خورشید در اندونزی میتابد؛ ایران هنوز در سایه خاموشیها
اندونزی ۱۰۰ گیگاوات برق خورشیدی تولید میکند؛ ایران هنوز با قطعی برق دستوپنجه نرم میکند. در هفتههای گذشته که ایران با خاموشیهای گسترده، تعطیلی صنایع و فشار طاقتفرسای گرما دستوپنجه نرم میکند، اندونزی – کشوری با جمعیتی مشابه، منابع طبیعی کمتر و پراکندگی جغرافیایی پیچیدهتر – گام بزرگی در مسیر گذار انرژی برداشته است. اندونزی بهتازگی بزرگترین پروژه برقرسانی روستایی تاریخ خود را آغاز کرده: تأمین ۱۰۰ گیگاوات انرژی خورشیدی همراه با ۳۲۰ گیگاواتساعت ظرفیت ذخیرهسازی انرژی از طریق باتریها.
بر اساس این طرح، بیش از ۸۰ هزار روستای اندونزی به شبکههای مینیگرید خورشیدی یک مگاواتی متصل خواهند شد. این یعنی جایی که تا دیروز روشنایی با سوخت دیزل و هزینه بالا تأمین میشد، از فردا برق پاک، ارزان و پایدار از انرژی خورشیدی در اختیار مردم قرار خواهد گرفت – آن هم با هزینهای نصف برق فسیلی.
پیام روشن این پروژه این است که خورشید میتواند به فقر انرژی پایان دهد. الکتریسیته تجدیدپذیر نه فقط راهحلی برای مقابله با تغییرات اقلیمی، بلکه ابزار توسعه و عدالت اجتماعی است. در نقطه مقابل، ایران با اینکه یکی از آفتابیترین کشورهای جهان و مستعدترین سرزمینها برای تولید انرژی خورشیدی است، هنوز نتوانسته سهمی قابل توجه از ظرفیتهای تجدیدپذیر بهرهبرداری کند. آنچه در عمل وجود دارد، چند هزار مگاوات ظرفیت پراکنده و عمدتاً روی کاغذ است. انرژی بادی نیز به همان میزان مغفول مانده و توربینها همچنان در انبارها خاک میخورند، در حالیکه بادهای قدرتمند مناطق شرقی و شمالی کشور بدون استفاده میوزند.
اقتصاد ایران بیش از هر زمان دیگر به منابع درآمدی پایدار، ارزان و در دسترس نیاز دارد. در شرایطی که خاموشیهای صنایع، اختلال در زندگی روزمره شهروندان و فشار به شبکه برق در تابستان به مرز بحران رسیده، چرا گذار به انرژیهای تجدیدپذیر همچنان به تعویق افتاده است؟
پاسخها در مدیریت است، نه در منابع
واقعیت تلخ اما روشن این است که مسئله انرژی در ایران بیش از آنکه مسئلهای فنی یا مالی باشد، مسئلهای ساختاری و مدیریتی است. در حالی که اندونزی با همکاری مشاوران بینالمللی ساختارهای لازم را ایجاد کرده و دانشمندان انرژی را در رأس پروژههای انتقال قرار داده است، در ایران همچنان طرحها در دست مدیرانی است که تخصص چندانی در گذار انرژی ندارند و بیشتر به شعارسازی و اقدامات نمادین اکتفا میکنند.
تحول انرژی در اندونزی نه یک رویا، بلکه یک الگوی عملی است. کشوری با محدودیتهای بیشتر از ایران، اکنون در مسیر تأمین برق پایدار برای میلیونها نفر گام برداشته است. ایران نیز میتواند – به شرط آنکه بخواهد. سوال پیش روی ما ساده ولی اساسی است: آیا ایران میخواهد همچنان با مدیریتی ناکارآمد و غیرتخصصی به مسیر خاموشیها، تعطیلیها و فرسودگی زیرساختها ادامه دهد؟ یا میخواهد با سپردن سکان گذار انرژی به متخصصان واقعی، آیندهای روشن و پایدار برای نسلهای آینده رقم بزند؟ باید از تجربههای موفق جهانی همچون اندونزی یاد گرفت، نه اینکه با بیعملی فرصتهای طلایی را از دست داد.