاعاتی نشان می‌دهد که تهدیدهای نوظهور غالباً در شکاف بین ساختارهای سنتی و تحولات محیطی بروز می‌کنند. به همین دلیل مهم‌ترین گام، شکل‌گیری یک سامانه تحلیل یکپارچه، چندلایه و متکی بر داده‌های واقعی و هوش تحلیلی است؛ سامانه‌ای که نه صرفاً در لحظه بحران، بلکه در ساختار روزمره حاکمیتی، نقش‌آفرینی مستمر داشته باشد.

پیشنهاد مشخص آن است که کمیته‌ای حرفه‌ای، فرانهادی و مستقل، با مأموریت بررسی روندهای تحلیلی مرتبط با بحران اخیر شکل گیرد. این کمیته با بهره‌گیری از ظرفیت نهادهای امنیتی، رسانه‌ای، دانشگاهی و پژوهشی، منشأ خلأهای تحلیلی را شناسایی کند و مدلی برای تعاملات میان‌حوزه‌ای در مدیریت دانش امنیت ملی ارائه دهد که اساس بازآرایی قدرت اطلاعاتی نظام شود.

مهم‌ترین اولویت، بازطراحی سامانه تحلیلی نظام است. دیگر نمی‌توان صرفاً بر تحلیل‌های سنتی یا گزارش‌های میدانی محدود تکیه کرد. تهدیدات شناختی، عملیات‌های روانی، الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی، بازیگران غیردولتی، و مهم‌تر از همه، سیالیت افکار عمومی، نیازمند ابزارها و نرم‌افزارهای تحلیلی نوین‌اند. تنها سامانه‌ای می‌تواند تهدید را به فرصت بدل کند که هم به داده‌های واقعی و به‌روز دسترسی داشته باشد، هم از هوش تحلیلی جمعی بهره ببرد، و هم با سیاست‌سازان ارتباط مؤثر و سازنده داشته باشد.

باید بپذیریم که قدرت اطلاعاتی و تصمیم‌سازی راهبردی، اصلی‌ترین مؤلفه بقاء در نظم نوین جهانی است. سامانه تحلیلی جمهوری اسلامی باید بتواند داده را به شناخت، شناخت را به سیاست، و سیاست را به کنش مؤثر بدل کند. و این امر تنها از مسیر بازنگری ساختاری، چابک‌سازی نهادی و تعامل عقلانی میان اجزای حکمرانی ممکن است. مسئله امروز ما، ناتوانی در دفاع یا حمله نیست، بلکه چگونگی درک دقیق تحولات، پیش‌بینی واکنش‌ها و تبدیل تهدیدها به فرصت است. این، کاری نیست که صرفاً از عهده یک نهاد برآید؛ بلکه نیازمند یک معماری شناختی کل‌نگر و اراده سیاسی برای تحول‌خواهی در بستر آرامش و تدبیر است.

اشتراک‌گذاری: