بازگشت ابرپروژه کیان به ریل توسعه
۱۴۰۴-۰۶-۳۰
استان بوشهر با سواحل طولانیبر کرانه خلیج فارس و همسایگی بزرگترین میدان گازی جهان (پارس جنوبی) دهههاست بار اصلی تأمین انرژی ایران را بر دوش میکشد. بیش از ۷۰ درصد برداشت گاز کشور و بخش عمده صادرات پتروشیمی از این استان انجام میشود؛ اما اینجا پارادوکس تلخی در کار است؛ بوشهر با وجود این نقش استراتژیک، در سطح کلان مدیریتی صنعت نفت و گاز هنوز به جایگاه شایسته خود دست نیافته است. هرچند در این بین، مدیران ارشد استان و موسی احمدی، رئیس کمیسیون انرژی مجلس و مردم جنوب استان در سالهای اخیر با صراحت و پشتکار، قدمهایی را برای تغییر این معادله برداشتهاند که همین حرکتها سرآغازی برای به کار گماشتن نیروهای نخبه و متخصص بومی در بدنههای مدیریتی صنعت در سطح کلان و میانی شده است اما این رویه نیاز به تدام و مطالبهگری گستردهتری دارد.
از زمان توسعه فازهای پارس جنوبی در دهه ۷۰، بوشهر به موتور محرک تولید گاز و پتروشیمی کشور تبدیل شد. منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس، شهرکها و کلونیهای پتروشیمی و پایانههای صادراتی، این استان را به یکی از نقطههای حیاتی زنجیره انرژی ایران بدل کرده است. با این حال، در نهادهای کلان تصمیمگیری-از وزارت نفت و شرکت ملی گاز گرفته تا ستادهای برنامهریزی صنعت- تاکنون مدیران بومی بوشهر سهم اندکی داشتهاند. این خلأ، نهتنها یک مسئله شغلی، بلکه یک چالش راهبردی در حکمرانی انرژی ایران است.
این در حالی است که بوشهر در تولید انرژی کشور با برداشت ۷۰ درصد گاز و ۴۰ درصد صادرات پتروشیمی سهم زیادی دارد اما از همه این داراییها و نقشآفرینیها سهم این استان جنوبی در حوزه مدیریت کلان انرژی و صنعت کمتر از ۵ درصد ثبت شده است!
با بررسیهای انجامشده، یکی از مهمترین موانع ارتقاء نیروهای متخصص بوشهر در صنایع پتروشیمی و دیگر شرکتهای زیرمجموعه وزارت نفت و گاز، پدیده مدیریت پروازی است؛ مدیرانی که اغلب یک یا دو روز در هفته در منطقه پارس جنوبی حضور دارند. این مدیران که مدیریت بسیاری از پروژهها و مجتمعهای این منطقه صنعتی را برعهده دارند یا ساکن تهران یا استانهای دیگرند و تنها برای حضور در برخی از نشستها یا بازدیدها به بوشهر سفر میکنند.
از دید کارشناسان، اینگونه مدیریتها تبعاتی برای منطقه داشتهاند که مهمترین آنها شامل اتخاذ تصمیمات حیاتی بدون درک روزمره از شرایط محلی؛ قرارگیری نیروهای بومی بهسختی در حلقه تصمیمگیری و ناکارآمدی چرخه ارتباطات و هماهنگی کند و ضعیف با بدنه محلی و رسانههای بومی میشود.
این موضوع تا جایی ریشه دوانده که موسی احمدی بارها در صحن مجلس و در جلسات کمیسیون انرژی، مدیریت پروازی را «آفت توسعه بوشهر» نامیده و خواستار الزام شرکتهای نفت و گاز به استقرار مدیران در محل شده است.
از دیگر عواملی که مانع رشد استان در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها در سطح کلان شده، میتوان به سهم اندک این استان در برخورداری از صنایع پاییندست اشاره کرد که بیشترین ارزشافزوده را ایجاد میکنند، هرچند منطقه پارس جنوبی در دهههای اخیر در بخش بالادستی (استخراج) و میاندستی (فراوری اولیه) نقش پیشرو دارد داشته اما ضعف آن در ایجاد و توسعه صنایع پاییندست موجب شده که همچنان در زنجیره صنعت پتروشیمی نقش کافی را بازی نکند.
این ساختار معیوب باعث شده که بخش عمده درآمدها و فرصتهای شغلی تخصصی به استانهای دیگر منتقل شود. بوشهر در شبکههای تصمیمگیری پاییندستی غایب بماند. نیروی انسانی نخبه برای پیشرفت مجبور به مهاجرت شود تا حدی که هماینک سهم مدیران بومی بوشهر در سمتهای ارشد صنعت نفت و گاز کمتر از ۵ درصد اعلام شود.
کمبود دورههای تخصصی ارتقاء در استان؛ عدم پیوند سیستماتیک بین دانشگاه و صنعت و سیاستهای انتصابی که اولویت را به تیمهای مدیریتی غیرمحلی میدهند، مهمترین عوامل دخیل در محروم ماندن نیروهای نخبه بومی از مدیریت صنایع در سطح کلان شناخته میشوند که البته در پی مطالبهگریهایی که صورت گرفته، موسی احمدی نیز با طرح «سهمیه مدیریتی بومی» تلاش کرده در قراردادهای کلان، بندهایی برای الزام استفاده از مدیران و کارشناسان بومی وارد کند؛ طرحی که هنوز با مقاومت بخشی از بدنه اجرایی مواجه است.
سیاست و لابی؛ از حذف تا بازگشت
در ساختار سیاسی ایران اینگونه به نظر میرسد که گاهی انتصاب مدیران ارشد تابع توازن جناحی و استانی است. این موضوع سبب شده حتی مدیران شایسته بوشهری برای حفظ «سهم سیاسی سایر استانها» کنار گذاشته شوند اما در این بین احمدی کوشیده در این بخش موثرتر از پیش نقشآفرینی کند، او با استفاده از جایگاهش در کمیسیون انرژی، تلاش کرده ائتلافی از نمایندگان استانهای نفتخیز تشکیل دهد تا در برابر فشارهای سیاسی، وزن بوشهر در انتصابها افزایش یابد.
موسی احمدی همچنین برای تاثیرگذاری بیشتر در این مبحث، میتواند با ایجاد دفتر فرماندهی انرژی در بوشهر؛ الزام استقرار مدیران ارشد در محل کار؛ توسعه صنایع پاییندستی و R&D؛ راهاندازی کمپین ملی برندینگ انرژی بوشهر؛ تسهیل مسیر شغلی بومی از دانشگاه تا مدیریت کلان و مدیریت بحران برند بوشهر در صنعت انرژی اقدام کند.
این یک حقیقت آشکار است که برندینگ انرژی بوشهر در سطح ملی ضعیف است. رسانهها بیشتر چهره استان را با صیادی، نیروگاه اتمی یا گردشگری معرفی کردهاند. تحلیل محتوای رسانهای ۱۰ سال گذشته نشان میدهد که تنها ۱۲ درصد اخبار ملی درباره بوشهر، به موضوع انرژی پرداختهاند؛ برای خوزستان این رقم بیش از ۴۵ درصد است. در این زمینه احمدی، نماینده مردم جنوب استان بوشهر در مجلس شورای اسلامی در نشست خبری سال گذشته خود با نقد این نقیضه تاکید کرد که «بدون تغییر تصویر رسانهای بوشهر، حتی اگر زیرساخت داشته باشیم، در ذهن تصمیمگیران همچنان حاشیهای خواهیم ماند.»
در پایان این نوشتار اشاره میشود که کمیسیون انرژی مجلس با ریاست احمدی، میتواند این موارد را از مرحله پیشنهاد به قانونگذاری برساند. او همزمان بر لزوم ائتلافسازی بین نمایندگان مناطق انرژیخیز تاکید دارد تا وزن سیاسی این مطالبات افزایش یابد. بیشک باید بوشهر در عرصه مدیریتی کلان صنعت در جایگاه بهتری قرار بگیرد.
شایسته نیست این استان که قلب تپنده انرژی ایران، همچنان در حاشیه تصمیمسازی کلان قرار داشته باشد. متاسفانه مدیریت پروازی، شکاف زنجیره ارزش، موانع ارتقاء بومی و ضعف برند رسانهای، چهار ستون این حاشیهنشینی در دهههای اخیر شناخته میشوند که با مدیریت هر کدام میتوان از حاشیه به متن صنعت رسوخ کرد.
بدون تردید نقشآفرینی فعال شیخ موسی احمدی، رئیس کمیسیون انرژی مجلس، در باز کردن این گرهها، فرصتی کمنظیر برای تغییر مسیر خواهد بود اگر این تلاشها با حمایت بدنه اجرایی و رسانهای همراه شود، شاید بوشهر از پایگاه عملیاتی به اتاق فرمان انرژی ارتقای یابد.