شبی که انتو سخن میگوید
۱۴۰۴-۰۶-۱۹
آمارهایی برای ساعت مطالعه در روز وجود دارد که گرچه گاهی دور از ذهن به نظر میرسد؛ ولی شاید با تکیه بر ضرب المثل «مشت نمونه خروار است» بتوان دستکم به بخشی از آن اعتنا و اعتماد کرد. نمونه این آمارها، میزان استاندارد مطالعه در کشور هندوستان است که بیش از ۱۰ ساعت اعلام شده. این عدد برای کشوری که نزدیک به ۷۲ درصد مردم آن باسوادند، اندکی قابل تامل است؛ چراکه این عدد چنین معنی میدهد که از جمعیت نزدیک به ۱،۴۰۰،۰۰۰،۰۰۰ نفری هند (برآورد سال ۲۰۲۳)، بیش از ۳۹۰ میلیون نفر بیسواد وجود دارد. بنابراین افراد باسواد باید به طور میانگین نزدیک به چهارده ساعت در روز مطالعه داشته باشند تا جور ۲۸ درصد بیسوادان را نیز بکشند؛ اما از سوی دیگر، پیشرفتهای بهویژه چند دهه اخیر هند، میتواند درستی آمار مطالعهکنندگان را نشان دهد.
در کشور ما، اما این آمار بسیار نگرانکننده است. بر اساس آنچه وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی گفته است: «به استثنای کتب درسی، دانشگاهی، ادعیه و نظایر آن، میزان مطالعه روزانه ۳۰ دقیقه است و ۴۳.۵ درصد مردم کتاب میخوانند. وقتی این اعداد را مقایسه میکنیم با میزان باسوادان ایران که تا سال ۱۴۰۲ ، ۹۰درصداعلام شده و حتی بر اساس آمار سازمان نهضت سوادآموزی، میزان باسوادی در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال، ۹۷درصد اعلام شده است؛ موضوع بسیار نگران کنندهتر میشود. هرچند مبنای باسوادی از دید نهضت سوادآموزی شاید با تعریف جهانی آن، تفاوت داشته باشد؛ اما همان ۹۰ درصد هم بسیار کم مطالعه هستند یا شاید با کمی سختگیری بتوان آن را «رویگردانی از مطالعه» نامید.
در این جستار، هدف این نیست که دلایل مطالعه کم، شمرده شود اما آنچه بیش از همه پیش چشم است دلمشغولیهای بسیاری است که دیگر مجالی حتی برای اندیشیدن – و نه پرداختن- به مطالعه نمیدهد. بهعلاوه؛ میزان دسترسی به کتاب و نشریات نیز میتواند بهانهای برای آسانطلبی (اگر نگوییم تنبلی) باشد؛ چراکه در بازار پررونق و همه جا همراه فضای مجازی، حتی همزمان با پتوخوابی هم میتوان کتاب شنید، خبر خواند، نشریات را ورق زد و در زمانی کوتاه، از دورترین نقاط جهان آگاهی یافت.
مستندی ندارم که آیا شنیدن کتابهای صوتی و میزان خبر و نشریهخوانی مجازی هم مطالعه به حساب میآید یا نه؛ اما با تجربه چندین ساله در مطالعه کتاب و نشریات کاغذی در گذشته و هماکنون – حتی در گستردگی بال فضای مجازی بر همه ثانیههای عمر گذرا- ضمن اینکه لذت خوانش نوشتههای کاغذی را چندین برابر خواندن آن از صفحههای الکترونیکی میدانم، اما دور از دسترس بودن نشریات، حتی مرا نیز گرفتار این هوس می کند که «این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار.»
سالهاست که برای خریدن روزنامه یا مجله، کیلومترها راه را از این سو تا آن سوی شهر میپیمایم؛ آن هم از دکهای در یکی از خیابانهای فرعی. این در حالی است که شمار دکههای فروشنده خوراکیها، نوشیدنیها، دخانیات و … در این فاصله چند کیلومتری و چند ۱۰ دقیقهای، خیالی به سرت میاندازد که حتی اگر نیازی هم نداری، برای افزودن رونق داد و ستد، حتی به قدر «ذره خیرا یره» یا زبانم لال «ذره شرا یره» خرید کنی.
باید اشاره کنم که در مرکز شهر و خیابانهای بخش مرکزی، دستکم تعدادی کتابفروشی و حتی کتابفروشهای دورهگرد، بساطشان را بر روی زمین گستراندهاند اما در محلههای دور از مرکز ولی قدیمی مانند بهمنی و سبزآباد و خواجهها و دواس و … حتی خیابانهای دور و بر دانشگاه خلیج فارس نیز تنها یک کتابفروشی موجود است و خبری از دکهها یا حتی دستفروشیهای نشریات نیست.
معتقدم که در دسترس بودن کتاب و نشریات کاغذی، حتی برای آنها که چندان کتابخوان هم نیستند، میتواند انگیزشی باشد حتی اگر بهقدر خواندن عنوانهای روی جلد، بتواند مکثی به زندگی پرشتاب بسیاری از ما بدهد که حتی گاهی خود نیز نمیدانیم این همه شتابمان برای گذر از نقطه یک و رسیدن به نقطه دو برای چیست؟! از سوی دیگر، خواندن نشریات کاغذی، جذابیتی دو چندان دارد با اینکه خستگیهای چشمی آن نیز بسیار کمتر و کمزیانتر از تلفن همراه است. کاش باهمتانی مانند همانها که دومین نانوایی نان کامل را نیز در شهر بوشهر راه انداختهاند با همان همت، فروشگاهی تازه نیز برای روزنامه و مجلات در محلههای حاشیهای و از قضا پرجمعیت، بهویژه در نزدیکی دانشگاه خلیج فارس راه بیندازند، شاید غذای روح ما را نیز تغییر داده و طبعمان را از مجاز به سوی واقعیت برگردانند.