همهسوزی برای یک کارت سوخت
۱۴۰۴-۰۵-۱۳
حدود یک دهه پیش، زمانی که واژه «بحران آب» هنوز سرتیتر رسانهها نشده بود و به اندازه امروز در گفتوگوهای عمومی رایج نبود و خشکسالی تجربهای فراگیر به شمار نمیرفت، در جلسهای با تعدادی از مدیران استان بوشهر، بهعنوان خبرنگاری که از نزدیک شرایط مزارع، نخلستانها و روستاها را دیده و بررسی کرده بودم، بر لزوم تغییر الگوی کشت تأکید کردم. در آن مقطع، برخی مدیران معتقد بودند چنین تغییری به دلیل گرایش کشاورزان از یکسو و سلیقه مصرفکنندگان و ذائقه بازار از سوی دیگر نه امکانپذیر است و نه در فهرست اولویتها قرار دارد. آنها نیز همچون بسیاری از کشاورزان امید داشتند که کابوس خشکسالی هر سال پایان یابد و با فرارسیدن سال آبی جدید در پاییز ورق بگردد اما هر سال این وضعیت رو وخامت گذاشت. خشکسالی نه مسئله استانی بود و نه تنها ملی بلکه به عنوان یکی از بحرانهای فراگیر خاورمیانه را هر سال بیش از پیش تهدید میکرد.
اکنون با افزایش فشار خشکسالی و کاهش محسوس سهمیه آب کشاورزی، جبر جغرافیایی طرحهای تغییر الگوی کشت، توسعه سیستمهای آبیاری نوین و محدود کردن کشت محصولات پرمصرف آب را دارد بهصورت جدی دیکته میکند؛ اما تأخیر در اجرای این سیاستها، هزینههای اقتصادی و محیطزیستی قابلتوجهی به همراه داشته است.
بااینحال یک نکته نیز همچنان باید موردتوجه قرار گیرد و آنکه آگاهی عمومی نسبت به ابعاد واقعی مسئله خشکسالی همچنان محدود است. بهواقع هرچند همه میبینند که بارندگی کاهشیافته و آب پشت سدها آبرفته اما همچنان نمیخواهند بحران خشکسالی را باور کنند. در برخی مناطق، کشت محصولاتی مانند هندوانه که در شرایط اقلیمی بوشهر به حجم بالایی از آب نیاز دارد، همچنان این محصولات بهعنوان گزینهای بازارپسند و سنتی رواج دارد. در حالیکه تبعات آن شامل افت سطح آبهای زیرزمینی و کاهش منابع آبی برای آینده است.
موضوع بازنگری تنها به کشت صیفیجات محدود نمیشود؛ بلکه باید در کشت محصولاتی مانند خرما نیز بهعنوان محصول استراتژیک استان ارزیابیهای دقیقی صورت گیرد. این بازنگری باید شامل کاهش سطح زیرکشت نخیلات کمبازده، بازسازی و احیای نخلستانهای فرسوده و جایگزینی ارقام غیراقتصادی با ارقام و گونههایی باشد که از نظر نیاز آبی و بازده اقتصادی متناسبترند. با توجه به مصرف بالای آب برای تولید خرما در برخی ارقام، ادامه کشت گونههای غیراقتصادی در شرایط کنونی توجیهی ندارد.
این نکته را باید در نظر داشت که این تغییرات در نوع کشت اگرچه در محصولات صیفی طی یک فصل خودش را نشان میدهد؛ اما برای محصولات باغی نیازمند صرف چندین سال فعالیت مستمر است و نتایج آن بهصورت کوتاهمدت قابل حصول نیست.
در پایان یادآوری میشود که تغییر الگوی کشت در استان بوشهر یک ضرورت فوری و اجتنابناپذیر است. توقف تولید محصولات پرآببر، اصلاح تنوع ارقام در محصولات اصلی، استفاده از فناوریهای نوین آبیاری و انتقال تولید سبزی و صیفی به محیطهای کنترلشده باید بخشی از یک برنامه جامع مدیریت منابع آب باشد. موفقیت این تغییرات نیازمند هماهنگی بینبخشی، حمایت مالی و فنی از کشاورزان و برنامهریزی مبتنی بر دادههای دقیق منابع آب است.
ده سال پیش، اجرای این تغییرات با هزینه و مقاومت کمتری ممکن بود. اکنون با محدودیتهای شدیدتر منابع، هر تأخیر به معنای کاهش بیشتر توان تولید و افزایش چالشهای اجتماعی و زیستمحیطی خواهد بود. بوشهر برای حفظ ظرفیت کشاورزی خود ناگزیر است این تغییرات را در کوتاهترین زمان ممکن عملی کند.