مسؤولیت امروز ما؛ مدارا در روزهای پساجنگ
۱۴۰۴-۰۴-۲۲
فعال شدن مکانیزم ماشه را باید یکی از مهمترین رخدادهای سیاسی سالهای اخیر دانست؛ رخدادی که نهتنها در عرصه دیپلماسی، بلکه در معادلات داخلی نیز تأثیرگذار خواهد بود. بسیاری آن را پایان یک مسیر میدانند، اما واقعیت این است که میتواند آغازی برای بازاندیشی در سیاست خارجی کشور باشد. پرسش اصلی این است: چرا به این نقطه رسیدیم و چگونه میتوان راه تازهای گشود؟
توافق هستهای برجام، با همه کاستیها و انتقاداتی که به آن وارد بود، فرصتی کمنظیر برای ایران فراهم کرد تا از زیر فشار تحریمها خارج شود. اما خروج آمریکا از توافق و ناتوانی اروپا در عمل به تعهداتشان، ضربهای جدی به آن زد. در عین حال، ما نیز در عرصه داخلی از این فرصت برای اصلاح ساختار اقتصادی و کاهش وابستگی به نفت بهره کافی نبردیم. نتیجه آن شد که امروز با فعال شدن مکانیزم ماشه، کشور با دو تهدید روبهروست: بازگشت تحریمهای سازمان ملل و تشدید انزوای دیپلماتیک.
این وضعیت هرچند دشوار است، اما به معنای پایان راه نیست. تجربه نشان داده است که کشورها در بزنگاههای تاریخی، اگر واقعیتها را بپذیرند و در مسیر اصلاح گام بردارند، میتوانند از دل بحرانها فرصت بسازند.
نخستین گام برای گشودن راه تازه، پذیرش واقعیتهاست. امید بستن به شکافهای بزرگ میان قدرتهای جهانی یا تغییرات سریع در معادلات بینالمللی، واقعبینانه نیست. اگر در گذشته چنین امیدهایی توجیه داشت، امروز شواهدی برای آن وجود ندارد. بنابراین، باید از تحلیلهای آرزومحور فاصله گرفت و بر پایه واقعیات تصمیم گرفت.
گام دوم، بازتعریف دیپلماسی است. سیاست خارجی موفق نیازمند رویکردی متوازن و غیرایدئولوژیک است؛ رویکردی که نه به انزوا منجر شود و نه به وابستگی. بازگشت به مذاکره، به معنای تسلیم نیست، بلکه نشان میدهد ایران همچنان خواهان تعامل سازنده با جهان است؛ تعاملی که بر پایه احترام متقابل و منافع مشترک شکل گیرد.
گام سوم، تقویت جبهه داخلی است. هیچ سیاست خارجی پایداری بدون پشتوانه اجتماعی موفق نخواهد شد. بازسازی اعتماد عمومی زمانی ممکن است که مردم احساس کنند در تصمیمات کلان، منافع آنان دیده میشود. شفافیت در حکمرانی، اصلاحات اقتصادی و کاهش فساد، پشتوانهای برای سیاست خارجی واقعبینانه خواهد بود.
گام چهارم، بهرهگیری از ظرفیتهای منطقهای است. روابط پایدار با همسایگان میتواند بخشی از فشارهای بینالمللی را کاهش دهد، اما این روابط باید بر پایه منافع مشترک و درازمدت باشد، نه صرفاً واکنشی و مقطعی.
مکانیزم ماشه اگرچه فشارهای تازهای را بر کشور تحمیل میکند، اما میتواند هشداری جدی باشد: ادامه مسیر گذشته ما را به بنبستهای بزرگتر خواهد کشاند. این اتفاق میتواند فرصتی برای بازاندیشی باشد؛ فرصتی برای اصلاح مسیر و بازگشت به عقلانیت سیاسی.
چاره کار نه در انکار بحران است و نه در تسلیم در برابر آن؛ بلکه در انتخاب مسیری است که هم استقلال کشور را حفظ کند و هم رفاه مردم را تأمین. اگر با شجاعت و عقلانیت تصمیم گرفته شود، همین ماشهای که امروز بهعنوان تهدید معرفی میشود، میتواند ماشهای برای شلیک به سیاستهای ناکارآمد گذشته باشد؛ و سرآغازی برای گشودن راهی تازه.