دکتر سیدرضا شاکری
دکتر سیدرضا شاکری

گفتگو؛ از شالوده فلسفی تا کارکردهای سیاسی

1 بازدید

مقدمه:

 ۲۳ تیر ماه در تقویم رسمی ایران که همزمان با تصویب برجام است، با نام روز گفتگو و تعامل سازنده با جهان نامگذاری شده است. این یک بهانه برای تامل در سرشت گفتگو، ریشه ها و کارکردها و امکان‌های آن برای امروز و فردای ما می‌تواند باشد. در پرتو شرایط جدید جهان و ایران، چالش های داخلی و مسایل خاورمیانه و پدیدار شدن آستانه هایی تازه از تحولات اقتصادی و سیاسی در منطقه، باید نگاهی تر و تازه به گفتگو داشت تا بلکه با خوانش و آشکار کردن قابلیت‌های آن به افقی تازه ره برد و به جستجوی راهی پرداخت.

گفتگو در جهان های مختلف؛ تجربه های تاریخی

یکی از میراث مکتوب تاریخ تفکر و فرهنگ، فلسفه در یونان باستان و مشخصا چارچوب خاص همپرسه‌های سقراطی است. می‌توان این میراث را آغازی برای بحث از تاریخ گفتگو مورد اجماع قرار داد. بر اساس اندیشه افلاطون بنیاد حقیقت در ذهن انسان و حاصل آن ایده(با کلمه کوتاه Id) است. اما مهم این است که راه رسیدن به حقیقت جز از مسیر گفتگوی فلسفی(مکالمه) ممکن نیست. سقراط به عنوان مقام آغاز کننده و مدیر همپرسه‌ها، از قابلیت‌های نفسانی و فضیلت‌هایی برخوردار است که بدون آنها گفتگو نه پیش می‌رود و نه به نتیجه می‌انجامد. سقراط از خصلت‌هایی مانند؛ پایبندی اخلاقی، صبر و شکیبایی، احتیاط، عدالت و تدبیر برخوردار است که در کمک به تحقق مکالمه موثر می‌باشد. رافائل نقاش معروف در مجموعه آثار خود به نام مکتب آتن، یک نقاشی مشهور از افلاطون و ارسطو به هنگام خروج از آکادمی دارد که در آن تفاوت استاد و شاگرد را به خوبی نشان داده است؛ افلاطون با دست به بالا(آسمان و ایدآلیسم) اشاره می‌کند در حالیکه دست ارسطو به سوی زمین(واقعیت) است.

    گادامر فیلسوف آلمانی در کتاب«آغاز فلسفه» می‌گوید طرف‌های گفتگوی سقراطی عموما جوان اند و دلیل این انتخاب سقراط به این باز می‌گردد که جوان در مسیر گفتگو برای کسب حقیقت انعطاف پذیر است و مانند نهالی در برابر باد خم می‌شود، اما مجددا می‌ایستد و به کار ادامه می‌دهد. به تدریج که در همپرسه‌های افلاطون شریک می‌شویم، گویی ما هم به عنوان طرف گفتگو حضور داریم و باید به خصلت‌های گفتگو مانند گفتن و بخصوص شنیدن تن بدهیم و به سوی سازگاری، همکاری، تعامل، دلسوزی، همراهی و … حرکت کنیم.

هنگامی که از جهان فلسفه به جهان ادیان وارد می‌شویم، گفتگو شکل و معنای دیگری می‌یابد. دین و مذهب عالمی را تعریف و ایجاد می‌کند، که مومنان و متدینان ساکنان آن اند. گفتگو در دین بر اساس حقیقت داده شده و مسلّم(given) است(وحی منزل)، گفتگو بیشتر در میان ارباب مذاهب و عالمان دین است. هدف آن کشف حقیقت نازل شده و پوشیده در حجاب گفتار و کردار(نص و سیره) است که تنها منحصر به مراجع مد نظر دین می‎باشد. در سنت مسیحی و اسلامی می‌توان دامنه و آثار این گفتگوها و مباحث را دنبال کرد. منظور از گفتگوی ادیان که در محافل فکری و آکادمیک جهان مرسوم است، گفتگوهای مد نظر دین است نه گفتگوی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی.

   در جهان تجدد و مدرنیته تغییرات بنیادینی در زندگی فردی و جمعی بشر حادث شد که یکی از مهمترین دستاوردهایش ظهور گفتگو به عنوان اساس امر عمومی و زندگی سیاسی و خروج آن از انحصار تکاپوهای فلسفی و دفاعیات دینی بود. این گفتگوی نوپدید امکان‌ها و برکات فزاینده‌ای داشته و در ایجاد و تنظیم مناسبات انسان‌ها در جامعه و سیاست نقش بی‌بدیلی یافته است. این نوع گفتگو است که اکنون می‌تواند کارکردهای تازه در زیست سیاسی و ساختن سرنوشت داشته باشد.

گفتگو در عرصه سیاست

سیاست در جهان کنونی مبتنی بر گفتگو است که با گونه ها و کیفیات مختلف در عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، علمی و اجتماعی تحقق می‌یابد. اساس گفتگو نه در کشف حقیقت و نه در دفاع از حقیقت، بلکه در ساختن توافق هایی برای زیست‌پذیر شدن و تمرین و ورز زندگی سیاسی است. به گفتگو نیازمندیم، زیرا بدون آن تک صدایی، استبداد و دیکتاتوری اتفاق می‌افتد و سیاست به عنوان امر عمومی و همگانی بر پایه برابری و شهروندی از میان بر می‌خیزد. جمهوریت و دموکراسی که ارکان سیاست امروز در تحقق توسعه های پایدار و متوازن است، بدون ابتنا بر گفتگو بر پا نمی‌شوند. ستون‌های سیاست بر گفتگویی است که در شکل‌های نهان و آشکار میان حوزه قدرت و حوزه مدنی، میان نیروهای قدرت، میان نیروها و ساختارهای جامعه مدنی، میان احزاب و گرو های فشار و ذینفوذ، میان جنبش های سیاسی و… تمرین می شود. قانون اساسی، هنجارهای اجتماعی و اصول اخلاقی معیارهای تنظیم و ترویج گفتگو در حوزه عمومی است. با نظریه کنش ارتباطی هابرماس، می‌توان گفت دور تازه‌ای در کشف امکانات مدرنیته در زندگی سیاسی مبتنی بر گفتگو آغاز شده است. گرانیگاه این امر، عقلانیت به عنوان بنیاد مدرنیته در چارچوب سازوکاری به نام گفتگو در حوزه عمومی است که می‌توان با آن محدودیت‌ها و امکان‌های جوامع را در تمرین زیست سیاسی بر مبنای گفتگوهای برابر به میدان آورد.

    در جوامع تاریخی مانند ایران که چهارراه حوادث و تقاطع جنگ‌ها و بلایا و مصیبت‌ها در طی زمان بوده است، نمی‌توان به سادگی انتظار شکوفایی گفتگو و نهادینگی آن را داشت، تک صدایی قدرت و ناشنوایی نسبت به صداهای دیگر از مختصات تاریخی قدرت و حکومت در ایران بوده و در نقاط عطف و شرایط خاصی که بقا و تهدید موجودیت پدیدار شده است، قدرت آمادگی گفتگو و شنیدن یافته و ردای انعطاف پذیری و دگر پذیری به تن کرده است. در تجربه‌های زندگی سیاسی در ایران متاسفانه همیشه دوگانه‌های سیاسی برخاسته از زمینه قدرت(داخلی و خارجی) بر مدار تضادهای طبقاتی و فقر فرهنگی تولید و بازتولید شده که با منطق گفتگو کاملا ناسازگار است. این تضادها در سطح رسمی به تولید دوگانه‌های ماننددوست/دشمن، خود/دیگری، خادم/خائن، شجاع/مرعوب، حق/باطل، حسینی/یزیدی و… انجامیده و صف بندی‌های کاذب و دروغین در پی آورده که خود آفت گفتگو و تعامل سازنده شده است. دو نمونه از گفتگوگرایی و هم‌پذیری در جوامع معاصر تجربه هندوستان دوره گاندی و آفریقای جنوبی به رهبری ماندلا است. در این دو تجربه گفتگو در معنای امر عمومی و برای ساختن زندگی سیاسی در دو کشور بالا اتفاق افتاد و دستاوردهای بزرگی داشت که امروزه در نظام مناسبات دو کشور به خوبی دیده شده و ثبات و توسعه را در پی آورده است. اساس تجربه گاندی به عدم خشونت و بنیاد تجربه ماندلا در اوبونتو(ubuntu) به منزله دوستی در میان قبیله باز می‌گردد. این دو تجربه شکل‌هایی بومی از گفتگو و دگرپذیری و همزیستی سیاسی و در کنار هم است که می‌تواند دستمایه برای زندگی سیاسی ما ایرانیان نیز در امروز و فردا باشد. در گفتگو باید همه به هم برسند، حوزه قدرت از وضع عمودی به وضع افقی تحول پیدا کند. صداهای بلند به شنیدن صداهای کوتاه تمکین کنند، فضای باز سیاسی، نقد و بیان اندیشه تضمین و تامین شود. اکنون که در کشور اجماعی ملی بر پایه «امر ایران» دیده و برآورد می شود، باید به سمت گفتگوی برابر در عرصه قدرت حرکت نمود. این چرخش و گردش، حس مسئولیت پذیری را در ایرانیان بیدار ساخته و هدف مشترک را بدون ضرورتا ایجاد و نگه‌داشت دشمن مشترک، می‌توان تامین کرد. گفتگو نیروی درونی دارد و در فطرت و ذات انسان نهفته است. بدون گفتگو و آغاز مقدمات آن در عرصه قدرت، زندگی سیاسی در ایران بدان گونه که زمینه ساز توسعه باشد، بر مدار دوگانه ها و تضادها و ناسازگاری ها ادامه خواهد داشت و این وضع، تفاهم درونی را برای کنش‌های واحد و هماهنگ به بحران‌ها، حاصل نخواهد کرد.

اشتراک‌گذاری: