آیا بحران برق حل شدنی است یا خیر؟
حل بحران برق نیازمند عزم ملی و سرمایهگذاری هوشمندانه است. هر دقیقه تأخیر در اجرای پروژههای بهینهسازی انرژی، معادل از دست دادن ۱۵۸ هزار دلار از تولید ناخالص داخلی کشور است. آقای دکتر پزشکیان! «هامش» شما بر نامه بنده بهشرح ذیل توسط بدنه ناکارآمد دولتی بایگانی شده است! لااقل در بودجه ۱۴۰۵ لحاظ کنید تکالیف را…
جهت استحضار سیاستگذاران در این توییت دوباره خلاصهای از این نامه را مینویسم:
بر اساس آخرین گزارش صندوق بینالمللی پول، تولید ناخالص داخلی ایران معادل ۴۳۶ میلیارد دلار برآورد شده که متأسفانه ۱۹ درصد از این ارزش اقتصادی معادل ۸۳ میلیارد دلار، مستقیماً تحت تأثیر پدیده خاموشیهای برق از دست رفته است. این رقم هنگفت معادل ۳٫۵ برابر بودجه سالانه سلامت، ۸ برابر بودجه آموزش و پرورش و ۲ برابر درآمدهای نفتی سالانه کشور است. از منظر ترمودینامیک اقتصادی، ضریب تبدیل انرژی به ارزش اقتصادی در ایران معادل ۲ دلار به ازای هر کیلوواتساعت محاسبه شده که این شاخص از مقایسه بردارهای تولید ناخالص داخلی و مصارف انرژی به دست آمده است.
بر اساس تحلیلهای دقیق اقتصادی، هزینه خاموشی در بخشهای مختلف اقتصاد ایران به صورت قابل توجهی متفاوت است. در بخش خدمات که ۵۱ درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد، هزینه هر کیلوواتساعت خاموشی به ۲۶٫۱ دلار میرسد. این بخش شامل حوزههای حساسی مانند بانکداری، فناوری اطلاعات و تجارت است که وابستگی شدیدی به برق پایدار دارند. بخش نفت با سهم ۲۳ درصدی از GDP و هزینه خاموشی ۵٫۹ دلار به ازای هر کیلوواتساعت، اگرچه سهم بالایی در اقتصاد دارد، اما به دلیل مصرف برق کمتر در مقایسه با بخش صنعت، هزینه خاموشی متوسطی را تجربه میکند.
بخش صنعت و معدن با سهم ۱۳ درصدی از تولید ناخالص داخلی و سهم ۳۴ درصدی از مصرف برق کشور، هزینه خاموشی معادل ۳٫۴ دلار به ازای هر کیلوواتساعت دارد. این بخش که شامل صنایع انرژیبری مانند فولاد، پتروشیمی و سیمان است، با وجود مصرف بالای انرژی، بهرهوری نسبتاً پایینی در تبدیل انرژی به ارزش اقتصادی دارد. بخش کشاورزی با سهم ۱۰ درصدی از GDP و سهم ۱۶ درصدی از مصرف برق، هزینه خاموشی معادل ۵٫۵ دلار به ازای هر کیلوواتساعت را تجربه میکند که نشاندهنده وابستگی این بخش به سیستمهای آبیاری برقی است.
ریشهیابی این بحران نیازمند بررسی چندین پارامتر کلیدی است. نخست، شکاف بین ظرفیت نامی و عملیاتی نیروگاهها که ناشی از ضریب بار پایین و راندمان حرارتی کاهش یافته واحدهای تولید است. دادههای پایش انرژی نشان میدهد راندمان متوسط نیروگاههای حرارتی ایران حدود ۳۷ درصد است که ۱۰ درصد پایینتر از استانداردهای بینالمللی است. دوم، تلفات انتقال و توزیع که با عدد ۱۵٫۲ درصد ثبت شده، خود معادل از دست دادن ۶۰ تراواتساعت انرژی در سال است. سوم، رشد نامتوازن مصارف در بخشهای مختلف که نشاندهنده ضریب شدت انرژی بالای اقتصاد ایران است.
راهحل این بحران نیازمند اجرای همزمان سه استراتژی است: نخست، بهینهسازی سمت عرضه از طریق نوسازی نیروگاهها و افزایش راندمان حرارتی که میتواند تا ۲۰ درصد به ظرفیت عملیاتی شبکه اضافه کند. دوم، مدیریت سمت تقاضا با اجرای سیستمهای مدیریت انرژی و توسعه بازار برق مبتنی بر قیمتهای واقعی. سوم، توسعه نیروگاههای چرخه ترکیبی و تجدیدپذیر که همزمان باعث کاهش مصرف سوخت و افزایش پایداری شبکه میشود. محاسبات نشان میدهد سرمایهگذاری در بهینهسازی مصرف انرژی میتواند تا ۳۰ درصد از مصارف کنونی بکاهد که معادل آزادسازی ۱۲۰ تراواتساعت انرژی در سال است.
در پایان، باید توجه داشت که حل بحران برق نیازمند عزم ملی و سرمایهگذاری هوشمندانه است. هر دقیقه تأخیر در اجرای پروژههای بهینهسازی انرژی، معادل از دست دادن ۱۵۸ هزار دلار از تولید ناخالص داخلی کشور است. اینها به وضوح نشان میدهد که مسئله برق دیگر یک چالش فنی نیست، بلکه یک بحران اقتصادی-اجتماعی با پیامدهای استراتژیک است که حل آن باید در اولویت اول سیاستگذاری اقتصادی کشور قرار گیرد.
………………………..
خبر دوم
صنایع پتروشیمی زیر تیغ بحران آب
بامداد جنوب: بحران آب که حالا به بحران دوم صنایع پتروشیمی بعد از مشکل گاز و خوراک تبدیل شده، تهدیدی جدی برای تولید و سودآوری شرکتهاست و آینده زنجیره صنعتی کشور را در معرض خطر قرار داده است.
به گزارش انرژی پرس، خبر رسیده که صنایع پتروشیمی کشور با یک ضربالعجل جدی مواجه شدهاند و آن الزام به استفاده از منابع آب غیرمتعارف. حسن عباسزاده، مدیرعامل شرکت ملی پتروشیمی، تاکید کرده که طبق تصویبنامه و آییننامه دولت، صنایع آببر، به ویژه پتروشیمیها، سه سال فرصت دارند که منابع آب خود را از متعارف به غیرمتعارف (شامل تصفیه پساب یا استفاده از آب شیرینکن دریا) منتقل کنند. اگر این تغییر عملی نشود، جرایم و تعرفههای سنگین آبهای متعارف اعمال خواهد شد و اقتصاد شرکتها به شدت تحت فشار قرار میگیرد.
این در حالی است که بحران منابع آب، چالشی جدی و تازه برای صنایع ایجاد کرده است. نه تنها مشکل تامین گاز و خوراک، بلکه بحران آب نیز بهطور جدی بر فعالیتها سایه افکنده است. برای مثال، پالایشگاه تهران در آستانه توقف تولید قرار گرفت و تنها با مدیریت اضطراری و تلاشهای فراوان، تولید ادامه پیدا کرد. در اصفهان هم تازه طرحی برای حل مشکل آب افتتاح شده و انتقال آب از دریا به پالایشگاه آغاز شده است.
از یک زاویه، این تصمیم یک فرصت استثنایی به نظر میرسد: کاهش فشار بر منابع آب داخلی، امکان توسعه پایدار صنایع و جلوگیری از تخریب محیط زیست. عباسزاده از ایجاد یک منطقه اقتصادی جدید در کنار ماهشهر خبر داده که میتواند زنجیرههای تولید و خوراک بین مجتمعها را منسجم کند و مسیر سرمایهگذاری را برای شرکتها هموار سازد. برخی از شرکتها نیز مذاکرات خود برای جابهجایی به جنوب کشور را آغاز کردهاند؛ نشانهای از استقبال بخشی از صنایع از فرصتهای تازه.
اما در عمل، ماجرا ساده نیست. انتقال صنایع بزرگ به مناطق ساحلی، پروژهای پرهزینه و زمانبر است و نیازمند سرمایهگذاری عظیم، زیرساختهای جدید و مدیریت پیچیده زنجیره تامین و لجستیک است.