بهادر قائدی‌برازجانی
بهادر قائدی‌برازجانی

گویش‌های محلی بوشهر؛ میراثی در خطر فراموشی

142 بازدید

حدود سال ۸۶ یا ۸۷، به‌واسطه یکی از مدرسان مؤسسه زبان، با یواخیم، زبان‌شناس آلمانی، آشنا شدم. خانم غلامی او را در ابیانه کاشان دیده و به برازجان دعوت کرده بود. یواخیم دوازده سال از عمرش را با بورسیه وزارت آموزش عالی آلمان در شهری آفریقایی گذرانده بود تا زبان‌های در حال انقراض را مستند، ضبط و تحلیل کند و در قالب کتاب و مقاله به جهان معرفی کند. همان روزها با خود گفتم چرا ما در بوشهر، برای گویش‌هایی که مثل موج دریا پر از قصه و تاریخ‌اند، چنین نمی‌کنیم؟ چرا فرزندانمان معنی «یزله» و «داس و پروند» را نمی‌دانند؟

بارها دیده‌ام والدین بوشهری وقتی فرزندشان به گویش دشتی یا برازجانی کلمه‌ای می‌گوید، او را به سمت فارسی معیار سوق می‌دهند؛ انگار صحبت به گویش محلی، نشانه عقب‌ماندگی و مانع پرستیژ زندگی مدرن است؛ اما مگر زبان و گویش، روح یک فرهنگ نیست؟ مگر ضرب‌المثل‌های محلی ما حکایت زندگی کنار دریا، صیادی و نخل نیست؟

زبان پدیده‌ای زنده است؛ متولد می‌شود، رشد می‌کند و گاهی می‌میرد. گویش‌های محلی بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی ما هستند. وقتی با یواخیم حرف زدم، فهمیدم چرا آلمان برای حفظ زبان‌های آفریقایی هزینه می‌کند. آن‌ها هر زبان را بخشی از میراث بشری می‌دانند؛ گنجی که اگر گم شود، دانش فرهنگی، تاریخی و حتی علمی یک قوم به فراموشی می‌رود. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۱، برنامه‌هایی مانند DOBES با حمایت دولت آلمان و بنیاد فولکس‌واگن زبان‌های محلی آفریقا را ضبط و آرشیو کردند. ما نیز در بوشهر می‌توانیم چنین حساسیتی به گویش‌ خود داشته باشیم.

اما چرا والدین ما گاهی مانع می‌شوند که بچه‌ها به گویش محلی و بومی صحبت کنند؟ نخست، ترس از عقب ماندن در دنیای مدرن است؛ تصور می‌کنند لهجه «دشتستونی» در مصاحبه شغلی یا دانشگاه به ضرر فرزندشان تمام می‌شود. دوم، فشارهای اجتماعی است؛ شهرنشینی و رسانه‌ها، گویش محلی را «دهاتی» یا «غیرمدرن» معرفی کرده‌اند و والدین نمی‌خواهند فرزندشان با این برچسب‌ها روبه‌رو شود. سوم، تبلیغ مداوم فارسی معیار توسط رسانه‌ها که گویش‌های محلی را یا نادیده می‌گیرند یا به طنز تقلیل می‌دهند.

چرا باید گویش مناطق مختلف استان بوشهر را حفظ کنیم؟ اول، چون این گویش هویت ماست. اگر «گپ»، «مخ» و «گرگور» از زبان بچه‌هایمان حذف شود، پیوندشان با ریشه‌های تاریخی و دریایی بوشهر قطع خواهد شد. دوم، حس غرور و تعلق است؛ برای یک بوشهری مهاجر در تهران یا آمستردام، شنیدن پادکستی به گویش بندری همچون بوی نم دریا، او را به زادگاهش می‌برد. سوم، این گویش بخشی از تنوع زبانی جهان است؛ واژه‌های صیادی، کشاورزی و دریایی دانشی را در خود دارند که اگر گم شوند، بخشی از میراث بشری نابود می‌شود.

شبکه‌های اجتماعی هم تهدیدند و هم فرصت. اگر اینفلوئنسرهای بوشهری بی‌پروا و باافتخار به گویش محلی محتوا بسازند، ذهنیت‌ها تغییر می‌کند. کافی است تصور کنیم یک ریلز اینستاگرامی که مادربزرگ برازجانی ضرب‌المثل محلی را توضیح می‌دهد، چه تأثیری خواهد داشت.

برای زنده نگه‌داشتن گویش‌ها، آموزش‌وپرورش استان باید دست‌به‌کار شود و کارگاه‌هایی در مدارس و فرهنگسراهای بوشهر، برازجان، کنگان، گناوه، دیر، دیلم، اهرم، خورموج و دیگر شهرها برگزار کند؛ جایی که مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها لالایی‌ها، داستان‌ها و ترانه‌های محلی را به کودکان بیاموزند. این جلسات باید ضبط و در اینستاگرام و آپارات منتشر شود تا بوشهری‌های مهاجر هم با یک کلیک به زادگاه برگردند. همچنین می‌توان کمپینی با هشتگ #گویش_بوشهری راه انداخت تا جوانان به ساخت ویدئوهای طنز و داستان به گویش محلی ترغیب شوند.

دیدن احسان عبدی‌پور که در رسانه ملی به بوشهری صحبت می‌کند، محسن شریفیان که در سطح ملی و جهانی موسیقی و زبان بوشهری را معرفی می‌کند و صدای حیدو هدایتی که در دل مردم می‌نشیند، امیدبخش است. گویش‌های بوشهر، مثل موج دریاست؛ اگر مراقب نباشیم، می‌آید و می‌رود. بیاییم آن را به‌جد پاس بداریم.

اشتراک‌گذاری: