تغییر اجتنابناپذیر است
۱۴۰۴-۰۵-۲۰
مدیحهسرایی سابقهای طولانی در فرهنگ ما دارد و ریشههای آن را میتوان در بسیاری از ادوار تاریخی و محیطهای اجتماعی دید. این رفتار، چه در قالب شعر و هنر، چه در زبان رسمی و اداری، در حقیقت نوعی استراتژی بقا و پیشرفت برای افراد و گروهها بوده است. در گذشته مدیحهسرایی بیشتر در قالب شعر و قصیده خودنمایی میکرد؛ شاعران با ستایش اغراقآمیز بزرگان، پادشاهان، والیان و امیران، نهتنها اعتبار و توجه آنان را جلب میکردند؛ بلکه در ازای کلمات پرزرق و برق خویش، صله و جایگاه اجتماعی میگرفتند. آن زمان، عرصه قدرت و ثروت بهگونهای بود که نقد آشکار، به معنای خطر برای جان و معیشت به حساب میآمد و شاعر یا هنرمند ناچار بود با مدح، جایگاه خود را تثبیت کند.
اما اشکال کار اینجاست که این الگو، با وجود تغییرات گسترده در ساختارهای سیاسی و اجتماعی، هنوز همچنان زنده و پویا است؛ تنها شکل و ابزارش عوض شده است. امروز مدیحهسرایی و تملق نه در قالب قصیده و غزل بلکه در شکل گزارشها، خبرها و مطالب رسانهای، سخنرانیها و حتی پستهای شبکههای اجتماعی خودنمایی میکند. یکی از مصداقهای این رفتار غلط، فهرست عناوینی چون «جناب آقای دکتر»، «مهندس ارجمند»، «استاد بزرگوار»، «جناب سرکار خانم دکتر» و… در خبرها و گزارشها است.
در خبرنویسی حرفهای، استفاده از عناوینی مانند «دکتر» و «مهندس» توصیه نمیشود، زیرا خبر باید بیطرف، عاری از جانبداری و بر پایه واقعیت باشد، نه بر القاب و ارزشگذاریهای ضمنی. بهکارگیری این عناوین میتواند ناخودآگاه جنبه تبلیغاتی یا تمجیدی به متن بدهد، جایگاه فرد را بزرگتر از کارنامه و عملکرد واقعیاش جلوه دهد و از اصلِ «برابری سوژهها در روایت خبری» فاصله بگیرد. استانداردهای روزنامهنگاری، تأکید بر نام و سمت سازمانی فرد دارند، زیرا این روش هم شفافتر است و هم مانع القای شأن یا اعتبار اضافه بر واقعیت میشود؛ در نتیجه خبر، اصالت و اعتبار حرفهای خود را حفظ میکند.
این وضعیت اسفبار در حد استفاده از القاب و عناوین باقی نمیماند بعد به نوع گزارش نیز تسری پیدا میکند و باعث شده حتی یک گزارش ساده خبری هم جای خود را به متنهای احساسی بدهد. گزارشهایی که در آن حتی یک خط درباره مشکلات موجود یا نقاط ضعف نمیتوان یافت، اما انباشته از عبارات «کمنظیر»، «بیسابقه»، «تاریخی» و «جهشی» هستند. این روش نهتنها مانع دیدهشدن مشکلات و طرح راهکار میشود، بلکه در نهایت خود مدیران را از درک واقعیت صحنه دور نگه میدارد.
این فرهنگ تملقمحور آثار منفی فراوانی دارد؛ حذف تدریجی صدای منتقدان، ایجاد فضای ترس و خودسانسوری، گسترش فاصله میان مدیران و بدنه کارشناسی، کاهش بهرهوری و تشویق نوعی رفتار «بلهقربانگویی» در ساختار سازمانی. در چنین فضایی، افراد با استعداد و صادق که زبان به نقد و شفافگویی باز میکنند، یا منزوی میشوند یا از چرخه تصمیمگیری کنار گذاشته میشوند.
در نهایت، آنچه به جای فرهنگ پاسخگویی شکل میگیرد، یک «صحنهسازی دائمی» برای نمایش بیوقفه موفقیتهاست؛ موفقیتهایی که اغلب یا بسیار کوچکتر از آن چیزیاند که روایت میشوند یا اساساً در عمل چندان دستاوردی به حساب نمیآیند. مدحِ مدرن، درست مانند مدح سنتی، سایهای سنگین بر سر نقد عینی و گفتوگوی شجاعانه انداخته است و اگر این چرخه شکسته نشود، اصلاح واقعی ساختارها، همچنان در حد شعار باقی خواهد ماند.
۱۴۰۴-۰۵-۲۰
۱۴۰۴-۰۶-۰۳
۱۴۰۴-۰۴-۲۲