بهادر قائدی برازجانی
بهادر قائدی برازجانی

مدرسه‌ای با طعم زندگی و شادی

51 بازدید

سال گذشته توفیقی حاصل شد و توانستم یک مدرسه غیرانتفاعی در مقاطع متوسطه اول و دوم راه‌اندازی کنم؛ دبیرستان غیرانتفاعی امید ایران در برازجان. ازآنجاکه سال‌ها چه به‌واسطه پدر که خود معلم بود و بعدها که معلم شدم و در همین دو مقطع تحصیلی در آموزش‌وپرورش شهرستان دشتستان شروع به تدریس کردم. همیشه در ذهنم مواردی بود که می‌بایست سیاست‌گذار آموزشی می‌بودم که بتوانم آن‌ها را اجرا کنم. در حد توان و وسعم در کلاس درس سعی بر تغییرات مثبتی داشتم ولی اینکه بتوان آن موضوعات را در مقیاسی بزرگ‌تر اجرایی کنم نیاز بود در کسوت مؤسس مدرسه باشم.

دغدغه اکثر پدر و مادرها آینده فرزندانشان است و اینکه فرزندان خود را در بهترین دانشگاه‌ها ببینند پر بیراه هم نیست؛ اما به چه قیمتی؟ نقل به مضمون در تحقیقی خواندم که در یکی دو دانشگاه برجسته صورت گرفته بود و عموماً از مدارس تیزهوشان و یا نمونه به آنجا راه یافته بودند درصد قابل‌تأملی دچار مشکلات روحی و روانی شده بودند. دانش‌آموزانی که با سیاست‌گذاری‌های کلان آموزشی از بقیه دانش آموزان تفکیک‌شده‌اند و در مدارس خاص تحصیل می‌کنند. آن‌ها به دلیل حجم بالای درسی و تکالیف بیش‌ازاندازه از خیلی از فعالیت‌ها جا می‌مانند. آن‌ها عموماً جوانی نمی‌کنند، اوقات کمی را صرف تعاملات اجتماعی باهم سن و سالان خود می‌کنند. تفریح‌هایی همچون به سینما و پارک رفتن تابوهای آن‌هاست و البته اگر چنین نکنند از قافله رقابت بی‌رحم میان ایشان عقب می‌مانند.

 شاید موضوع را باید از منظری دیگر بررسی کرد. مگر ما در دوران تحصیل قرار نیست دانش‌آموزانی با علم و دانش به‌روز و همچنین مهارت لازم برای ادامه زندگی داشته باشیم؟ از همه مهم‌تر دانش‌آموزانی که دانش و مهارت لازم را کسب می‌کنند به‌شرط سلامت روان آن‌ها می‌خواهیم. در همین راستا سال گذشته قبل از شروع سال تحصیلی چندین جلسه با مدیر، معاون و مشاور مدرسه گرفتم. با آن‌ها در خصوص روند کاری خودمان در مدرسه به بحث و گفتگو نشستیم. جلساتی با دانش‌آموزان و والدین ایشان گرفتم و نقطه نظرات آن‌ها را یادداشت کردم. در این میان پس از همه بررسی‌ها به یک تفاوت بسیار قابل‌تأمل برخوردم و آن این بود که شاید بالای نود درصد آنچه والدین انتظار دارند با آنچه دانش آموزان می‌خواهند به‌صورت قابل‌توجهی متفاوت است که علت بی‌انگیزگی دانش آموزان در درس‌های مختلف را می‌شد در این میان احصا کرد. در پس ذهن دانش‌آموزی که دوست ندارد به مدرسه بیاید و لحظه‌شماری می‌کند که زنگ پایان روز به صدا دربیاید می‌شود به نتایج مهمی دست‌یافت.

ما با همکاری مدیر و معاون تصمیم گرفتیم مدرسه مدلی متفاوت داشته باشد. مدرسه‌ای «پویا و یادگیرنده». در این مدل دانش‌آموز باانگیزه است و برای روز بعد مدرسه لحظه‌شماری می‌کند. در مدرسه «یادگیرنده»، دانش‌آموز یاد می‌گیرد، والدین یاد می‌گیرند و حتی معلم هم یاد می‌گیرد. در همین راستا تصمیم گرفتیم ماهی یک یا دو بار با در نظر گرفتن ملاحظات کلاس‌های برخی دروس در پارک مجاور مدرسه برگزار شود. مدرسه به دروسی همچون ورزش، کار و فن‌آوری، هنر و تفکر توجه و رویکرد ویژه‌ای اتخاذ کرد. به‌طور مثال در درس کار و فن‌آوری دانش آموزان با توجه به جنسیت مدرسه دخترانه به آشپزی و خیاطی در خود محل مدرسه به‌صورت هدفمند شروع به فعالیت کردند. در نظر بگیرید دانش‌آموزی با سپری کردن دوازده سال از عمر خود از پختن یک نیمرو ساده عاجز باشد نقش مدرسه در آموزش مهارت زندگی چه نقشی داشته است؟ در درس «تفکر» در پایه‌های هفتم و هشتم دانش آموزان به‌صورت گروهی با موضوعی مشخص از سرفصل کتاب خود به بحث و گفتگو می‌پرداختند. دانش‌آموز در فرایند دوازده‌ساله خود در آموزش‌وپرورش می‌بایست یک پرسشگر بار بیاید و بتواند نظرات خود را بدون ترس و واهمه بیان کند و تفکر او از نوع «تفکر انتقادی» باشد.

چندین اردو برای آن‌ها در نظر گرفتیم که هم آموزشی باشد و هم تفریحی. به‌طور مثال دانش‌آموزان دو مقطع را یک روز از صبح تا عصر به موزه دریانوردی بوشهر بردیم. تجربه‌ای متفاوت برای آن‌ها بود. خواندن مطالب به لحاظ تئوریک از خلیج‌فارس و دریا و تجربه عینی دانش آموزان از موزه و آشنایی آن‌ها با مسائل و موضوعات خلیج‌فارس از زمین تا آسمان متفاوت بود. دانش آموزان تجربه‌ای متفاوت داشتند. در ادامه برنامه‌های جانبی مدرسه اردویی کوتاه و درون‌شهری به پژوهش سرای متقین بردیم. نام این اردو را «شب رصدی» گذاشتیم. با دعوت از یکی از صاحبان فن، دانش آموزان توانستند با تلسکوپ ستاره‌ها و سیاره‌هایی را ببینند. چقدر می‌تواند دیدن دب اکبر یا اصغر با چشم خود با خواندن درباره آن‌ها در کتاب درسی متفاوت باشد. برای هدیه روز دانش‌آموز مدرسه تصمیم گرفت دانش آموزان را به سینما ببرد. آن‌ها با همدیگر تماشای فیلم طنز ایرانی را در محیط سینما تجربه کردند و ساعاتی را خوش گذراندند. آن‌ها می‌توانند فیلم در خانه تماشا کنند؛ ولی تجربه تماشای فیلم در سینما از جنس دیگری است. به‌صورت دست جمعی می‌خندند، با همدیگر دست و هورا می‌کشند و سینما رفتن را به مثابه یک تجربه اجتماعی خاص حس و لمس می‌کنند و مجموع همه این‌ها می‌شود خاطراتی شیرین از مدرسه که در تسهیل روند آموزش در دروس دیگر بسیار مؤثر است. به قولی شما به‌عنوان سیاست‌گذار مدرسه چرخ و دنده آموزش و یادگیری کلاسیک مدرسه‌ای را روغن‌کاری می‌کنی و مدرسه محلی مفرح و شاد می‌شود برای دانش آموزان که ماحصل آن علاقه و انگیزه بیشتر در دروس دیگر می‌شود.

به‌زعم نگارنده این سطور اگر مسئولان مدرسه و حتی در مقیاسی کلان‌تر مدیریت آموزش‌وپرورش شهرستان و استان نگاهی فراتر از کتب درسی داشته باشند و دانش آموزان را با مفاهیمی همچون حقوق و تکالیف شهروندی آشنا کنند اثر آن را سال‌ها بعد در جامعه به‌وضوح می‌شود دید. دانش‌آموزی که با مسائلی همچون احترام به محیط‌زیست، رعایت قوانین شهری و مدنی و در یک‌کلام در فرآیند تحصیل دوازده‌ساله خود به «شهروند» تبدیل شود جامعه‌ای آگاه‌تر و مسئول‌تر خواهیم داشت؛ و در همین‌جا باید به نقش مهم و کلیدی آموزش‌وپرورش اشاره کرد. آموزش‌وپرورش در تعاملاتی با شهرداری‌ها، سازمان محیط‌زیست و فرهنگ ارشاد اسلامی و دیگر ارگان‌ها می‌توانند نقش به سزایی در توسعه شهری به‌صورت بنیادی و ریشه‌ای داشته باشد. با توجه به گزارش اداره آموزش‌وپرورش استان بوشهر حدود ۱۸۰ هزار دانش‌آموز و ۱۲ هزار معلم در اختیار این نهاد کلیدی است که ظرفیت بسیار بالایی در فرهنگ‌سازی می‌تواند داشته باشد. در پروژه‌ها و جشنواره‌ها و مسابقات خلاقانه با سایر نهادها می‌توان قدم‌هایی اثرگذار برداشت.

اشتراک‌گذاری: