تاریخ کارت پستال در ایران، تاریخی تاریک است
۱۴۰۴-۰۶-۱۲
بامدادجنوب_رضا شبانکاره
۲۱ آذرماه امسال برابر شده با صدمین سالگرد میلاد «احمد شاملو» (الف.بامداد) شاعر، مترجم، روزنامهنگار و پژوهشگر برجسته و خوشنام معاصر ایرانی. بهقولی، شاملو شاعری است که «دردهای مشترک ایرانیان را فریاد کرده است.» از سویی دیگر، باید گفت شاملو بهمثابه نهادی فرهنگی در این دیار حضور یافت و با همه دردمندیها و آلام فردی و اجتماعیاش، کارهایی را پی گرفت که قاعدتاً میباید به صورت گروهی انجام میشد؛ اما شاید اینهمه، بهتنهایی از دست او ساخته بود؛ شعرهای نابش، دکلمههای هنرورزانهاش، تحقیق و پژوهشهای ارزندهای چون «کتاب کوچه» (فرهنگ جامع لغات، اصطلاحات، تعبیرات و ضربالمثلهای فارسی) که با همیاری همسرش- آیدا سرکیسیان- انجام گرفت و هماکنون نیز با پیگیری او در حال چاپ مجلدهای باقیمانده هستیم. چهبسا با شاملو بود که وجه متشخصگرایانه شعر نو ایران در عرصه جهانی خوش درخشید و کارهای مبتکرانه دیگری همچون اهمیتدادن به برگزاری شبهای شعر برای اولینبار در ایران انجام گرفت؛ مانند شبهای شعر خوشه و گوته و توجه بیشتر و جدی به ژورنالیسم ادبی.
شاملو هیچگاه از پای ننشست و چون بزرگمردی آزاده و رها، فرهنگ ایران و بشریت را پروراند و بالندهتر از گذشته کرد. شاملو در ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ در تهران زاده شد و در دوم مردادماه ۱۳۷۶ درگذشت. او ۱۷ مجموعهشعر سرود و بیش از ۳۰ کتاب شعر، داستان، رمان و نمایشنامه ترجمه و چاپ کرد. سرویس ادب و هنر «بامدادجنوب» به بهانه صدمین سالگرد زادروز این شاعر سترگ به سراغ افسانه نجومی، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی رفته تا جایگاه و وجه شاعرانگی احمد شاملو را در گفتوگو با این بانوی ادیب به روایتی نو بازنمایی کند. با ما همراه باشید.
ارزیابی شما از جایگاه ادبی و موقعیت شعری «احمد شاملو» در شعر معاصر ایران چیست؟
برای درک جایگاه ادبی و موقعیت شعری شاعری به وسعت احمد شاملو، باید به جلوههای متکثر بدعتها و بدایعی نظر کرد که در زوایای شعر مدرن او متجلی است. از این روی، برجستهنمایی اندیشههای انسانگرا- اجتماعی و بسط جهاننگریهای متعهدانه او نسبت به سرنوشت انسان در جهان پیرامون، همواره آمیزهای از نوآوری، نبوغ و خلاقیتهای اندیشهورزانهای را به رخ میکشد که در سطرسطر شعرش قابل بررسی است.
با وجود این، بهرهگیری از شاخصههای زبانی بیانیت روایی– توصیفی، از سویی و پیوند مبانی زیباییشناختی زبانیت نمادین سطرهای شعرش، با جلوههای عینی و ملموس وطنپرستی و آزادگی، از طریق تصویرسازیهای بیبدیل، استفاده از وجوه موسیقایی، بهرهگیری خلاقانه از جنبههای نمایشی و بسط فضاهای دراماتیک در بستر نوشتار و همچنین پیوند عمیق رویکردهای اجتماعی او با نگرشی حماسی- اسطورهپردازانه، چهرهای درخشان از شاعری پیشتاز را در صحنههای پرتلالو شعر فارسی به جهانیان نشان داد. بنابراین، شاملو در آغاز دهه ۴۰ با تثبیت «شعر منثور آهنگین» به نام خود، بهعنوان برجستهترین نماینده شیوهای شناخته شد که بسیار زود به نام «شعر شاملویی» در فضای شعر معاصر فارسی، جاوادنگی خود را به ثبت رساند.
ضرورت تحولات فرمی و زبانی شعر شاملو از بُعد تاریخی در شعر معاصر ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
تدبر و تأمل در تحولات فرمی و زبانی شعر شاملو، همواره افقی روشن از تمهیدات زبانی و مبانی زیباییشناسانهای را جلوی چشمانمان ترسیم میکند؛ هر بار ما را با نوآوریها و نبوغ شاعری اصیل روبهرو میکند که به گفته رضا براهنی: «نماینده صمیمی نسل خود بود.» از این روی، چنانچه بخواهیم از بُعد تاریخی، تحولات فرمی و زبانی شاملو را رصد کنیم، باید ابتدا بدانیم که شعر شاملو در چه بستر و چه شرایطی شکل گرفت و سیطره پیدا کرد.
شاملو شاعری اندیشمند، انسانگرا و درعینحال، مبارز و عصیانگر در برابر ظلمی است که بر مردمان زمانهاش میرود. بنابراین، واضح است که شعر معنامحور انسانگرای او در تمام مراحل تحول و دگردیسی از «نیمه نخست دهه ۱۳۲۰ تا نیمه دوم دهه ۱۳۷۰» از سویی، حافظه تاریخی مردمانی باشد که همواره بر علیه ظلم و ستم ایستادگی کردهاند؛ از سوی دیگر، به آیینه تمامنمای شفافی بدل میشود که ذهنمشغولیها مردمان مبارزی را به تصویر میکشد که در مواجهه با استبداد زمانه، تمامقد ایستادهاند.
بدینترتیب، شعر شاملو همان حربهای است که برای رویارویی با تناقضات و تنشهای بحرانی جهان پیرامون، ظرفیتهای زبانی خود را خلاقانه به رخ میکشد و میکوشد رویکردهای اجتماعی- سیاسی پیرامون (انسان، جهان و هستی) را در سطرهای نوآور شعرش با درونمایههای اساطیری، نمادها، کهنالگوها و نشانهها، به شیوهای تلفیق نماید، تا اندیشههای آزادیخواهانه و مبارزهجویانه، با آفرینشی تازه که در زبان و نگاه او جاری است، به نمود گرفته شوند.
دراینمیان، واضح است که نگرشهای آزادیخواهانه و استبدادستیز شاملو در دورههای مختلف، مدام تحولات فرمی و زبانی تازه را تجربه میکند تا اندیشههای اجتماعی، در لایههای چندوجهی زبانیت حماسی و اساطیری شعرش به تصویر گرفته شوند. همچنین، آرمانهای زمانه، با زندهنگاهداشتن روح بیداری و مقاومت و برجستهنمایی ارزشهای انسانی، بستری مناسب را برای افشای فضاهای مملو از اختناق و خفقان جهان پیرامون فراهم آورند.
دورههای شاعرانگی شاملو را میتوان به چند دوره تقسیم کرد؟ سیر تحول و دگردیسی شعر او چگونه بوده است؟ به تعبیر «علی باباچاهی»، شاملو از آن دست شاعران چندمرحلهای بوده است.
میدانید که شاعران جهانی، همواره در دورهها و مراحل مختلف سرایش، تحولات و دگردیسیهای زبانی، ساختاری و محتوایی متفاوتی را تجربه میکنند. البته که شاعر ملی – جهانی شعر مدرن فارسی نیز، از این قاعده مستثنی نیست. چنانکه تعبیر بسیار دقیق علی باباچاهی، «شاملو از آن دست شاعران چندمرحلهای بوده است.» بهدرستی ناظر بر همین مدعاست. از این روی، به نظر میآید بتوان سه دورهی فاخر و پرتلالؤ را در شعر شاملو رصد کرد:
دوره اول، دوره تجربهاندوزی است که شاعر با بیانی شعارگونه، کلیشهای و در فضایی تیره و نومیدانه، تأثر رمانتیک فردی- شخصی خود را در مجموعهشعر «آهنگهای فراموششده» به نمود میگیرد. شعرهای این مجموعه، به لحاظ فرم، گاه در قالبهای کهن شعر فارسی نظیر مثنوی و چهارپاره است و دارای وزن عروضی و گاه زبان نثر، زمینه معنایی شعرها را تضمین میکند. با وجود این، شاملو در همیندوره و در بازهی زمانی ۱۳۲۷-۱۳۳۰ ، با بهرهگیری از وزن عروضی، وزن آزاد نیمایی و گزارههای منثور بدون وزن و قافیه، سه دفتر شعر «آهنها و احساس»، «منظومه ۲۳» و «قطعنامه» را منتشر میکند که بیان گزارشگونه و داستانواره آنها، نشان از تحولات فکری – عاطفی او دارند.
دوره دوم، دوره گذار از اندیشههای رمانتیک و تأثر سطحی اجتماعی است که از مجموعهشعر «هوای تازه» (۱۳۳۵-۱۳۲۶) آغاز میشود. در این دوره، عواطف اجتماعی او تعهدی انسانگرایانه را نمایان میکنند و در مجموعهشعرهای «آیدا در آینه»، «آیدا، درخت و خنجر و خاطره» با گسترش جنبههای غنایی و عاشقانه در بستر گزارهها، جرقههای درخشانی از سبک زبانی خاص را که بعدها با نام «شعر شاملویی» در ادب فارسی تثبیت میشود، نمایان میشود.
دوره سوم، دوره تثبیتشدگی و جاودانگی در شعر مدرن فارسی است؛ چراکه در این دوره، شعر مدرن فارسی در دهه ۴۰، شاهد تثبیت شعر «سپید» یا شعر «منثور آهنگین» است؛ شعری که بسیار زود به نام «شعر شاملویی» جایگاه فاخر و والای خود را در ادب فارسی به ثبت رساند و جاودانه شد.
از طرف دیگر، شاملو در دهههای ۳۰ و ۴۰ با گرایش به سمبولیسم اجتماعی، میکوشید همگام با تحولات اجتماعی، یأس و نومیدی از نفوذ استبداد را در شعرش منعکس کند. درهمانحال نیز امیدواری آرمانخواهانه را نیز از یاد نمیبرد و در ظلمات تباهی و تاریکی، رسیدن به نشاط و سرزندگی صبح روشن آزادی را در سر میپرورد. وی هوشورزانه، با خلق بیانیتی نمادین و بهرهگیری از تلمیحات، جلوههای متنوعی از نمادپردازی را برای بیان حقایق جوامع پیرامون به کار میگیرد تا احساسات و اندیشههای آزادیخواهانهاش را به مخاطب عرضه کند. شاملو در این دوره با چاپ مجموعهشعرهای «ققنوس در باران»، «مرثیههای خاک»، «شکفتن در مه»، «ابراهیم در آتش»، «دشنه در دیس»، «ترانههای کوچک غربت»، «مدایح بیصله»، «در آستانه»، «حدیث بیقراری ماهان» که تا نیمه دوم دهه ۷۰ ادامه مییابد، جنبههای حماسی، اساطیری، فلسفی، فکری، غنایی و نگرشهای سیاسی-اجتماعی خود را با رویکردی اجتماعی- انسانمحور به نمایش گذاشت.
همچنین، اشعار دهه ۵۰ -۶۰ و پس از آن تا نیمهی دوم دهه ۷۰، بهمثابه نقدی فراگیر به شمار میآیند که ذرهبینانه، زندگی انسان در جهان معاصر را بسان مؤلفهای محوری در شعر قرار داده است. در این میان، رخدادهای اجتماعی را میشکافند و با بیانیتی گاه حماسی – اساطیری، گاه عاشقانه و گاه نمادگرایانه، هر آنچه که بر انسان رفته و میرود مد نظر قرار میدهند تا رخدادهای تراژیک زمانه را در آینه شفاف شعر بازتاب دهند.
از طرف دیگر، در این دوره، شاملو خلاقانه در شعر خود، مثلثی از زبانیتی متناقضنما را طراحی و جهت داد؛ مثلثی که یک ضلعش براساس زبانیت آرکائیک باستانگرا شکل گرفت، ضلع دیگرش را زبانیت معیار جهت داد و ضلع سومش را زبان روزمره، محاورهای و عامیانه طراحی کرد. بنابراین، زبانی در بستر شعرها قوام گرفت که گاه بُعدی اساطیری – حماسی میگیرد و گاه در ابعاد متکثّر عاطفی، مفاهیم اندیشهورزانهی فلسفی و تفکرات سیاسی-اجتماعی، غنایی را منعکس مینماید؛ همچنان که روایتگر نگرشهای انسانگرایانه و آزادیخواهانه است، پارادوکسی از حضور انسان در جهان معاصر را در سطرهای شعر رهنمون میکند.
ارزشهای زیباییشناسی آثار شعری شاملو در چیست؟
برای شناخت وجوه زیباییشناختی شعر شاملو، درک ویژگیهای سبکی شاملو که در وجوه موسیقایی، زبانی و تصویری شعرهای او نهفتهاند، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. ویژگیهایی که نشان از سبک فردی او دارند و تمهیدات زبانی نوآور و خلاقانهای را به رخ میکشند، بازتولید نمایههای معنایی متکثر و سیال، ترویج ابهام در لایههای زبانی را بهعهده دارند؛ روندی سیال که منجر به زایش معنا شده، به تعامل میان مخاطب و متن میانجامد. درنهایت، نقطه کانونی خلاقیتهای زبانی و مبانی زیباییشناختی شعر شاملو را نیز تبیین میکند.
برای نمونه میتوانیم از هنجارگریزیهای زبانی نام ببریم که در شعر شاملو، پس از بازسازی و دگردیسی در کلام، تأثیری آشناییزدایانه داشته، گفتمانی سیال را در لایههای حسی- ادراکی شعر میگستراند تا مخاطب با درک وجوه بصری – ادراکی گزارهها، در ساخت گفتمانی شریک شود که شاعر به یاری واژهگزینی و تمهیدات زبانی در پی گسترش آنها در بستر شعر شده است. بدینترتیب، هر شعر پس از آشناییزدایی از ذهن مخاطب، معناهای چندگانهای را به کانون شعر میکشاند، تا مخاطب با خوانشی تجسمی، ضمن تداعی تصاویر، زنجیرهای متکثر از معناهای پرنوسان را نیز در ذهن تداعی کند که با شرکت در بازی نشانهها به آنها دست یافته یا آنها را در ذهن تداعی کرده است.
همچنین، بهرهگرفتن شاملو از وجوه بصری تلمیحات از سویی، و دگردیسی و بازآفرینی اساطیر ملی – جهانی از سوی دیگر، پس از رفتارهای زبانی و ترویج تمهیدات کلامی، کارکردهای معنایی واژگان را گسترش داده، مفاهیم ضمنی متکثری را به ذهن تداعی میکند که ضمن آفرینش مناظر غیرمنتظره و شگفتانگیزِ مملو از ابهام در بستر شعر، به التذاذ هنری مخاطب از خوانش متن نیز میانجامند.
یکی دیگر از ظرفیتهای زیباییشناختی شعر شاملو را میتوان در آفرینش ترکیبهای اعجازگونهای مشاهده کرد که مختص شعر شاملو است و آفریننده التذاذ هنری. ترکیبهایی که با اسم، صفت، قید و … ساخته شدهاند و میتوان در ترکیبهایی چون: آفرینه، خشکای، هرزابه، سختینه و … دنبال کرد و از صلابت و فخامت آنها لذت برد. یا واژههای عامیانه که در شعر شاملو، تصاویر منحصربهفردی را به نمایش گرفتهاند، مانند: کجوکوج، رپرپ، لتهی چرکی، کجوپیچ، گند، پلشت، شاباش، کوبه، پف، ینگه و…. که ضمن رساندن پیام به مخاطب، در قلمرو زیباییشناختی شعر هم نقشی محوری دارند.
از دیگر سو، گسترش موسیقی درونی، تکرار حروف مشابه، تکرار واژه، عبارت و جمله، آوردن واژگان همقافیه درون یک بند یا آخر بندها، واجآرایی، آرایش صامتها و مصوتها، چینش کلمات مسجع در فضایی منحصربهفرد، کاربرد جلوههای آرکاییک شاعرانه، این امکان را در شعر شاملو به وجود میآورند تا اندیشهها، عواطف و جهاننگریهای شاعرانه با قابلیتی زیباییشناختی به مخاطب عرضه شوند. دراینمیان اما، بیان روایی – توصیفی شاملو، با بهرهگیری از آرایههایی همچون پارادوکس، تشبیه، استعاره، خود به یکی از وجوه زیباییشناختی شعرهای او بدل میشود. با وجود این اما، بهرهگیری از عنصر روایت و همچنین بهرهگیری از تداخل ژانرها، فضاهای خلاقانه سینمایی – نمایشی موجود در سطرهای شعرش را به ظرفیتی بدیع بدل میکند و وجوه زیباییشناختی شعرهای شاملو را قابلتأمل میکند.
بهواقع، بیانیت روایی – نمایشی بهمثابه بارقهای، مدام صحنههای شعر را روشن نگاه میدارد تا مخاطب اجراهای خلاقانهای را درک و فهم کند که برجستهنمای وقایع جهان پیراموانند و در فضایی رئال – سوررئال، ساختارشکنانه، مرزهای زمان گذشته، حال و آینده را درهم میشکنند، تا وقایع تراژیک زمانه رادر وجهی بصری بازآفرینی نمایند.
مرکز خلاقیت، نوآوری و بدعتگذاری شاملو را در چه نوع شعر یا کدام یک از کتابهای او میدانید؟ چرا اینها؟
البته که خلاقیتهای زبانی، و بدعتها و بدایع زیباییشناسانه، با بهرهگیری از تکنیکها و شگردهای نوآورانه، رخدادی است که در تمامی دورانهای شاعری شاملو و بهطبع در تمامی مجموعهشعرهای او قابل رصدشدن و بررسی است. اما با این وجود، از آنجا که جلوههای سینمایی و جنبههای نمایشی شعرهای شاملو، همواره از اهمیت ویژه برخوردار بودهاند، بنابراین، یکی از مجموعهشعرهایی که به دلیل ساختار روایی – نمایشی متکثر، همواره در مرکز توجه من قرار داشته و دارد، مجموعهشعر «دشنه در دیس» است. در این مجموعه، «شعر ضیافت» از شعرهایی است که اوج درهمتنیدگی عناصر روایی – نمایشی با شعر را میتوان به وضوح مشاهده کرد.
در این شعر – که به مناسبت حادثه سیاهکل، در سال ۱۳۵۰، سروده شده – شاملو خلاقانه، فضایی تراژیک و مملو از تنش و تناقض را به صحنه میآورد. او میکوشد با بهرهگیری از نمادهای طبیعت و بسط آنها در ساختار نمایشی شعر و تلفیق زبان توصیفی با زبان نمادین، از سویی و احضار صداهای متنوع راوی، میزبان و میهمانان از سوی دیگر، فضایی قابلاعتنا را در شعر ترسیم کند؛ چنانکه متناسب با بار عاطفی منتشرشده در فضای دراماتیک، فضاسازی و صحنهپردازی خلاقانه را به عهده دارند.
با اینهمه اما، ترویج مونولوگها و دیالوگهایی با لحنهای متفاوت، وجهی دیگر از وجوه زیباییشناختی شعر را برجسته میکنند که بازگویی زنجیرهای مدور از تسلسل رخدادها را به عهده گرفته و در بستر نمایش، مدام قطع و وصل میشوند تا کشمکش شخصیتها، بهمثابهی شگردی روایی، حلقههای روایی و ظرفیتهای نمایشی بیبدیل شعر را دوچندان کند.
دراینمیان، بهرهگیری از تکنیک فاصلهگذاری، استفاده از اساطیر، «اسطوره بهرام گور»، «اسطوره اهریمن و ضحاک»، نمایشی با آغاز و پایانی باز را طراحی و جهت میدهد. از همان ابتدای نمایش با ورود ناگهانی راوی به صحنه، و گفتن «اما»، نظر مخاطب را صاعقهوار به سمت خود جلب مینماید که همچنان قابلتأمل است. البته بهرهگرفتن از ساختار نمایشنامه، تنها به شعر «ضیافت» ختم نمیشود، بلکه شاملو در شعر «پس آنگاه زمین»، از مجموعهشعر «مدایح بیصله» نیز از وجوه دراماتیک خلاقانه بهره گرفته است.
همچنین، بهرهگیری شاملو از ساختارهای دراماتیک و نمایشی را میتوان در مجموعهشعرهای متنوع او رصد کرد. شعرهایی که گاه با جنبههای عامیانه – فولکوریک به نمایش گرفته میشوند و گاه با بهرهگیری از ظرفیتهای روایی شعر سپید و نو قابل بررسیاند. برای نمونه، میتوان شعرهای عامیانهی شاملو، با فضاهای پرتحرک و هیجانی را با شعرهای «پریا»، «بارون»، «راز» در مجموعهشعر «هوای تازه» و شعر «شبانه» در مجموعهشعر «باغ آینه» دنبال کرد. همچنین، شعر «قصهی مردی که لب نداشت» از مجموعهشعر «در آستانه»، شعر «مرگ ناصری» از مجموعهشعر «ققنوس در باران»، و شعر «رکسانا» از مجموعهشعر «هوای تازه» که وجوه نمایشی متنوع هر یک از آنها ضمن ایجاد التذاذ هنری، میتواند افقی روشن از تمهیدات زبانی شاملو، در بهرهگرفتن از وجوه نمایشی و فضاهای دراماتیک را در معرض دید مخاطبان قرار دهد.
نظرتان درباره اسطورهپردازی که یکی از ویژگیهای آثار شعری شاملوست، چیست؟ تا چه حد او در این عرصه موفق بوده است؟
همچنان که خودتان هم بهدرستی اشاره کردید، اسطورهپردازی از مختصات محوری شعر شاملو به شمار میآید. چنین خصیصه بارزی با توجه به روحیهی معترض و مبارزهجوی شاملو، در بسامد فراوان تلمیحات و بهرهگیری از اسطورههای ملی، میهنی، آیینی و جهانی، قابلتأمل و بررسی است. از این روی، میتوان با مرور مجموعهشعرهای شاملو، قهرمانپروری را بهمثابه خصیصه بارزی دانست که همسو با اسطورهاندیشیهای شاملو، با بهرهگیری از تاریخ و حماسه و تلفیق آنها با وقایع عینی و تخیلات متکثر شاعرانه و پیوند زمان حال با زمان گذشته، چشماندازی بیبدیل میسازد تا جاودانگی و نامیرایی آزادیخواهان و مبارزان ظلم و بیعدالتی را نمایان کند. از این روی، بازآفرینی اساطیر با بینشی اسطورهپرداز، زمینهای متکثر و سیال را در شعر شاملو فراهم آورده است. این امر، ضمن برجستهنمایی رخدادهای اجتماعی و سیاسی جهان پیرامون، باورهای اجتماعی و آرمانهای ملی جامعهای به تصویر گرفته شود که در فضاهای مملو از ظلم و بیعدالتی، مدام مورد تهاجم قرار گرفتهاند.
تلقی شاملو از اسطوره با گواه به آثاری که از خود منتشر کرد، چه بود؟
همچنان که پیشتر نیز اشاره شد، شاملو شاعری اسطورهپرداز بود که با نگرشی اساطیری به خلق روایت در شعر خود مبادرت ورزید. شاعری مبتکر و نوآور که پس از دگردیسی اساطیر، جنبههای ذهنی آنها را دور کرده و با بخشیدن مفهومی انسانی، آنها را در فضاهای دراماتیک شعرش به تصویر درآورد. بدینترتیب، میتوان دید که تلقی شاملو از بهرهگیری از اساطیر، بیان جاودانگی انسانهای آزاده و مبارزی است که ایثارگرانه و جوانمردانه همواره با اهریمن در ستیز بوده و هستند. از این روی، شاملو میکوشد با اسطورهپردازی، مبارزان را در موقعیتی فرازمانی و فرامکانی در سطرهای شعرش بازآفرینی کند و با حیات و تولد دوباره آنان، جاودانگی عظمت و اقتدارشان را تا همیشه در حافظه تاریخی – جمعی انسانهای زمانه تضمین کند.
بدینترتیب، جاودانگی و حیاتبخشی انسانهای معترض که با روحیهای مبارزهجویانه، همواره از هنجارهای مرسوم جامعه خود فراتر رفته و در برابر تناقضات و تنشهای اجتماعی قهرمانانه ایستادهاند، به تجلیگاه راستین ارزشهای انسانی بدل میشود. واضح است که دراینمیان، شاملو است که نوآورانه میکوشد تا در هیأتی اساطیری، جاودانگی آنان را برای ابد در شعر خود تثبیت کند.
۱۴۰۴-۰۶-۱۲
۱۴۰۴-۰۷-۱۰
۱۴۰۴-۰۶-۳۰
نظر خود را بنویسید
نام و ایمیل اختیاری هستند. فقط نظر شما ضروری است.