داود علیزاده
داود علیزاده

خوانش‌های متفاوت از آشتی ملی

235 بازدید

بیانیه ۲۶ مرداد جبهه اصلاحات با عنوان «آشتی ملی؛ فرصتی طلایی برای تغییر و بازگشت به مردم» در فضایی منتشر شد که جامعه با مسائل پیچیده و درهم‌تنیده دست به گریبان است؛ از چالش‌های اقتصادی و فشار معیشتی گرفته تا تحولات سیاسی و روابط پرنوسان خارجی. این بیانیه در قالب یازده بند تنظیم شده و در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی پیشنهادهایی ارائه می‌دهد. در بخش داخلی، بر گسترش حقوق شهروندی، شفافیت ساختارها و مشارکت واقعی مردم در تصمیم‌گیری‌ها تأکید شده است.

با این حال در روزهای اخیر پس از انتشار متن سیاست خارجی بیانیه بیش از دیگر بخش‌ها مورد توجه و البته محل بحث قرار گرفت. پیشنهادهایی همچون تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی، پذیرش نظارت کامل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، آغاز گفت‌وگوی جامع با ایالات متحده و تلاش برای عادی‌سازی روابط خارجی بر پایه اصول عزت، حکمت و مصلحت، بازتاب گسترده‌ای در محافل سیاسی و رسانه‌ای پیدا کرد.

منتقدان می‌گویند چنین پیشنهادهایی ممکن است به برداشت عقب‌نشینی از مواضع راهبردی و کاهش ظرفیت بازدارندگی کشور منجر شود. از نگاه آنها، مدیریت بحران‌های بین‌المللی باید با حفظ دستاوردهای ملی و تقویت توان داخلی همراه باشد. در مقابل، طرفداران این رویکرد بر این باورند که ایجاد فضای آرام‌تر در روابط خارجی می‌تواند مسیر جذب سرمایه خارجی، توسعه اقتصادی و ترمیم وضعیت معیشت مردم را هموار کند.

این دوگانگی دیدگاه تنها بین جریان‌های سیاسی رقیب دیده نشد؛ در خود جریان اصلاحات نیز صداهای متفاوتی به گوش رسید. سعید نورمحمدی، دبیرکل حزب ندای ایرانیان، اولویت را یافتن راهکارهای عملی برای حل مشکلات داخلی می‌داند و تأکید می‌کند که هر پیشنهاد خارجی باید با حساسیت بیشتری مطرح شود. محمدرضا جلائی‌پور نیز بر ضرورت همراه‌کردن سیاست خارجی با تقویت توان دفاعی و برنامه‌های حمایتی برای اقشار کم‌برخوردار پافشاری دارد.

این تکثر نظرات، پرسشی قدیمی را یادآور می‌شود: چگونه می‌توان میان ضرورت گفت‌وگو و تعامل – چه در داخل و چه در سطح بین‌الملل – و همزمان حفظ خطوط قرمز امنیتی و اقتصادی، نقطه تعادلی پایدار پیدا کرد؟ «آشتی ملی»‌، اگر بخواهد فراتر از یک شعار یا عنوان باقی بماند، باید در قالب فرآیندی شکل گیرد که بر مبنای توافق بر سر اصول مشترک و اجرای عملی آن‌ها بنا شده باشد.

تجربه سال‌های اخیر نشان داده است که هر کوششی برای ترمیم روابط، چه در عرصه داخلی و چه در روابط خارجی، زمانی موفق خواهد بود که هم نگرانی‌های امنیتی و هم مطالبات معیشتی مردم را در بر گیرد. حرکت صرفاً در مسیر امنیت‌محور، بدون پشتیبانی اقتصادی و اجتماعی، دیر یا زود با فرسایش سرمایه اجتماعی روبه‌رو می‌شود. از سوی دیگر، سیاستی که تنها بر گشایش‌های اقتصادی تکیه کند اما ملاحظات امنیتی را نادیده بگیرد، شانس چندانی برای دوام نخواهد داشت.

با این نگاه، بیانیه جبهه اصلاحات را می‌توان فرصتی برای گشودن باب بحث و هم‌اندیشی دانست. اگر این فرصت به تعامل میان دیدگاه‌های مختلف و یافتن نقاط مشترک بینجامد، می‌تواند گامی برای کاستن از شکاف‌های سیاسی و اجتماعی باشد. اما اگر به میدان تازه‌ای برای جدل‌های رسانه‌ای محدود شود، نتیجه‌ای فراتر از تکرار اختلاف‌ها نخواهد داشت. آشتی ملی واقعی، زمانی متولد می‌شود که هم دغدغه‌های امنیتی و هم خواسته‌های اقتصادی، در کنار هم و به شکلی متوازن پاسخ داده شوند؛ مسیری دشوار، اما ضرورتی انکارناپذیر برای آینده ایران.

اشتراک‌گذاری: