چرا بیقرار نوشتنایم؟
۱۴۰۴-۰۵-۱۸
دو سال پیش از این بود که بحث ایجاد شهرهای جدید در استان بوشهر توجه همگان را به خود جلب کرد. آن روزها استاندار وقت و در کنار آن برخی مدیران استانی حتی از ایجاد چهار شهر جدید در استان بوشهر خبر داده بودند. تا مدتها رادارهای افکار عمومی با کنجکاوی در نقشهها محل ایجاد شهرها را رصد میکردند. بسیاری رویأی خانه و کاشانهای برای خود در آن متصور میشدند. رویأهایی که شعار ساخت چهار میلیونی مسکن دولت سیزدهم دیوارهایش را نقاشی کرده بود. بعدها آرام و آهسته وعده ایجاد شهر به شهرک و سپس به سکونتگاه تقلیل پیدا کرد و اکنون پس از گذشت ماهها، آن هیاهوی به فراموشی سپرده شده است؛ با این وجود یک مسأله غیرقابل گذر است و آن تعبیر وارونه رویأی ساخت شهرهای جدید در ایران است. چه شهرهایی که متولد نشدند و چه همچون شهر جدیدی به نام عالیشهری در کنار بوشهر که مانند طفلی رها شده کسی آن را گردن نمیگیرد.
باید توجه داشت که سالهاست که سیاست توسعه شهرهای جدید باهدف تمرکززدایی از کلانشهرها، ساماندهی جمعیت و ارتقای کیفیت زندگی در ایران دنبال میشود. عالیشهر، در نزدیکی بوشهر، یکی از نمونههای شاخص چنین طرحهایی است که قرار بود جایگزینی مطلوب برای سکونت و کار مردم منطقه باشد. بااینحال، آنچه امروز در عالیشهر دیده میشود، تصویری معکوس از آن آرمانهاست و این تجربه، دلایل عمیقی دارد که بررسی آنها میتواند چراغ راه آینده باشد.
نخستین و بنیادیترین عامل شکست عالیشهر، ضعف شدید در ایجاد اشتغال پایدار است. بسیاری از ساکنان فاقد شغل پایدار هستند و به همین دلیل ناچارند هر روز مسیر پرهزینه و زمانبر بین عالیشهر و بوشهر را طی کنند. نبود صنایع، بنگاههای اشتغالزا و کمرنگ بودن فرصتهای کسبوکار محلی، میل به ماندگاری را کاهش و وابستگی به مرکز استان را افزایش داده است. این معضل سبب شده تا بسیاری از خانههای عالیشهر خالی بماند یا به سکونت موقتی افراد با تخصص خاص محدود شود.
از سوی دیگر ضعف مزمن در زیرساختها و خدمات عمومی بسیاری را از مهاجرت به این شهر معذور داشته است. اگرچه برنامهریزیهای اولیه نوید شهری مدرن و تمامیعیار را میداد؛ اما در عمل زیرساختهای حیاتی همچون آب، برق، فاضلاب، حملونقل عمومی و خدمات درمانی و آموزشی با کیفیت و پوشش مناسب راهاندازی نشد. هنوز هم بسیاری از خانوادهها برای استفاده از خدمات پزشکی، تحصیلی مناسب، امکانات ورزشی یا فرهنگی باید به بوشهر مراجعه کنند. همین خلاها، رضایت ساکنان را بهشدت کاهش داده است.
سومین عامل، دوری شهر از مرکز اصلی بوشهر و نبود شبکه حملونقل مناسب است. فاصله بیش از ۲۰ کیلومتری عالیشهر تا بوشهر، نبود اتوبوسهای منظم و مطمئن و هزینههای بالای ایاب و ذهاب، به دغدغه روزانه بسیاری از ساکنان تبدیلشده است. برای دانشآموزان و دانشجویان، این مسأله به معنای صرف زمان زیاد و خستگیهای مکرر است؛ موضوعی که انگیزه خانوادهها برای ماندن در عالیشهر را نیز کاهش داده است. بهواقع آنان که عالیشهر را برای زندگی انتخاب کردهاند نه از پی حشمت و جاه بلکه از بد حادثه به آنجا پناه آوردهاند.
عالیشهر یک چالش دیگر نیز در دل خود دارد. این شهر مانند بسیاری از شهرهای جدید ایران در گیرودار بحران هویت معماری و فرهنگ محلی است. نبود فضاهای عمومی و فرهنگی جذاب، خانهها و بافت شهری یکنواخت و بیروح و عدم توجه به معماری بومی باعث شده حس تعلقخاطر میان ساکنان شکل نگیرد و در نهایت این شهر بهجای یک کالبد اجتماعی پویا، صرفاً مجموعهای از مجتمعهای مسکونی و خیابانهای فاقد شور و زندگی مبدل شود.
عالیشهر بر مبنای خوشبینی به آمار مهاجرت و توسعه اقتصادی برنامهریزی شد، اما بدون در نظر گرفتن فرهنگ، معیشت، نیازهای واقعی و جاذبههای زیستی منطقه. نتیجه این رویکرد، عدم استقبال مردمی، خانههای خالی و فشار بیدلیل بر منابع شهری است.
برای عبور از چرخه شکست شهرهای جدید باید نگاه صرفاً فیزیکی به توسعه را کنار گذاشت و با توجه به پیوستهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، برنامهریزی کرد. عالیشهر میتواند با اتکا به تجربه گذشته و بازنگری در سیاستها، به نمونهای موفق تبدیل شود، اگر سیاستگذاران و مسئولان به صدای مردم و نیازهای واقعی جامعه توجه کنند و اگر قرار است روزی شهرهای جدید دیگری در استان بوشهر ایجاد شود باید از تجربه تلخ عالیشهر استفاده کرد.
نقطه عطف بازآفرینی شهرهای جدید، ورود مدیریت شهری پویا و تصمیمگیری مشارکتی است. تجربه عالیشهر نشان داد که بدون مشارکت واقعی مردم و نخبگان محلی، بدنه جامعه نه تنها به شهر جدید احساس تعلق نمیکند، بلکه حاضر به سرمایهگذاری و سکونت پایدار هم نیست. از این رو، ضروری است فرآیند برنامهریزی شهری و تدوین پروژههای عمرانی، به شکلی صورت بگیرد که مردم احساس کنند شنیده میشوند و خواستهها و دغدغههای آنان در راهبردها لحاظ میشود.
به علاوه، باید نگاه توسعه از صرف واگذاری واحدهای مسکونی فراتر رود. تقلیل شهر به خوابگاه نسخه شفابخشی برای حل بحران کمبود مسکن نیست. انسانها فراتر از جایی برای سکونت، جایی برای زیستن میخواهند. فضایی برای زندگی که در آن رشد کنند. باید در کنار پوشش نیازهای سکونت جمعیتی بستهای از خدمات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را در کنار آن فراهم آورد. ایجاد مراکز کارآفرینی، حمایت از مشاغل خانگی و بومی، جذب سرمایهگذار برای صنایع پاک و متناسب با اقلیم استان و رونق گردشگری میتواند بخشی از این رویکرد جدید باشد. توسعه پایدار عالیشهر وابسته به ایجاد مراکز آموزشی، درمانی و فرهنگی با کیفیت و همچنین شبکه حمل و نقل کارآمد است که حرکت و زندگی روزمره مردم را تسهیل کند، به ویژه آنکه در این بستر تجربه تلخ کوچ دانشگاه آزاد از این شهر نیز از یاد همگان نرفته است.
۱۴۰۴-۰۵-۱۸
۱۴۰۴-۰۷-۰۶
۱۴۰۴-۰۶-۳۰