چگونه با کودکان درباره بحرانها صحبت کنیم؟
بامدادجنوب_زهرا فاریابی
حوادث و بحرانهای شدید، حتی زمانی که مستقیماً جان انسانها را تهدید نمیکنند، میتوانند تا سالها بر روان آسیبپذیر کودکان سایه بیندازند. تجربه جنگ ۱۲ روزه در ماههای گذشته نیز نشان داد که صداها، تصاویر و حجم بالای اخبار نگرانکننده چگونه میتواند امنیت روانی خانوادهها را با چالش جدی مواجه کند. کودکان، اگرچه در کانون این رویدادها قرار ندارند، اما اغلب بهعنوان قربانیان خاموش اضطرابها و ترسهای پنهان، بیشترین آسیب روانی را متحمل میشوند. خبرنگار «بامداد جنوب» در گفتوگویی با سعیده صیمری، درمانگر کودک و نوجوان، به واکاوی پیامدهای روانی اینگونه بحرانها بر کودکان، نقش خانواده در مدیریت تنشها و راهکارهای عملی برای کاهش آسیبهای روانی پرداخته است.
با توجه به بروز حوادث استرسزایی مانند جنگ ۱۲ روزه، خانوادهها چگونه باید با چنین رویدادهایی مواجه شوند؟
وقایع بزرگ و استرسزا مانند جنگ یا بحرانهای اجتماعی و اقتصادی، بر همه سطوح جامعه اثر میگذارند و خانواده بهعنوان یک «جامعه کوچک» از این تأثیر مستثنی نیست. این فشارها برای کودکان، سنگینتر و عمیقتر است. نخستین نکته این است که هرچند جنگ ممکن است بهصورت مستقیم زندگی ما را تهدید نکند، اما ذهن انسان خطر را واقعی تلقی میکند. در چنین شرایطی، والدین ممکن است دچار اضطراب، عصبانیت یا پرخاشگری شوند. از آنجا که کودک آینه هیجانات والدین است، این تنشها را بهسرعت دریافت میکند؛ بنابراین مهمترین وظیفه والدین، حفظ نسبی آرامش خود است.
گام دوم، مدیریت اطلاعات است. کودکان، بهویژه زیر ۱۰ سال، نیازی به اطلاعات زیاد ندارند. نباید اخبار جنگ، تصاویر و جزئیات آن را با آنها در میان گذاشت. بهتر است پیامهای ساده و آرامبخش داده شود؛ مانند اینکه «ما در امنیت هستیم»، «بزرگترها در حال تلاش برای بهتر شدن اوضاع هستند» و «کنار هم هستیم».
گام سوم، گفتوگوی متناسب با سن است. برای کودکان ۳ تا ۶ سال، توضیح مستقیم درباره جنگ توصیه نمیشود و بهتر است از طریق بازی و سرگرمی، آنها را از فضای اخبار دور نگه داشت.
آیا سن کودک در نوع بروز استرس تأثیر دارد؟
بله سن کودک نقش تعیینکنندهای در نوع، شدت و شکل بروز استرس دارد. واکنش کودک به بحرانها به سطح رشد مغزی، درک شناختی و توانایی او در مدیریت احساسات بستگی دارد. به همین دلیل، یک بحران واحد میتواند در سنین مختلف، علائم کاملاً متفاوتی ایجاد کند.
کدام عوامل خانوادگی میتوانند اضطراب کودک را در دوره بحران تشدید کنند؟
عامل اصلی تشدید اضطراب، صرفاً خود بحران نیست، بلکه نحوه واکنش خانواده و اطرافیان به آن است. وقتی کودک میبیند والدین واقعاً ترسیده یا بیقرارند، با خود نتیجه میگیرد که خطر بسیار جدی است؛ حتی اگر والدین به زبان بگویند «اتفاقی نیفتاده». گریه مداوم، پرخاشگری، بیقراری یا تنشهای کلامی بین والدین، همگی احساس ناامنی کودک را تشدید میکند.
مواجهه مداوم کودکان با اخبار جنگ در رسانهها چه پیامدهایی دارد؟
کودک آنچه میبیند و میشنود را واقعی و در حال وقوع تلقی میکند. تصاویر و اخبار جنگ میتوانند تأثیرات عمیقی بر روان او بگذارند؛ از چسبیدن شدید به والدین، بهویژه مادر، گرفته تا پیامدهای طولانیمدت مانند شبادراری، بیقراری، اختلال خواب، بیداریهای مکرر شبانه و گریههای شدید. در صورت تداوم این علائم، مراجعه به درمانگر کودک ضروری است.
والدین چگونه میتوانند دسترسی رسانهای کودک را در زمان بحران مدیریت کنند؟
مدیریت رسانه همواره مهم است، اما در بحرانها اهمیت دوچندان دارد. مدیریت رسانه به معنای قطع کامل آن نیست، زیرا محرومیت کامل، کنجکاوی کودک را افزایش میدهد. برای کودکان ۷ تا ۱۰ سال، میتوان توضیح داد که خانواده تصمیم گرفته اخبار را فقط در ساعات مشخصی دنبال کند تا آرامش حفظ شود. برای کودکان ۳ تا ۶ سال، در حضور کودک فقط از برنامههای شاد، موسیقی، بازی و کارتون استفاده شود و کودک به هیچ وجه در معرض تصاویر دلخراش قرار نگیرد. همچنین باید توجه داشت که کودک، بهویژه پیش از خواب، نباید با اخبار و تصاویر جنگ مواجه شود.
تفاوت علائم اضطراب در کودکان مهدکودکی و دبستانی چیست؟
کودکان مهدکودکی (۳ تا ۶ سال) اضطراب را بیشتر با بدن و رفتار نشان میدهند؛ مانند چسبیدن به والدین، گریه، بیقراری، شبادراری، مکیدن انگشت یا شکایت از دردهای جسمی. کودکان دبستانی (۷ تا ۱۲ سال) اضطراب را بیشتر از طریق فکر و گفتار بروز میدهند؛ پرسشهای مداوم درباره خطر و آینده، بیخوابی، نگرانی ذهنی، پرخاشگری یا اجتناب از مدرسه. بهطور خلاصه، مهدکودکیها احساس میکنند اما نمیگویند و دبستانیها میگویند، اما گاهی بیشازحد بزرگنمایی میکنند.
گفتوگو با کودک درباره بحرانها بر اساس اصول روانشناسی کودک چگونه باید باشد؟
گفتوگو باید آگاهانه، متناسب با سن و همراه با ایجاد احساس امنیت باشد. بزرگسال ابتدا باید هیجانات خود را کنترل کند. فضای امنی ایجاد شود تا کودک بدون قضاوت صحبت کند. گوش دادن فعال، ارائه اطلاعات ساده و پرهیز از جزئیات خشن ضروری است. تأکید بر امنیت، تأیید احساسات کودک، حفظ امید و پایان دادن گفتوگو با فعالیتی آرامبخش مانند نقاشی یا بازی، از اصول این گفتوگوهاست. صحبت درباره جنگ باید صادقانه اما آرامکننده باشد.
نهادهای آموزشی چه نقشی در کاهش اضطراب کودکان دارند؟
مهدکودکها و مدارس میتوانند نقش مؤثری در مهار اضطراب ایفا کنند؛ از جمله با ایجاد محیط امن، ارائه اطلاعات متناسب، آموزش مهارتهای مدیریت استرس، تشویق کودکان به بیان احساسات، همکاری با والدین، شناسایی کودکان آسیبپذیر و استفاده از روشهایی مانند بازیدرمانی، قصهگویی، کاردستی و تمرینهای ساده ذهنآگاهی.
چه مداخلات کوتاهمدتی در خانه به تنظیم هیجانی کودک کمک میکند؟
ایجاد فضای امن و قابل پیشبینی با برنامه روزانه منظم، نامگذاری احساسات کودک، الگوی آرامش بودن والدین، تمرینهای ساده ریلکسیشن، قصهگویی درباره ترسها، گوش دادن بدون قضاوت و انجام فعالیتهای لذتبخش خانوادگی، از مهمترین مداخلات خانگی هستند.
والدین چگونه میتوانند کیفیت خواب و تغذیه کودک را حفظ کنند؟
روال ثابت خواب، زمان مشخص خواب و بیداری، فعالیتهای آرامبخش پیش از خواب، حضور کوتاهمدت والد کنار کودک، استفاده از شیء دلبستگی، حذف محرکهای استرسزا پیش از خواب و داشتن برنامه منظم غذایی اهمیت زیادی دارد. در این دوران، رویکرد تشویقی بهمراتب مؤثرتر از اجبار است.
کدام رفتارهای والدین ناخواسته اضطراب کودک را افزایش میدهد؟
واکنشهای هیجانی شدید، مراقبت افراطی، انتقال اضطراب از طریق زبان بدن، بیاعتنایی یا تمسخر احساسات کودک، همگی میتوانند اضطراب را تشدید کنند. بهجای انکار ترس کودک، باید احساس او را درک و سپس راهکار آرام شدن ارائه داد.
در چه شرایطی باید کودک را به روانشناس ارجاع داد؟
اگر علائم با شدت یا مدت طولانی ادامه پیدا کنند، مراجعه به متخصص ضروری است. پرهیز از بازی و فعالیت، امتناع از رفتن به مهد یا مدرسه، اختلالات شدید خواب، تغییرات محسوس اشتها و گوشهگیری از مهمترین نشانههای هشداردهنده هستند.
نظر خود را بنویسید
نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.