مرگ لحن به دست هوش مصنوعی
همین دیروز خبری از سوی روابط عمومی یکی از دانشگاههای همشهری روی خروجی رسانهها قرار گرفت که رتبه جدید این دانشگاه در یکی از نظامهای رتبهبندی جهانی و کشوری را اعلام میکرد. متن خبر با چنان کلمات حماسی و لحن غرایی نوشته شده بود که مخاطب ناآشنا تصور میکرد این دانشگاه توانسته است رتبه نخست جهان را از آن خود کند؛ اما اطلاعات درون متن حکایت دیگری داشت و دادهها داد دیگری میزنند. رتبههای کسبشده جایگاهی متوسط را نشان میداد. رتبه ۵۲ در کشور و رده ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ در جهان! این نمونه که متأسفانه به یک رویه بدل شده، صرفاً یک اشتباه در تنظیم خبر نیست؛ بلکه نشانه واضحی از یک بیماری نوظهور در اکوسیستم رسانهای ماست.
شاید بتوان با تساهل از استفاده بیپروای دوستان روابط عمومی و گستاخانه خبرنگاران غیرحرفهای از هوش مصنوعی گذشت؛ اما از مراکز دانشگاهی چطور؟ آنها که قرار است خودشان معرف این ابزار و کاربردهای آن در جامعه باشند.
سهولت فریبنده ابزارهای هوش مصنوعی مولد، بسیاری از روابط عمومیها و حتی برخی رسانهها را به این وسوسه انداخته است که فرآیند طاقتفرسای تولید محتوا را به الگوریتمها بسپارند. نتیجه، متونی است که در نگاه اول بینقص به نظر میرسد؛ گرامر درستی دارد، کلمات قلمبهسلمبهای به کار میبرد و ساختاری منسجم دارد؛ اما با کمی دقت، تهیبودن و تصنعیبودن آنها آشکار میشود. این متون فاقد مهمترین عنصر یک نوشته انسانی هستند: «لحن»
لحن، اثر انگشت نویسنده بر متن است. لحن، همان چیزی است که به یک گزارش، طنزی تلخ میبخشد؛ به یک یادداشت، عمقی دلسوزانه میدهد و یک خبر ساده را با انتخاب دقیق واژگان، به متنی قابل تأمل بدل میکند. هوش مصنوعی، به دلیل ماهیت خود که بر پایه تحلیل دادههای عظیم و بازتولید الگوهای موجود بنا شده، قادر به خلق لحن منحصربهفرد نیست. او بهترین «میانگین» را تولید میکند و نتیجه، نثری استاندارد، بیروح و یکدست است که نه شخصیت دارد و نه احساس.
این دغدغه دیگر یک نگرانی فردی نیست. همین چند روز پیش در رویداد رسانهای «نون»، هیئت داوران دل پری از استفاده بیرویه و نابجا از هوش مصنوعی در تولید گزارش و یادداشتهای خبری داشتند. به اذعان بسیاری از کارشناسان حاضر، این ابزار در حال کشتن خلاقیت و فردیت در نثر فارسی است. حالا مخاطب با متونی روبهروست که در آن، یک مدیر دانشگاه، یک فعال اجتماعی و یک تحلیلگر سیاسی و حتی شهروندان عادی در کوچه و بازار همگی در دل گزارشها، خبرها و مصاحبهها شبیه به هم حرف میزنند. گویی همه از روی یک متن از پیشنوشتهشده و بیهویت میخوانند.
شکی نیست که هوش مصنوعی میتواند به عنوان یک دستیار برای تحقیق، خلاصهسازی یا حتی پیشنهاد واژگان، ابزاری کارآمد باشد؛ اما سپردن کامل امر نوشتن به آن، خیانت به رسالت رسانه و بیاحترامی به شعور مخاطب است. وقتی یک روابط عمومی برای تنظیم یک خبر ساده از هوش مصنوعی کمک میگیرد و حتی به خود زحمت بازخوانی و انسانیسازی آن را نمیدهد، در حال پمپاژ محتوای بیروح به فضای رسانهای است. اگر این روند ادامه یابد، بهزودی با چشمانداز ترسناکی مواجه خواهیم شد: دنیایی که در آن، اخبار و تحلیلها همگی یک طعم و یک بو دارند و صدای منحصربهفرد نویسندگان و متفکران در هیاهوی تولیدات ماشینی گم میشود. حفظ «لحن» امروز دیگر یک انتخاب سبکی نیست، بلکه یک ضرورت برای بقای تفکر انتقادی و حفظ روح انسانی در کالبد کلمات است.